#کابوس_غربالگری 🩺
📖 قسمت هفتم
✍ خانم #طهماسبی
سرش سنگین بود. صداهایی به گوشش میرسید. پلکهایش را به زحمت گشود. در ریکاوری روی یک برانکارد دراز کشیده بود. کسی دور و برش نبود. سنگینی و درد محل عمل آزارش میداد.
سروصدا از اتاق کناری بود. بیشتر بحث بود، نه یک گفتگوی معمولی. دقت کرد.
صدای دکتر بود که با عصبانیت حرف میزد:
«... به هرحال نمیشه به خاطر یک مورد استثنا همه رو کنار گذاشت. برای غربالگری کلی تحقیقات شده. پیشرفته ترین مراکز زنان در دنیا با همین شیوهها کار میکنند.»
گوشهایش تیزتر شد.
صدای مامای مهربان را شنید که در جواب دکتر گفت:
«خانم دکتر! مشکل ما اینه که گاهی از اینطرف بام میافتیم، گاه از اونطرف. ما فقط دنبال اجراییم. کیفیت کار و خطاهاش رو در نظر نمیگیریم. به روشهایی تکیه کردیم که نتایج مثبت کاذب و حتی منفی کاذبش بالاست. بعد هم همه مادرها رو میرسونیم و مجبور میکنیم که به اون تن بدن. میدونین الان علاوه بر هزینههای سنگین غربالگری، چه فشار روحی و روانی رو مادرامونه.»
بعد ادامه داد:
«همین دو هفته پیش که شما مرخصی بودین، دقیقا یک خانمی مثل مریض امروز اومده بود. اونم بچهاش سالم بود. میگفت که چندماهه دارم از فشار دیوانه میشم.»
با شنیدن این حرف دلش لرزید. خواست بلند شود، درد و سنگینی محل عمل مانع شد. قلبش تند تند میزد. زبان خشکش را روی لبها کشید و ماما را صدا زد. به جای ماما، پرستار اتاق عمل با نوزادی در آغوش وارد شد...
👈 ادامه دارد...
#رمان
#اهل_قلم
#یادداشت
@ahalieghalam
پرواز در بهشت
✍️ #جوادرستمی
دلم میل پر زدن در هوای بهشت را دارد
شعبان که شمیم خوش حسین(ع) را با خود به همراه دارد با میلاد نمادِ ایثار و مقاومت، وفا و صفا، راز و نیاز و مناجات با خدای یکتا، تا اشبه الناس به رسول(ص) خدا، آمده تا نهان خانهی دل را روشنی بخشد که آماده ظهور و حضور منجی شود.
همان که جمعه ها انتظارش را به نظاره نشسته ایم و غروب که می شود روز تاریک از نیامدنش را، به شب هجران گره می زنیم تا باز جمعه ای دیگر آید و خبری از یار رسد..
شعبان آمده که به مناجات معروفش زنگار از دل بزدائیم و به صوم و صلاتش آماده مهمانی بزرگ شویم و در آغوش رحمت خداوند جای گیریم..
درهای بهشت باز می شود تا بال بگشائیم و در هوای پاکش پر زنیم و از نعمت و رحمت و مغفرت خالق هستی بهره مند شویم..
#یادداشت
#اهل_قلم
@ahalieghalam
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
سیری ناپذیری دنیاطلب
✍ #جوادرستمی
قال الرضا الناسُ ضَربانِ: بالِغٌ لا يَكتَفي، وطالِبٌ لا يَجِدُ؛ [كشف الغمّةج ۳،ص۱۰۰]
امام رضا عليه السلام می فرمایند مردم دو دسته اند؛ آنكه (به دنيا) رسيده اما بسنده نمى كند و كسى كه به دنبال آن است و آن را نمى يابد.
پیش از این در مذمت دنیاگرایی در کلام امام رضا عليه السلام سخن گفتیم و در مقابل، به رد توجه صرف به عبادت و دوری از لوازم زندگی دنیایی اشاره کردیم.
امام رضا عليه السلام در فرمایش دیگری مردم را نسبت به دنیاگرایی به دو گروه تقسیم می کند؛ عده ای به دنیا می رسند و عده دیگر بهره ای از آن نخواهند یافت و حال آنکه بدان می رسد، به آنچه یافته، بسنده نمی کند.
توجه بیش از حد به مادیات در زندگی و دویدن دنبال پول و ثروت انسان را چنان مشغول دنیا می کند که از خدا دور شده و کم کم مال شبهه یا حرام وارد زندگی اش می شود.
شاید کسی به خود مطمئن باشد و بگوید نسبت به حلال و حرام مواظبت می کنم اما باید بداند که این خاصیت دنیاگرایی است که امام رضا عليه السلام می فرماید کسی که در این مسیر قرار بگیرد سیری ندارد و هرگز به آنچه به دست آورده بسنده نمی کند از این رو در پی دستیابی به مال بیشتر ممکن است دچار خطا و یا ناحقی شود که از آنجا در سرازیری قرار گرفته که ادامه آن مسیر، دوری از خدا و غفلت نسبت به آخرت و سستی در عبادات و وظایف دینی و زنگار و سیاهی دل و تباهی دین است.
و اما گروه دوم که از دنیاگرایی به آنچه که می خواهند نمی رسند نیز دچار خسران می شوند چرا که ممکن است برای رسیدن به نتیجه دست به هر کاری بزنند و مرتکب حرام و حلال و یا ناحقی و ظلم در حق دیگران شود.
این افراد ممکن است نسبت به دین و مظاهر آن سست شده و با وسوسه نفس و شیطان به لجاجت در این مسیر برسند و این عدم موفقیت در رسیدن به مال دنیا را به خدا و دین ربط داده و از آن دوری کنند.
حال به عمق فرمایش امام رضا علیه السلام پی می بریم که هرگونه دنیاگرایی و توجه بسیار به مادیات را مذموم و مردود دانسته و بر ترک آن تاکید می کنند.
آنچه که مورد تایید دین و معارف اهل بیت علیه السلام است کار و تلاش برای تحصیل مال حلال نسبت به یک زندگی ساده به دور از تجملات، و استفاده از آن در مسیر رضای خدا نظیر کمک به نیازمندان و دستگیری از فقرا و آبادی آخرت است.
#یادداشت
#اهل_قلم
@ahalieghalam
سلام بر قمر
سلام بر حرم
سلام به لحظه ای که قمر، شد پدید به آسمان حرم
سلام بر قمری منیر که با نزول جلیل به زمین، شده آبرو برای ماه و برکتی برای اهل زمین..
سلام به ماه هاشمیان که خورشید آسمان، خجل ز نور رُخَش به آستان شب کند غروب ز مرام حیا..
سلام به جمال سلام به کمال، سلام به وفا و صفا و حیا...سلام به عبد صالح خدا
سلام به ساقی کربلا به آبروی برادری به علم، پناه حرم به باب حاجت و به کرم..
سلام به یقین به حامی دین به یار حسن(ع) به یار حسین(ع) به سپاه عقیله عرب به زادهی ام بنین..
✍️ #جوادرستمی
#یادداشت
#اهل_قلم
#دلنوشته
@ahalieghalam
از نان شب واجبتر!
چندجملهای در ضرورت نقد همدلانه و هوشمندانه محصولات فرهنگی جبهه انقلاب
✍️ حجت الاسلام سید محمدحسین #دعائی
بدونشک «حاج محمود کریمی» یک پدیدۀ تکرارنشدنی در عرصۀ ستایشگری است؛ یک عنصر پیشران که بهتنهایی عیار ذاکری اهل بیت در تمدن ایرانی اسلامی را چند پله ارتقاء داد؛ و یک نقطۀ عطف که میتوان تاریخ مداحی معاصر را به قبل و بعد از او تقسیم کرد.
اما آنچه در این میان مهم است آن است که پختگی و پسندیدگی امروز حاج محمود، علاوه بر آنکه نتیجه اخلاص، تلاش، خلاقیت، خطشکنی و نوآوری خود اوست، یقینا مرهون دلسوزیها، همدلیها، جانبداریها و حتی چشمپوشیهای فراوان عالمان، پیرغلامان، همقطاران و دنبالکنندگان نیز هست؛ و این همان بال دومی بود که این مداح بزرگ را از دام بدخواهان و تنگنظران رهانده و عبور از ضعفهای ریز و درشت شکلی و محتوایی را برای او ممکن ساخت.
حال اگر اذعان داریم که اصل برنامههایی مثل «حسینیه معلی» خوب و ضروریاند و اگر متوجهیم که مسیر این برنامهها، مسیر نارفتهای است که چارهای جز رفتن آن نداریم، باید بپذیریم که راه مواجهه با آنها و لغزشهایشان ـ که نتیجۀ قهری آزمون و خطاست ـ نیز همان است که گفته شد.
البته این سخن، هرگز بهمعنای تجویز سکوت در برابر این لغزشها نیست؛ بلکه مقصود، تأکید بر اهمیت نگاه همدلانه و ضرورت هوشمندی در نحوۀ انتقاد است.
آری؛ مبادا طوری رفتار کنیم که در نتیجۀ آن، هم با حسودان عنود مخرج مشترک پیدا کرده و هم انگیزه و عزم دوستان برای افقگشاییهای فرهنگی، هنری و رسانهای ـ که برای جبهۀ انقلاب از نان شب واجبتر است ـ را از بین ببریم.
در پایان به همۀ دستاندرکاران برنامۀ دوستداشتنی حسینیه معلی، خصوصا چهار مداح عزیز آن دستمریزاد گفته و از خداوند میخواهم که بر توفیق و توان آنان برای حرکت در مسیر حق افزوده و به ما نیز نعمت درک این حرکت، کمک به ارتقاء آن و شکرگزاری بابت آن را عنایت بفرماید.
#اهل_قلم
#یادداشت
#حسینیه_معلی
#حاج_محمود_کریمی
@ahalieghalam
اسلام دین “عقلانیت” است نه “خرافه”
✍ حجت الاسلام غلامرضا #رضایی تربقان
💢صدای خاوران _ معمولاً خرافات در جوامعی رشد میکند که جهل و نادانی در آن محیط حاکم باشد. امروزه در مسئله عزاداری و سوگواری برای امام حسین(ع) و عبادات و مستحبات و زیارتها، انحرافهایی مشاهده میکنیم که برای پرهیز از آنها باید از روش ائمه اطهار و علمای راستین پیروی کنیم. آنان بهشدت با خرافه مبارزه میکردند، به عنوان مثال در عزاداری و گریه بر امامحسین(ع) و مجالس عزا روایات بسیار داریم که تأکید میکند؛ "بر سوگواری بر امام، یک نوع مبارزه با ظالم است، برای زنده نگهداشتن اندیشه او باید این آئینها برگزار شود."
🔹متأسفانه در بسیاری امور از جمله مسائل دینی و اعتقادی شاهد بروز خرافه در جامعه هستیم که یکی از بزرگترین آسیبها در جوامع دینی است. «خرافه به هر کار غیرعرف عقلایی و غیرمنطقی که نه پشتوانه وحی آسمانی داشته و نه عقل سالم آن را اجازه میدهد، گفته میشود.» از مصادیق خرافهپرستی میتوان به بتپرستی، زندهبهگور کردن دختران، فال بد، بدقدمی و خوشقدمی، سِحر، جادو، بخت خوب و بد، طلسم، بختگشایی، غیبگویی و… اشاره کرد.
🔹اسلام، خرافه و خرافهپرستی را بهشدت مردود میشمارد ولی خود از گزنه خرافه در امان نمانده است؛ از جمله آسیبهای خرافه بر باورها و ارزشهای دینی این است که زمینه را برای شرک، جدایی مردم از اسلام و سستباوری و دینگریزی فراهم میآورد و در حوزه اجتماع سبب عقبماندگی علمی، انحطاط علوم دینی و گسترش نابسامانیهای اجتماعی میشود.
🔻با آنکه انبیاء الهی برای سعادت بشر و نجات آنها از جهل و نادانی و خرافات تلاشها نمودهاند ولی آئین آنها از گزنه، خرافه در امان نمانده و در باورها، ارزشها و رفتار مسلمانان اثر گذارده و ویرانیهایی به بار آوردهاند، ولی به دلیل اصول استوار قرآن، سیره و گفتار و روش نبی اکرم نتوانستهاند اسلام را زمینگیر کنند.
🔻خرافه به دلیل جاذبههایی که برای عوام و گاه علمای سادهاندیش داشته و دارد به آنها رسوخ کرده که آثار ویرانگری بر عقاید و ارزشهای دینی داشته است.
🔹رواج خرافه این روزها بیش از گذشته است و خرافهپرستان یافتههای خود را با جدیدترین ترفندها عرضه میکنند. با وجود پیشرفت علم، بازار رمالان، جادوگران و بختگشایان از هر زمان پررونقتر است. فرهنگ مسلمانان نیز از نفوذ خرافه در امان نمانده و شماری از سادهاندیشان در لباس دین بر این پندارند که استفاده از خرافهها در رواج دین و مذهب و برانگیختن احساسات مردم سودمند خواهد بود.
🔹باور به بخت و اقبال در سرنوشت انسان یا پاشیدن خون گوسفند قربانی بر در و دیوار نو ساخته و یا بر سپر ماشین جدید، یا کشتن گوسفند جلوی عروس یا جلوی جنازه میت و یا مالیدن خون قربانی بر سر طفلی که متولد شده یا فال بد یا تفال که همه ریشه در دوران جاهلیت دارد.
🔸پیامبر(ص) به مردم سفارش میکرد؛ به شکرانه عروسی یا خرید خانه و آمدن حاجیان از حج و تولد فرزند و ختنه نوزاد برای خدا قربانی کنید و مردم و فقرا را با آن مهمان سازید، و درباره فال بد پیامبر(ص) میفرمود: “فال بد زدن شرک است“ و سفارش میکردند؛ فال بد نزنید و به آن ترتیب اثر ندهید.
🔰خرافه ریشه در جهل دارد
معمولاً خرافات در جوامعی رشد میکند که جهل و نادانی در آن محیط حاکم باشد. امروزه در مسئله عزاداری و سوگواری برای امام حسین(ع) و عبادات و مستحبات و زیارتها، انحرافهایی مشاهده میکنیم که برای پرهیز از آنها باید از روش ائمه اطهار و علمای راستین پیروی کنیم. آنان بهشدت با خرافه مبارزه میکردند، به عنوان مثال در عزاداری و گریه بر امامحسین(ع) و مجالس عزا روایات بسیار داریم که تأکید میکند؛ “بر سوگواری بر امام، یک نوع مبارزه با ظالم است، برای زنده نگهداشتن اندیشه او باید این آئینها برگزار شود.
ادامه دارد...👇
🔹نگرش صحیح به قیام امام حسین(ع) و روش سوگواری را باید از فقهای شیعه فرا بگیریم. چرا که آنان بر طبق موازین عمل میکنند و اگر روایتی ضعیف باشد، آن را نهی کرده و روش صحیح عزاداری را برای ما بیان میکنند، اما اگر مداحها و روضهخوانها در جایگاه عالمان و فقها بنشینند و درباره آئین سوگواری امام حسین و رابطه با امام زمان(عج) و سایر مسائل اعتقادی سخن بگویند، گرفتار خرافه خواهیم شد؛ اینجا وظیفه علماست که وقتی میبینند در جامعه انحراف ایجاد شده و برخی مسائل به نام دین مطرح میشود باید روشنگری کنند. ممکن است در برابر اظهار علم عالم عدهای با او بد شوند و حرفش را نپسندند، اما باید واقعیت را بیان کرد. بحمدالله اکنون نواندیشان فقهی در کشور ظهور کردهاند که در مباحث علم معتقد به خط قرمز نیستند و واقعیت را بیان میکنند و با روشنگری از سنتهای نادرست جلوگیری کرده تا افراد بیسواد و فرصتطلب میداندار نشوند و نتوانند با گردآوری عوام، خرافه را در جامعه رشد دهند و سبب دینگریزی دیگران شوند.
عقاید و باورهای دینی در طول تاریخ بشر دچار آفتهای متعددی بوده که یکی از این آفات خرافهگرایی و آمیختن باورهای متعالی دین با سخنان سست و بیپایه است که غالباً از طرف دشمنان دین، ساخته شده و از سوی ناآگاهان و مردم عادی که اطلاعات متقنی از دین ندارند مورد پذیرش واقع میشوند و در پخش آن میکوشند، لذا یکی از محورهای اساسی آموزههای انبیاء و ائمه هدی(علیهمالسلام) خرافهزدایی و خلوص بخشیدن به معارف دینی است.
#اهل_قلم
#یادداشت https://sedayekhavaran.ir/?p=9905
منبع خبر: صدای خاوران، آوای کاشمر
@ahalieghalam
نقاره، زیارت و وعده دیدار
#جوادرستمی
دم و بازدم به یاری دستان آمده تا بوق و کَرنا را به نوا درآورند و بر فراز حرم و اِن یکاد بخوانند که دوستان همه در صحن و سرا جَمعَند...
زائران به محفل اُنس انیس النفوس آمده تا جلای دل دهند و حدیث نفس کنند، آنگاه از آلودگی بِرَهَند و با صفای باطن که همچون نقش و نگار زیبای کاشی های خوش رنگ و لعاب حرم چشمنوازند، در بازگشت به وطن هوش و حواس ربوده و همگان را به سوی هشتمین حجت حق، شمس الشموس، غریب ارض توس، آقاجان علی بن موسی الرضا علیه السلام اشارت دهند.
نرفته دلتنگ می شوند و اشک ریزان وداع می کنند و انتظار حضوری دوباره در بهشت به سر دارند که خادمان بارگاهش به قراری در کلام امام بشارت دهند.
دلخوش می شوند به وعدهای که خُلف و خطا ندارد...قول فرموده که یک بار زیارتش را به سه دیدار کند جبران، آنگاه که سفری سخت به دیار باقی آغاز شود..
#دلنوشته
#یادداشت
#اهل_قلم
@ahalieghalam
نمایی از حکومت حضرت مهدی(عج)
✍ حجت الاسلام غلامرضا #رضایی تربقان
قالالله تعالی: و نُرید اَن نمنَّ علیالذین استضعفوا فیِالاض و نجعلهم ائمّه و نجعلهم الوارثین (قصص آیه ۵) اراده ما بر این تعلق گرفت که به مستضعفان زمین نعمت بخشیده و آنان را پیشوایان و وارثان زمین سازیم.
💢حکومت امام زمان(ع) از مهمترین موضوعاتی است که از گذشتههای دور در میان ادیان مختلف آسمانی مطرح بوده است. پیروان ادیان آسمانی حداقل سه دین اسلام، مسیحیت و یهود در این عقیده مشترکاند که آینده جهان به دست صالحان و خداپرستان است و هرکدام از ادیان، حکومت آخرالزمان را از آنِ خود میدانند. مثلاً مسیحیان منجی آخرالزمان را حضرت مسیح میدانند درحالیکه مسلمانان معتقدند او از نسل پیامبراسلام است، دین او اسلام و بر اساس شریعت محمدی(ص) قیام و حکم میراند.
🔹در اینجا به بعضی از ویژگیهای حکومت حضرت مهدی(عج) بهطور مختصر از منظر قرآن و احادیث میپردازیم:
🔻۱ـ ماهیت حکومت جهانی اماممهدی(عج): حکومت جهانی اسلام به رهبری امامزمان(عج) دارای روح و ماهیت ویژهای است که دیگر حکومتها از آن بیبهرهاند. این حکومت پیامی دارد که در بستر عمل به ارزشهای وحیانی، دنیای بهتری را به بشر ارزانی بدارد که در سایه عبادت و بندگی خداوند به دست میآید. متأسفانه آنچه در حکومت امروز بشری کمتر یا اصلاً به چشم نمیخورد، خداست و عدم پایبندی به وحی و اخلاق و ارزشهای معنوی است و اساساً تار و پود حکومتها بر سرمایهاندوزی، مالپرستی و سود بیشتر از هر طریق و ترفندی بناگذاری شده است و این تار و پود، جای عشق بهخوبیها، ارزشها، ایثار و مجاهدتها و بالاخره زیباییهای زندگی را اشغال کرده و جامعه انسانی را از گردونه خوبیها حذف کرده است.
🔻۲ـ قلمرو جهانی: حکومت امام(ع) حکومتی جهانی است که روایات آن را تأیید میکنند. امام باقر(ع) فرمودند؛ “قائم از خاندان پیامبر است. فرمانروایی او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند به دست او دین خود را بر همه ادیان غلبه میدهد. اگرچه مشرکان را خوش نیاید“.
🔻۳ـ مقبولیت عمومی: برای تشکیل جامعه واحد و امت واحده مقبولیت لازم است. از اینرو در زمان حکومت حضرت مهدی جهانبینی توحیدی برگرفته از آموزههای ناب اسلامی فراگیر و جهانی میشود و حکومت او مورد قبول همه افراد و اجتماعات بشری است. امام صادق(ع) فرمودند: امام مهدی(عج) از میان ملتها و آیینها اختلاف را برمیدارد و یک دین بر همه مردم حاکم میگردد.
🔻۴ـ احیاء سنّت محمدی و نابودی بدعتها: با گذشت زمان بهوسیله منحرفان و زورمندان دگرگونی و تحریفهایی در احکام الهی پدید آمده است که حضرت حجت پس از ظهور و تشکیل حکومت، آنها را تصحیح و تعدیل میکند. علاوه بر آن اجرای بعضی از احکام الهی تنها در زمان حکومت او فراهم میشود.
🔻۵ـ گسترش عدالت: امام عصر(عج) عدالت اجتماعی عظیمی را در جامعه جهانی ایجاد میکند. پیامبر(ص) فرمودند: “مهدی(عج) چنان عدالتی را در زمینبر پا میکند که زندگان آرزو میکنند ایکاش مردگانشان زنده بودند و از عدالت او بهرهمند میگردیدند.“
🔻۶ـ پیشرفت علم: پیامبر اکرم(ص) فرمودند: “نهمین امام از فرزندان امام حسین(ع) قائم است که خداوند به دست او سرزمین تاریک زندگی را نورانی و روشن میکند و از عدل آکنده میسازد و علم و دانایی را پس از جهل و نادانی فراگیر میسازد.
🔻۷ـ شکوفایی اقتصاد و رفاه اجتماعی: ازجمله اقدامات امام زمان(عج) آباد کردن زمین و بهرهبرداری از امکانات آن تا سر حد امکان است. او با برنامهریزیهای دقیق که از دانش بیکران الهی او برخاسته است، همه مناطق زمین را آباد میکند، بهگونهای که هیچ ویرانهای بر روی زمین نمیماند، مگر آنکه آباد میگردد. فقر از جامعه ریشهکن و هیچ نیازمند به زکات دیده نمیشود.
🔻۸ـ رشد و کمال عقلی مردم: امام باقر (ع) فرمودند: “در زمان حکومت حضرت به همه مردم حکت و علم آموزند تا آنجا که زنان در خانهها بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) قضاوت کنند“.
🔻۹ـ رشد تربیت انسانی: پیامبر (ص) فرمودند: “مهدی (عج) اموال را برابر تقسیم میکند و خداوند بینیازی و غنا را در دلهای این امت پدید میآورد و کینه از دلها بیرون میرود و از بیماری کوری، کری و گنگی نجات میدهد.
🔻۱۰ـ بارانهای مفید: طبق تعالیم قرآن و احادیث، پارسایی، نیکوکاری، احسان و بهخصوص دادگری موجب نزول رحمتهای الهی و وفور نزولات آسمانی است. پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند: “امت من در زمان مهدی(عج) به نعمتهایی دست مییابند که پیش از آن و در هیچ دورهای دست نیافته بودند.
در آن روزگار آسمان فراوان ببارد و زمین هیچ روییدنی را در دل خود نگاه ندارد.“
ادامه دارد..👇
🔻۱۱ـ بازپسگیری ثروتهای غصب شده: “امام مهدی(عج) پس از ظهور، مالکیتهای دروغین و صوری را ابطال میکند و حق هر حقداری را میگیرد و به او میدهد حتی اگر حق آن شخص زیر دندانهای دیگری باشد به صاحب حق بازگرداند“.
🔻۱۲ـ استفاده از همه اموال جهان: امام مهدی(عج) برای پیشبرد اهداف انقلاب جهانی خود از همه اموال خصوصی و عمومی بهره میگیرد. امام باقر (ع) فرمودند: “همه اموال جهان در نزد امام گرد آید. آنچه در دل زمین است و آنچه بر روی زمین، آنگاه امام به مردمان گوید، بیایید این اموال را بگیرید، اینها همهچیزهایی است که برای به دست آوردن آنها قطع رحم کردید و خویشان خود را رنجاندید، خونهای ناحق ریختید و مرتکب گناهان شدید.“
🔹ویژگیهای کارگزاران حکومت جهانی امام مهدی(عج)
در حدیثی از امام علی(ع)، صفات کسانی که با حضرت بیعت میکنند و بعد جزو کارگزاران امام عصر(عج) قرار میگیرند، عبارتاند از: دزدی و زنا نکنند. به هیچ مسلمانی دشنام ندهند. خون حرامی نریزند، به خانه کسی حمله نکنند، آبروی کسی که احترامش لازم است لگدمال نکنند، کسی را بنا حق کتک نزنند، مال یتیم نخورند، طلا و نقره و گندم و جو ذخیره نکنند، به چیزی که نمیدانند گواهی ندهند، مسجدی را ویران نکنند، مشروبات الکلی نخورند، جامهی حریر و ابریشم نپوشند، کمربند زرین نبندند، راهزنی نکنند، راهها را ناامن نکنند، مواد خوراکی را احتکار نکنند، از پلیدیها دوری کنند، عطر بزنند، مردم را به نیکی فرمان دهند، به مقدار اندک خشنود باشند، دیگران را از زشتیها بازدارند، در راه خدا آنگونه که شایسته است جهاد کنند، از پلیدیها دوری کنند.
در حدیث فوق آمده که در حکومت مهدوی کارها و پُستها به شایستگان واگذار میشود.
#اهل_قلم
#یادداشت
منبع خبر: (صدای خاوران) آوای کاشمر ،شماره ۵۴۳.۵۴۲ ،صفحه۹
لینک کوتاه :
https://sedayekhavaran.ir/?p=8438
@ahalieghalam
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
🪴روز جوان مبارک باد🪴
جوانی و فرصت علم آموزی
✍ #جوادرستمی
جوانی گُل عمر و بهترین فرصت زندگی یک انسان است که از قوت و قدرت جسمی و روحی بالایی برخوردار است سرشار از انگیزه و با اراده و مصمم نسبت به زندگی خویش در تکاپوی تغییر شرایط به نفع خویش تا رسیدن به آمال و آرزوهاست.
این ایام زودگذر گنجایش ساخت آینده ای روشن و آخرتی سپید و نورانی را دارد اگر دانش و بینش به توان عقل، هادی و راهنمای زندگی شود.
جوانی بهترین زمان برای دانش آموزی و فراگیری علم است تا با نورش از تاریکی ها و ظلمات نفس و دنیای فریبنده به سلامت طی طریق کرده و عمرمان را به رضای حق هزینه کنیم.
درباب اهمیت علم آموزی و آموختن تعالیم دینی، کلام امام رضا علیه السلام در ( بحار الانوار، ج75، ص346) خطاب به جوانان برترین دلیل و راهنمایی است که حضرت می فرماید《لَوْ وَجَدْتُ شَابّاً مِنْ شُبَّانِ الشِّیعَةِ لَا یَتَفَقَّهُ لَضَرَبْتُهُ عِشْرُونَ سَوْطا》اگر جوانی از جوانان شیعه را بیابم که در مقام فراگیری دانش دین نباشد (برای تنبیه او) بیست تازیانه بر او خواهم زد.
وقتی امامی که به رافت و مهربانی معروف شده و محبتش عالم و آدم را فراگرفته است، چنین در باب جوانی و علم آموزی سخن می گوید بر اهمیت و ارزش این مقوله بیش از پیش پی می بریم.
اکنون وظیفه ای سنگین بر شانه های استوار جوانان شیعه است که طبق فرمان امام دانشجو و طلبه علم بوده و با عمل به آنچه می آموزند زندگی، اجتماع و جامعه پیرامونی خویش را بر سبک اسلامی بنا نهند.
باید بدانیم که شکر نعمت جوانی قدردانی این موقعیت گذراست تا به برکت آن آیندهِ دنیا و آخرت خویش را آباد کنیم.
#اهل_قلم
#یادداشت
@ahalieghalam
#کابوس_غربالگری 🩺
📖 قسمت هشتم
✍️خانم #طهماسبی
نگاه کنجکاوش روی پارچه سبزی که دور نوزاد پیچیده شدهبود، متوقف شد. دست کوچک نوزاد از پارچه بیرون زده بود. پرستار خندهای کرد و گفت:
«اینم گل پسر عاطفه خانم. صحیح و سالم. بگو کی گفته بود بچه منگوله، خودم برم سر وقتش»
به ناگاه خشکش زد. قلبش تندتند میزد. ناباورانه به پرستار نگاه کرد. دوست داشت فریاد بزند. دستش را به طرف نوزادش دراز کرد و خواست خودش را به او برساند که باز درد او را میخکوب کرد. چهره درهم کشیده، نالهای کرد و بلندبلند گریست...
همین موقع مامای مهربان از راه رسید. سلام بلندی کرد و به تخت نزدیک شد. دستی به سرش کشید و با مهربانی گفت:
«حق داری، روزهای سختی داشتی. گریه کن عزیزم! بذار عقدههات خالی بشه. باز هم خدا رو شکر»
و بعد نوزاد را از پرستار گرفت. پارچه را کمی کنار زد. صورت نوزاد نمایان شد. چشمانش باز بود و دستش را میمکید.
ماما خندهای کرد و گفت:
«مبارکه. اسمش قراره چی باشه؟»
عاطفه در حالیکه اشکهایش را پاک میکرد گفت:
«مهدی، شاید هم مهدیار..»
پرستار که ساکت ایستاده و صحنه را تماشا میکرد، بسته کوچکی را از جیبش درآورد و در دست عاطفه گذاشت و گفت:
«اینم امانتیت».
بعد روبه ماما کرد و گفت:
«عاطفه خانم تحویل شما، دو ساعت گذشته، شیرش که داد بگید ببرنش بخش».
با رفتن پرستار، از مامای مهربان خواست قبل از شیر دادن اذان و اقامهای در گوش نوزاد بگوید و بعد بسته کوچک را به دست ماما داد و گفت: «تربت امام حسینه، دوست دارم قبل از شیر کامش به تربت آقا برداشته بشه».
ماما که محو صفای او شده بود، بیدرنگ نوزاد را در آغوش گرفت و در گوشش اذان گفت و بعد دستها را شسته، بسته را باز کرد. تربت را بویید و سلامی به آقا داد و اندکی از تربت را به دهان نوزاد گذاشت.
سپس آرام او را در آغوش گرم مادر جای داد و شیرینترین صحنه برای «مهدیار» رقم خورد.
نوزاد با ولع شیر میخورد و مادر عاشقانه او را نگاه میکرد. آهسته دست کوچکش را بین انگشتان گرفت و به طرف لبها برد و غرق بوسه کرد. یاد نذر مصطفی افتاد که گفته بود:
«عاطفه، نذر کردم اگه همه چیز ختم به خیر بشه یک گوسفند برای شیرخوارگاه قربانی کنم...».
پایان
#رمان
#یادداشت
#اهل_قلم
@ahalieghalam
هدیه برای اموات
✍ حجت الاسلام غلامرضا #رضایی تربقان
🔰یکی از مهمترین اصول اعتقادی ما مسلمانان معاد است و آیات زیادی در قرآن مجید معاد و برنامههای بعد از مرگ را برای ما تبیین میکند. اولین منزل پس از مرگ "قبر" یا "برزخ" است...
🔹یکی از مهمترین اصول اعتقادی ما مسلمانان معاد است و آیات زیادی در قرآن مجید معاد و برنامههای بعد از مرگ را برای ما تبیین میکند. اولین منزل پس از مرگ “قبر” یا “برزخ” است (وَ مِن وَرائهِم بَرزخٌ الی یومُ یُبعَثون ـ سوره مومنون آیه ۱۰۰). مراد از عالم برزخ عالم قبر است و برزخ دورانی است میان زندگی دنیا و زندگی آخرت. به تعبیر دیگر فاصله بین دنیا و قیامت عالم برزخ است، در عالم برزخ یا قبر عدهای در ناز و نعمت و عدهای در عذاب میباشند. برای آنکه بتوانیم به اموات در عالم برزخ کمک کنیم ائمه اطهار علیهالسلام دستوراتی دادهاند؛ یکی از عوامل سعادت و رفاه در عالم برزخ هدایایی است که از دنیا برای اموات فرستاده میشود.
🔸پیامبر(ص) فرمودند: مرده در قبر چون انسانی است که در حال غرق شدن است و هر لحظه به انتظار رسیدن کمکی است، گاهی چشم به دعای این و آن دارد و همین که میبیند شخصی در حق او و برای نجات او دعای خیر و استغفاری کرد از اینکه تمام دنیا را به او بدهند شادتر میشود.
سپس پیامبر فرمود: (انَّ هدایا الأحیاءِ لِلامواتِ الدُّعا و الاستِغفار)، هدیههایی که زندهها برای اموات دارند همان دعاها و استغفارهاست و در حدیث دیگر است که پیامبر (ص) فرمود: سختترین شبها، شب اول قبر یا عالم قبر است که شما میتوانید با پرداخت صدقه به اموات خود ترهم نمایید و اگر مال برای صدقه نداشتید، لااقل دو رکعت نماز بخوانید و به روح او هدیه کنیم. و در این زمینه امام صادق (ع) فرمود: گاهی مرده در فشار است و به خاطر نمازی که شما به او هدیه میکنید، در رفاه قرار میگیرد و به او گفته میشود که این تخفیف یا رفاه به خاطر نمازی است که فلان برادر یا خواهر ایمانی برای شما هدیه کرد و سپس امام فرمودند: همانگونه که زندگان با هدایا شاد میشوند، اهل قبر و برزخیان نیز با ترحم استغفاری که نسبت به آنان میشود، شاد میگردد. در کتاب سفینه البحار نقل شده که خداوند به خاطر اینکه فلان فرزند جادهای را برای مردم احداث و یتیمی را پذیرایی نمود، خداوند عذاب را از پدرش برداشت.
🔻گاهی میبینیم که خانواده شخص متوفی چنان درگیر کارها و رسمهای عامیانه میباشند که از اصل غافل میشوند. در میان کارهایی که نسبت به میت باید انجام دهیم در مرحله اول انجام دیون مالی و عبادی میت است که بعضی از آنها بر پسر بزرگتر واجب است، مانند نماز واجب و روزهای که بر ذمه میت بوده و انجام نداده (تا زمانی که انسان زنده است نمیشود برای او عبادت واجبی انجام داد ولی بعد از مرگ بلامانع است). یا کفاراتی که بر او واجب شده زکات و خمسی که پرداخت نکرده و یا چنانچه به مردم بدهی دارد انجام این امور در مرحله اول جزء واجبات است و بعد انجام کارهای مستحبی و خیرات زیارت اهل قبور هم در روایات سفارش شده است. و سخن آخر اینکه به گونهای عمل کنیم که برای والدین ما خدا بیامرزی دهند معروف است که وقتی از کسی خوبی میبینند، میگویند؛ خدا پدر و مادرش را بیامرزد و روایت است؛ از گناهان کبیره است که فرزندان کاری کنند که برای پدر و مادر نفرین بخرند. امیدوارم خداوند فیض و بشارتی در این ماه با فضیلت شعبان به روح همه اموات و در گذشتگان خصوصا آنها که بر گردن ما حق داشتن نثار و ایثار بدارد.
#یادداشت
#اهل_قلم
منبع خبر : صدای خاوران آوای کاشمر، شماره471 صفحه4
لینک کوتاه :https://sedayekhavaran.ir/?p=2849
@ahalieghalam
منجی جهان بشریت
✍ حجت الاسلام غلامرضا #رضایی تربقان
🔰مسئله غیبت امام(ع) را میتوان از رازهای غیبی خداوند دانست که آگاهی بر حقیقت و اسرار آن فراتر از توان و ظرفیت فکر بشری است ولی با استناد به براهین عقلی و نقلی میتوانیم به چند علل اشاره کنیم.
🔹اگر عید ولادت پیامبر اسلام(ص) بزرگترین عید برای مسلمین است، باید بگوییم نیمه شعبان بزرگترین عید است برای تمام بشرو جهان. چرا که وقتی ظهور کند تمام بشریت را از انحطاط بیرون میآورد. یَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً و زمین را پس از آنکه ظلم و جور فرا گرفته پر از عدل و داد مینماید و ستمگران را سرکوب و مستضعفان جهان را وارثان زمین مینماید. جهان را از دغلبازان و فتنهانگیزان پاک مینماید، حکومت عدل الهی را در سراسر گیتی گسترش میدهد و پرچم عدالت و رحمت خداوند را بر زمین افراشته مینماید. کاخهای ظلم و ستم ویران و آنچه غایت بعثت انبیاء بوده، تحقق مییابد و برکات خداوند بر زمین نازل میشود.
🔸دوازدهمین حبت خدا و امام عصر(عج) در نیمه شعبان سال 255 هجری در شهر سامرا دیده به جهان گشود. پدرش امام یازدهم امام حسن عسکری(ع) و مادر گرامیش نرجس خاتون(س). حضرت حجت(ع) دو دوره غیبت دارند غیبت صغری و غیبت کبری. از سال260 هجری تا سال 329 هجری یعنی حدود 69 سال دوران “غیبت صغری” است که ارتباط شیعیان با امام بهکلی قطع نبود، آنان از طریق نواب خاص با حضرت در تماس بودند. نایبان خاص حضرت مهدی(عج) در دوران غیبت صغری چهارنفر بودند، اول ابوعمروعثمان بن سعید عمری که حدود پنجسال نیابت و نفر دوم محمدبن عثمان سعیدعمری به مدت 40 سال عهدهدار نیابت امام بود و نفر سوم ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی که مدت 21 سال نیابت کرد و نفر چهارم ابوالحسن علیبنمحمد سمری که حدود سه سال نیابت امام(ع) را عهدهدار بود و با درگذشت چهارمین نائب خاص امام در سال 329 هجری، دوران “غیبت کبری” آغاز گردید که تا به امروز مدت هزار و 114 سال میباشد. در دوره غیبت کبری علمای واجد شرایط از سوی امام زمان(عج) نیابت عامه دارند.
🔹علت غیبت امام زمان(عج)
مسئله غیبت امام(ع) را میتوان از رازهای غیبی خداوند دانست که آگاهی بر حقیقت و اسرار آن فراتر از توان و ظرفیت فکر بشری است ولی با استناد به براهین عقلی و نقلی میتوانیم به چند علل اشاره کنیم.
شکی نیست که رهبری پیشوایان الهی بهمنظور هدایت مردم به سر منزل کمال، در صورتی میسر است که آنها آمادگی بهرهبرداری از این هدایت الهی را داشته باشند، اگر چنین زمینه مساعدی در مردم وجود نداشته باشد؛ حضور پیشوایان آسمانی در بین آنها ثمری نخواهد داشت.
فشارهای خلفا جور بهویژه از زمان امام جواد(ع) به بعد بر امامان فوقالعاده بود و محدودیتهایی که برقرار گردید باعث شد فعالیت امام یازدهم و دوازدهم را به حداقل رساند و زمینه بهرهمندی از هدایتهای امامان در جامعه وجود نداشت از اینرو حکمت الهی اقتضاء کرد امام دوازدهم از نظرها غایب باشد تا زمانی که آمادگی لازم در جامعه به وجود آید که این یکی از رموز اساسی غیبت است و در روایات در زمینه علل و اسباب غیبت روی سه موضوع تکیه شده است.
🔻الف) آزمایش مردم که در اثر غیبت حضرت مهدی(عج)، مردم آزمایش میشوند. گروهی که ایمان استواری ندارند دستخوش شک و تردید میگردند و آنها که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانیده به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ایستادگی در برابر مشکلات پختهتر و شایستهتر میگردند و به درجات بلندی از اجر و پاداش الهی نائل میشوند.
🔻ب) حفظ جان امام؛ که اگر امام زمان(عج) از همان آغاز زندگی در میان مردم ظاهر میشد او را میکشند و به انجام مأموریت الهی و اهداف بلند اصلاحی خود، موفق نمیگردید.
🔻ج) آزادی از یوغ بیعت با طاغوتهای زمان. امام دوازدهم هیچ رژیمی را حتی از روی تقیه به رسمیت نشناخته و نمیشناسد. او مأمور به تقیه از هیچ حاکم و سلطانی نیست و تحت حکومت هیچ ستمگری در نیامده و در نخواهد آمد و طبق وظیفه خود عمل میکند و دین خدا را بهطور کامل و بیهیچ پردهپوشی و بیم و ملاحظهای اجرا میکند بنابراین جای هیچ عهد و میثاق و بیعت با کسی و مراعات و ملاحظهای نسبت به دیگران باقی نمیماند.
🔹خورشید پشت ابر
در روایات نحوه بهرهمندی انسانها از وجود امام زمان(عج) در عصر غیبت به بهرهمندی از خورشید پشت ابر تشبیه شده است، همانگونه که مردم از نور و گرمای خورشید هنگامیکه پشت ابر است به کلی محروم نیستند از نور وجود و معنویت خورشید ولایت نیز به کلی محروم نمیباشند.
ادامه دارد..👇
وانگهی پنهان شدن خورشید از ناحیه خورشید نیست بلکه به دلیل ابر است که بین دیدگان انسانها و خورشید فاصله میافتد، غیبت امام عصر(عج) نیز از ناحیه او نیست بلکه موانعی در کار است که وجود قدرتهای جائر از یک سوی و عدم آمادگی روحی و فکری تودههای مردم از سوی دیگر در آن دخیل میباشد.
گرچه نباید در اثر طولانی شدن غیبت امام عصر ارواحنا فدا از ظهور او مأیوس گردید، بلکه باید با امید به ظهور او خود را برای بهرهمند شدن از نور وجودش بهطور کامل آماده ساخت.
🔹وظایف مؤمنان در عصر غیبت
مهمترین وظیفه ما این است بکوشیم تا کاریی که برخلاف رضای امام زمان(عج) است از ما سر نزند و پیوسته در فکر این باشیم که گفتار و رفتار ما مورد رضایت و تأیید آن حضرت باشد و چون رضای آن حضرت چیزی جز رضای خدا نیست و رضای خدا در انجام تکالیف دینی است پس مهمترین وظیفه ما عمل به تکالیف دینی است.
انتظار فرج آن حضرت نیز از وظایف مؤمن است. رسول خدا(ص) انتظار فرج آن حضرت را عبادت شمرد (الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَج). دعا برای تعجیل ظهور و دعا برای حفظ وجود مبارک آن حضرت (اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.) نیز وظیفه ماست همچنین صدقه دادن برای حفظ وجود مبارک امام عصر(عج).
علاوه بر این وظیفه ما استمداد و استغاثه به آن حضرت در شدائد و ناملایمات و فتنهها و شبهههاست. زیرا ائمه طاهرین نسبت به دوستان و شیعیان خود عنایت خاصی دارند و ناگواریهای آنها را تحمل نمیکنند. چنانکه از امیرالمومنین(ع) روایت شد؛ هرگاه مرد یا زن مؤمنی بیمار و اندوهگین شود ما نیز به سبب او اندوهگین میشویم و هرگاه برای رفع گرفتاری خود دعا کند ما آمین گوییم و هرگاه او ساکت باشد، ما برای دعا میکنیم. امید است که انشاالله خداوند ما را در زمره سربازان و یاران امام عصر(عج) قرار دهد.
زد و دیده خون فشانم، زغمت شب جدایی
همه روزگارم این شد که بگویمت کجایی؟
به خدا دلم شکسته، سر راه تو نشسته
به من غریب وخسته بنما تو یک نگاهی
تو که یار بی کسانی، تو که صاحب الزمانی
بده بر گدا امانی، تو که خوب و مهربانی
#یادداشت
#اهل_قلم
منبع خبر : (صدای خاوران)آوای کاشمر دوهفته نامه منطقه خراسان/شماره ۵۱۹_۵۲۰/صفحه۱۶
لینک کوتاه :
https://sedayekhavaran.ir/?p=6431
@ahalieghalam
🌦 حضرت باران ...
«بکم ینزّل الغیث» را امام هادی در جامعه کبیره فرمود و به ما یاد داد که دوای درد خشکسالی، چیزی جز طراوت ولایت نیست.
اما پیش از او، این جد بزرگوارش حضرت رضا بود که گفت «الامام السحاب الماطر و الغیث الهاطل» و با این بیان، به ما فهماند که باید چشمبهراه ابر وجود خود امام بود.
آری
بارش رحمت الهی در این روزها را بدونشک مدیون نام و یاد شماییم؛
اما
بیش از کوه و دشت و شهر، این شورهزار جان و جهان ماست که تشنه باران ظهور توست، ای خسرو شیریندهنان!
پس بیا و بر ما ببار!
#دلنوشته
#یادداشت
#اهل_قلم
@ahalieghalam
#داستان
گوشه چشمی که غم کارگری بُرد!
✍ #جواد_رستمی
خسته بود و نای قدم زدن نداشت رنگ دلگیر غروب و بیکار ماندن سر گذر، حس و حالش را گرفته بود اما چاره نداشت باید به خانه برمی گشت..
کیسه ابزارش را به شانه گرفت و پاهای سنگین از افکار غمگین را، به سختی به حرکت درآورد..مریضی همسرش از یکسو، جهیزیه نداشته دختر نشان شده اش از سوی دیگر، اقساط و اجاره خانه عقب افتاده هم که نگو.. نه تاب و توان فکر کردن داشت و نه می توانست که فکر نکند غرق در افکار باتلاق گونه اش از کوچه و خیابان می گذشت که غروب جایش را به مغرب داد و صوت خوش موذن، توجه او را به اذان جلب کرد.
صدا نزدیک بود از رهگذری آدرس پرسید که گفت؛ مسجد صاحب الزمان؟! منتظر جواب نشد بلافاصله ادامه داد همین کوچه پشتی، نبش امام ۱۲ پیداست.
اسم مسجد گویا تکانی به قلبش داد کمی اراده به قدمهایش تزریق کرد روبروی پله های مسجد که رسید بند آخر اذان بود، چراغهای رنگی چشمک زن و پارچه و پرچم زرد و سبز و آبی؟ انگار قصد نفوذ به غمکده دلش را داشتند..
یا اباصالح المهدی ادرکنی
یا صاحب الزمان(عج)
گل نرگس فاطمه مهدی
نوشته هایی بود که با چشمانش خواند تا رسید به تبریک نیمه شعبان و میلاد با سعادت امام زمان(عج) که با صدای، سلام علیکمِ گرم یک روحانی به خود آمد هنوز جواب نداده، احوال پرسی و خسته نباشید را شنید که دست پاچه همه را باهم جواب داد.
حاج آقا لبخند به لب تبریک عید گفت و با بفرمایید داخل، دعوتش کرد. او هم درحالی که تشکر می کرد جوابی داد و همراه ش وارد حیاط با صفای مسجد شد حوضچه آبی با فواره های کوچک رنگی و انعکاس نور آن درگیرش کرد که دوباره با صدای روحانی به خود آمد..
_ وضو داری؟
میخواست بگوید خیر که انگشت اشاره حاج آقا به سمت گوشه ای از حیاط روانه شد و گفت وضو خانه آنجاست..
تشکر کرد و هنوز چند قدمی نرفته دوباره صدای روحانی را شنید که گفت کیسه ات را با خود نبر بده به خادم مسجد..
با صدای بلندتری دو مرتبه گفت؛ حبیب آقا، حبیب آقا
کامل مردی کلاه به سر تسبیح به دست از داخل مسجد بيرون آمد و گفت جانم حاج آقا، سلام علیکم.
روحانی جواب سلامش را داد و بعد احوال پرسی به سمت من اشاره کرد و گفت کیسه برادر خسته زحمت کِش ما را بگیر و دفتر من بگذار تا وضو بگیرد بعدا تحویلش بده..
بفرمایید گفت و داخل مسجد شد.
حبیب آقا هم چشمی گفت و دسته کلید از جیبش بيرون آورد به سمت درب اتاقی در آن سوی مسجد حرکت کرد و گفت بفرما عزیزم زود باش که الان نماز شروع میشه حاج آقا علوی زود اقامه می بنده..
درب که باز شد از گذاشتن کیسه کارش داخل دفتر تمیز مسجد اکراه داشت که خادم مسجد از دستش گرفت و گفت بدو که دیر شد..درب قفل کرد و بفرما زد و سریع رفت.
او هم درحالی که به سمت وضو خانه راه افتاد آستین ها را بالا زد به درب ورودی که رسید تکیه داد و کفش و جوراب از پا درآورد و هر کدام از جوراب ها را از جیب همان سمت آویزان کرد و داخل شد روبروی شیر آب که قرار گرفت چهره غم زده و خسته و بی حس و حال خویش را دید، بفکر دلیل حضورش در آنجا افتاد که گویا ناخواسته و اتفاقی بود جوابی برای خود نداشت که شروع کرد وضو گرفتن، خنکای آب بر روی دست و صورتش کمی رمق به تنش داد.
از حیاط که گذشت به درب ورودی مسجد رسید کفش های بی رنگ و روی کارگری اش را داخل یکی از کمدها گذاشت و کلیدش را برداشت و داخل مسجد شد که دید همان حاج آقای روحانی که حالا به اسم علوی می شناخت در حال قرائت سوره است با صدای مُکبِّر خردسال که ندای رکوع داد به خود جُنبید و با یا الله گفتن به اولین صف رسید و به خیل نمازگزاران پیوست.
فکرش درگیر مسائل روزانه اش بود و سعی می کرد از آنها فرار کند و حواسش به نماز باشد.
سلام نماز را که دادند با صدای قبول باشد، متوجه پیرمردی شد که دو دستش را به سمت او دراز کرده و منتظر فشردن دستهای پینه بسته اش بود.
کمی احساس غریبی می کرد موقع نماز دوم که از جا برخاست به سمت انتهای مسجد رفت تا نماز عشاء را در آخرین صف اقامه کند.
نماز دوم هم که آغاز شد هجوم افکار ناشی از مشکلات و نبود راه حلی جز معجزه، درگیرش کرد که در همان حال از خدا کمک خواست و نا امیدانه سعی کرد ذهن پریشانش، بیش از این پرت نشود صدای دلنشین روحانی و مکبر کوچک مسجد یاری اش می داد، با سلام مکبر از نماز فارغ شد و گویا کمی حس سبکی داشت.
تا پایان قرائت تعقیبات نماز به مرور، نمازگزاران از صف ها به دور تا دور مسجد پراکنده شدند و خادم مسجد در تدارک تنظیم بلندگو بر روی تریبون تزئین شده به پارچه های رنگی و چراغهای ریز چشمک زن بود که با صدای جمع پس از ادای شعارهای مرسوم پایان نماز، صلوات فرستاد.
دو نفر کی پس از دیگری مداحی کردند و صدای صلوات های جمع مدام او را از افکارش رها می کرد. کامش را به شیرینی تازه کرد و با نوشیدن چای انگار حالش کمی بهتر شد.
(۱)
نوبت حاج آقا علوی بود که به خواندن یک رباعی و تبریک عید، گاهی با او چشم در چشم می شد انگار متوجه آشفتگی درونش بود.
جذب صحبت های دلنشین حاج آقا علوی شد که از امام زمان(عج) سخن می گفت:
_ به سوی امام حاضر و ناظر بر گردید اگر شما او را نمی بینید ایشان می بینند در بین شما رفت و آمد دارد از زندگی و مشکلات شما بی خبر نیست کافی است کمک بطلبید دست نیاز به سوی حضرت دراز کنید تا شما را یاری کند.
حالش دگرگون شده بود منتظر تلنگری بود تا بغضش ترک برداشته و اشکش روان شود که دوباره با حاج آقا چشم در چشم شد، انگشت اشاره اش به سمت آسمان بود که چنین گفت:
قال المهدی(ع): اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَلا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ، وَلَوْلا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ الَّلاْواءُ وَاصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ
ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم که اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان، شما را ریشه کن میکردند.
ترجمه حدیث و کلام مولا بر جانش نشست و شانه های مردانه خسته اش به لرزه درآمد گویا حال همه دگرگون بود که از مولایشان چنین شنیدند..
خالصانه از آقا استمداد طلبید و دنبال نشانه های یاری حضرت در زندگی اش بود مدام در دل صدایش می زد و اشک می ریخت تا پایان مراسم دیگر چیزی نفهمید گویی در آن جمع نبود که با صدای بلند صلوات بخود آمد و دوباره متوجه نگاه حاج آقا علوی شد اشک هایش را با سر آستین لباس کهنه کارگری پاک کرد از جا بلند شد و همراه دیگران به سمت قبله سلام داد و سپس به سوی خراسان که دلش برای زیارت آقای مهربان، امام رضا عليه السلام تنگ شده بود و باز رو به قبله تا سلام به حضرت حجت(عج) ادای احترام کرد.
دوان دوان که به سمت درب خروج می رفت با چند نفری دست داد و تبریک عید گفت و شنید تا اینکه مقابل کمد ایستاد کلید از جیب درآورد صندوق شماره ۱۴ را باز کرد و کفش ها را مقابل پاهایش انداخت و پوشید سپس چند قدمی از آنجا فاصله گرفت و گوشه ای منتظر ماند خلوت شود تا از خادم کیسه اش را پس بگیرد که حاج آقا علوی و حبیب آقا باهم از درب خارج شدند.
قبل از رسیدن حاج آقا به دفتر مسجد، خادم جلوتر رفت کلید انداخت و به ایشان گفت بفرمایید، او هم رو به کارگر خسته با لحنی مهربان گفت:
_ بفرمایید در خدمت باشیم..
تشکر کرد و گفت:
_ ممنون مزاحم نمی شوم باید به خانه بروم
_ دیر نمی شود افتخار بدهید یک چای با هم بنوشیم چند کلامی با هم صحبت کنیم گویا پیاده ای؟ وقت رفتن به منزل می رسانمت.
با آن سرو وضع کارگری معذب بود اما نتوانست نه بگوید وارد شد و همان صندلی جلوی درب را برای نشستن انتخاب کرد که حاج آقا به پشت میز رسید درحالی که عبایش را از چوب لباسی آویزان می کرد گفت:
_ بفرمایید جلو دم در خوب نیست بفرما برادر نزدیک تر بنشین..
چشمی گفت و نزدیک تر شد که حاج آقا بعد قرار بر روی صندلی گفت:
_خب خسته نباشید چه خبر چه می کنی؟!
_ ممنون سلامت باشید از ریختم پیداست که سر گذر بودم البته امروز قسمت نشد کار کنم.
_ عجب خدا خیر و برکت به عمر و کار و مالت بدهد. متاهلی؟ زن و زندگی داری؟!
_ بله یک دختر دم بخت دارم که نشان شده، خانه ام اجاره ای با همسری مریض سر می کنیم.
_ خدا سلامتی بدهد ان شالله، بنّایی میکنی؟
_ بله بنّایی و گچکاری سالهای سال شغلم بوده و خانه های بسیاری برای مردم آباد کردم اما خودم بی سرپناهم..
_ پناهت خداست! لحن و صحبت هات نشان از گرفتاری و درد دل داره ها! مشکلت چیه برادر؟
_ از کجا و از چی بگم حاج آقا! گرفتاری و مشکلات مالی و اجاره عقب افتاده و مریضی همسر و نداشتن جهیزیه دخترم و نبود کار، از چی بگم؟ من مَرد کارم و باکی از آن ندارم اما همیشه کار نیست!
_ دم مسجد غم تو چهره و چشمات دیدم تو مسجد هم چندباری متوجه اشک و آشفتگی و ناراحتیت شدم اما نگران نباش خدا همچی رو درست می کنه!
_ چطور حاج آقا؟! به هر راهی رفتم بن بست بود به هر دری زدم بسته بود دیگه خسته شدم.
_ امشب دری رو زدی که بروت باز شده خودت خبر نداری! گویا به صاحب این شب امام زمان(عج) متوسل شدی و اینجا هم که خانه ایشان..
چشم به دهان حاج آقا دوخته بود و منتظر بود ببیند چه دری چطور برویش باز شده که حاج آقا علوی گفت:
_ این مسجد با پول خیرین بنا شده که حالا گفتند مسجدی در منطقه ای دیگر بسازیم به نام بقیة الله که حداقل دوسال زمان میبره و شما یکی از بنّاهای این بنای مبارک هستی!
چشمانش برق زد و خوشحال شد اما هنوز حرف حاج آقا تمام نشده بود که گفت:
_ همان خیرین عزیز هر از گاهی به مناسبتی، چند جهیزیه تهیه می کنند که ان شالله دخترخانم شما هم به مناسبت میلاد امامزمان(عج) از این عیدی آقا بهرمند شده و تو لیست قرار میگیره..
خوشحالی اش دوصد چندان شد ناخواسته از جا برخاست زبانش بند آمد بود اشکهایش جاری شده بود که حاج آقا گفت:
(۲)
_ کجا؟! هنوز تمام نشده! ما تو مسجد چند خَیِّر پزشک هم داریم که ویزیت و درمان رایگان دارند حتی بیمارستان هم نیاز باشد هماهنگ می کنند بنابراین حال همسر شما هم ان شالله به برکت این شب روبراه می شود.
بغضش ترکید و به گریه افتاد به صندلی تکیه داد حاج آقا از پشت میز بلند شد کنارش نشست و دست به روی شانه لرزانش گذاشت و آرامش کرد.
بریده بریده بین اشک و گریه گفت:
_ حاج آقا وقتی حدیث خواندین دلم شکست اما نمی دانستم به این سرعت جوابم را می دهند.
_ بله برادرم دل شکسته می خرند باور و ایمان به فرمایش آقا نتیجه اش می شود این، پاشو آبی به صورت بزن تا بریم بیش از این خانواده ات را منتظر نگذار، شب عید و شادیه، حال خوشت رو با آنها تقسیم کن!
خودش را به وضو خانه رساند و آبی به سر و صورت زد اما اشکهایش بند نمی آمد دوست داشت گوشه ای بنشیند و از این همه لطفی که شامل حالش شده، شکر خدا را بجا آورد.
از وضوخانه که بیرون آمد دید حاج آقا کیسه اش را به دست گرفته و منتظر است! سریع خودش را به او رساند و با شرمندگی گفت:
_ حاج آقا شما چرا این سنگینه، تمیز نیست.
_ اختیار دارید ماهم کارگرزاده ایم و کارگری کردیم اینکه چیزی نیست. بریم داخل مسجد تا حبیب آقا یک چای و شیرینی دیگه بهت بده حالت بهتر بشه!
_ نه ممنون صرف شده میخام برم زودتر به خانه برسم!
_خیلی خب هرجور راحتی برادر، راستی اسم مبارک چیه؟ نگفتی و نپرسیدیم!
_ حسن، حسن کریمی
_ به به اوستا حسن آقا، ان شالله صاحب اسمت کریم اهل بیت(ع) یارو یاورت باشه.
از مسجد خارج که شدند حاج آقا جلوتر رفت درب پراید مقابل مسجد را باز کرد و برگشت گفت:
_ بفرما حسن آقا سوار شو بریم
_ ممنون خودم میرم مزاحم نمیشم شما بفرمایید.
_ عجب! نمیخوای آدرس خونه نظر کرده امام زمان(عج) رو یاد بگیریم؟! نترس مزاحم نمیشیم امشب!
_ نه نه منظورم این نبود حاج آقا ببخشید کلبه درویشی ما که قابلی نداشت نمیخواستم به زحمت بیفتید.
_ زحمتی نیست بفرما سوار شو
راه افتادن دو کوچه بالاتر جلوی قنادی ایستادند که حاج آقا گفت:
_ چند لحظه صبر کنی الان میام.
_ خواهش میکنم بفرمایید درخدمتیم
همینطور که نگاهش حاج آقا را تا شیرینی فروشی بدرقه می کرد چشمش به نوشته آویز از آینه وسط ماشین افتاد که یا اباصالح المهدی ادرکنی روی یک پلاک برجسته حک شده بود و پایین آن هم این بیت شعر نوشته بود:
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
حالا حال و هوای زندگی اش امام زمانی بود لحظه ای افکارش از این همه لطف معجزه وار غافل نمی شد باورش سخت بود که گوشه چشمی از آقا همه غم و درد و رنجش را از بین بُرده است.
درب ماشین باز شد حاج آقای علوی با دو جعبه شیرینی و دوشاخه گل نشست و هر دو را به حسن داد و آدرس پرسید و راه افتاد.
دو جعبه شیرینی با دو شاخه گل فکرش را درگیر کرد، با خود گفت حتما حاج آقا دو تا همسر گرفته که برای هر کدام مجزا خرید کرده! با این فکر لبخند به لبش آمد و حاج آقا هم متوجه شد و گفت:
_ به به حسن آقا لبخند هم بلد بود ما نمیدونستیم چیشده؟ بگو ماهم بخندیم.
_ هیچی حاج آقا چیزی نیست
_ عجب! ما غریبه ایم؟
_ نه آخه میترسم ناراحت بشین!
_ من؟ چرا؟! نه بگو راحت باش ناراحت نمیشم
_ هیچی حاج آقا دیدم دوتا جعبه و دوتا گل گرفتین گفتم حتما دوبار داماد شدین!
این را که گفت بلند خندید، حاج آقا نگاهی کرد و گفت:
_ داشتیم حسن آقا؟! کبکت خروس میخونه درست، دیگه انصافا نوازش نکن!
حالا هردو باهم بلند می خندیدند که حسن آقا گفت:
_ ببخشید شوخی کردم حاج آقا
_ عجب باشه یکی طلبت عیب نداره
دوباره باهم خندیدند که حاج آقا علوی گفت:
_ ان شالله همیشه دلت شاد و لبت خندون باشه، یکیش برای شماست که دست خالی منزل تشریف نبرید وقتی میخوای خبر خوش بدی و عید تبریک بگی.
حسن آقا پیش خودش شرمند شد، عذرخواهی و تشکر کرد که چشمش به تابلوی کوچه افتاد بلافاصله گفت:
_ رسیدیم حاج آقا همینجاست سرکوچه ماشین پارک کنید که داخل کوچه ماشین رو نیست تشریف بیارید خدمت باشیم.
_ ممنون حسن آقا ان شالله دفعه بعد خدمت می رسیم. راحت باش به خانواده برس ما هم بریم به زندگیمون برسیم.
از ماشین که پیاده شد نفهمید موقع خداحافظی چی گفت و چطور از کوچه گذشت تا به درب منزل رسید شیرینی و گل به دست چپ گرفت و با دست دیگر دنبال کلید بود.
از بس هیجان داشت حتی یادش نبود کیسه ابزارش را داخل ماشین حاج آقا جاگذاشته!
کلید از جیبش افتاد برداشت و خواست قفل را باز کند که کمی گیر داشت اما در نهایت باز شد.
قبل ورود به خانه سر به آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا شکرت!
یا صاحب الزمان
ممنونتم آقاجان، خاک قدمت..
(۳)
#داستان
#یادداشت
#اهل_قلم
@ahalieghalam
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
قناعت همنشین کرامت
✍ #جوادرستمی
قال الرضا علیه السلام:
«الْقَنَاعَةُ تَجْتَمِعُ إِلَى صِیَانَةِ النَّفْسِ وَ عِزِّ الْقَدْرِ »
قناعت همنشین کرامت و سربلندی است.
(بحارالأنوار/ج 75 /ص 349)
نتیجه قناعت و حرص و طمع نداشتن نسبت به داشته های دیگران اعم از مادی و معنوی، رسیدن به کرامت نفس و بزرگی و عزت است.
قناعت نسبت به داشته های خویش افزون بر کنترل نفس و دوری از صفات بد نظیر حرص و طمع، سبب آرامش روح و روان انسان می شود.
از این رو حضرت رضا عليه السلام فرمودند که همنشین قناعت، کرامت نفس و سربلندی است. چراکه سبب بی نیازی انسان، توجه نسبت به دارایی خود و قدردانی از نعمات الهی و در نتیجه بهره برداری کافی و وافی از آنها می شود.
عزت و سربلندی چهرهای زیبا و قابل اعتماد از شخصیت انسان به نمایش می گذارد که در بزنگاهی همچون مسولیت، مدیریت، قدرت و ثروت عنان نفس از کف نداده، بلکه به خوبی لجام آن را مهار کرده تا دچار خطا و اشتباه نشود.
شخص قانع تاثیرگذاری اجتماعی بالایی دارد و ضمن کاهش تأثیرپذیری منفی و تحت تاثیر بودن، نقش محوری در مسائل جامعه ایفا می کند که نکته ای قابل توجه و مهم است.
#اهل_قلم
#یادداشت
@ahalieghalam
اهل قلم
#داستان گوشه چشمی که غم کارگری بُرد! ✍ #جواد_رستمی خسته بود و نای قدم زدن نداشت رنگ دلگیر غروب
بازخوانی داستان
گوشه چشمی که غم کارگری برد
در رادیو رضوی
لیوان پلاستیکی نی دار
✍ #جواد_رستمی
نزدیک عید مادرم چادر به کمر بسته بود و هر روز یک قسمت از خانه را آباد میکرد.کنار خانه تکانی باید خوراک گاو و گوسفند و دان مرغ و خروس آماده میکرد، شیر می دوشید و تخم مرغ جمع می کرد و به پختوپز روزانه و امورات معمول خانه و تهیه ملزومات سفره عید رسیدگی می کرد.
انباری را که بیرون ریخت من سرگرم وسایل قدیمی از کار افتاده بودم تا اینکه از پیدا شدن لیوان پلاستیکی قرمز رنگ نی دار ۳ چهار سالگیم خوشحال شدم.
مادرم فرش را با آب تاید خیس کرد تا با کمک همسایه ها قالیشویی مادر و شرکاء به جز صغری خانم را وسط حیاط خانه راه بندازد..
آن روز همه چیز از وسایل خانه به من می چسبید و به زندگی گند میخورد از ریختن کیسه آرد تا پودر رختشویی و پاره شدن بند لباس گرفته تا بهم ریختن انبار مرتب شده و کندن گوشه ای از پرده..
ظهر که شد پدر و مادر خسته در حال نوشیدن چای بودند که بهانه جویی منِ ۹ساله برای خوردن چای در لیوان پلاستیکی نی دار شروع شد تا اینکه حرفم به کرسی نشست.
گزارش مادر از اقدامات خانمان سوزم پدر را عصبی کرد تا اینکه با صدای فوت کردن به نیِ سرخود لیوان و غُل غل کردن چای درون آن، ناگهان لیوان افتاد و چای ریخت و نعلبکی دست پدر مثل قهرمانان پرتاب دیسک به سمتم پرتاب شد!
جا خالی که دادم به دیوار خورد و شکست، عصبانیت بیشتر او سبب فرار من شد. دنبال بازی با پدر در حیاط خانه برای ادب کردنم ادامه داشت که فرش شسته شده از روی دیوار افتاد و حالا مادر هم کمک پدر، دنبالم می کرد..
شانس یارم بود که فرارم موفقیت آمیز بود، تا زمان صلح باید از خانه دور میشدم حوالی غروب که پدرو مادر برای نماز به مسجد رفتند به خانه برگشتم و از قابلمه دمپختک روی گاز شکمی از غذا در آوردم که این بار هم گند زدم اما سعی کردم سروسامانی بدهم.
صدای درب که آمد سریع خود را به خواب زدم، گفتار دلسوزانه مادر و سکوت پدر نوید صلح می داد اما ترس حمله ظهرشان باعث شد به زور بخوابم.
نفهمیدم کی خوابم برد طبق معمول با صدای پدرم برای نماز صبح از خواب بیدار شدم اوضاع آرام بود نماز خواندم و مثل همیشه که تکلیف مدرسه را آن ساعت انجام میدادم مشغول شدم.
حالا صدای غُل غل سماور مادر، بوی خوش داغ کردن نان محلی روی بخاری کنار سفره صبحانه و نوای خوش قرآن خواندن پدرم همان زندگی شیرین کودکی ام را بعد یک جمعه پرماجرا یادآور شد تا با حالی خوش روانه مدرسه شوم.
#یادداشت
#اهل_قلم
@ahalieghalam