eitaa logo
اهل قلم
120 دنبال‌کننده
143 عکس
2 ویدیو
0 فایل
محفلی برای خواندن از نوشته های نویسندگان و فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی که دل در گرو اهل بیت علیه السلام و معارف دین دارند ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Jr14710
مشاهده در ایتا
دانلود
هر عاشقی که تشنۀ جام شهادت است بایست خادم تو شود یا که زائرت @ahalieghalam
به بهانه روز زیارتی امام رضا علیه‌السلام ✍حجت‌الاسلام غلامرضا تربقان ◾️اغلب زادگاه و محل دفن ائمه ما حجاز یا عراق است چرا امام هشتم(ع) در ایران و خراسان مدفون شده‌اند. برای پاسخ این پرسش به تاریخ سال‌های 190 هجری قمری مراجعه کنیم. 🔹غاصبین خلافت چه خانواده بنی‏امیه و چه خاندان بنی‌عباس، بیشترین وحشت و نگرانی را از جانب خاندان علی(ع) داشتند. چرا که توده انبوهی از مردم، خلافت را حق مسلم آنان می‌دانستند و هرگونه فضیلتی را در وجود آن‌ها می‌یافتند. این بود که فرزندان بزرگوار حضرت علی(ع) همواره مورد شکنجه و آزار خلفای وقت بودند و سرانجام هم به دست آنان به شهادت می‌رسیدند. 🔹هارون‌الرشید یکی از خلفای بنی‌عباس، دستور داد امام هفتم حضرت موسی بن جعفر(ع) را زندانی و پس از سال‌ها زندان به شهادت برسانند. هارون‌الرشید در اواخر خلافت خود پسرش (محمدامین) را که مادرش زبیده خاتون بود، ولیعهد خود قرار داد و از مردم برای او بیعت گرفت و پسر دیگرش (عبدالله مأمون) را که از مادری ایرانی بود، ولیعهد دوم قرار داد. 🔻در سال ۱۹۳ هجری، انقلاب و شورش در شهرهای خراسان بالا گرفت و سرداران سپاه از خاموش ساختن فریاد اعتراض و انقلاب در خراسان عاجز ماندند. 🔻هارون‌الرشید پس از مشاوره با وزیرانش تصمیم گرفت؛ شخصاً به خراسان سفر کرده و قدرت خلافت را یکجا برای سرکوبی انقلاب‌های خراسان به کار گیرد. او پسرش محمدامین را در بغداد گذاشت و مأمون را که از طرف هارون والی خراسان بود همراه خود به خراسان برد و توانست اوضاع آشفته خراسان را آرام کند، اما نتوانست به بغداد (مرکز خلافت) برگردد و که مرگ او را امان نداد و در همان سال در طوس خراسان درگذشت. 🔹شکست امین بعدِ مرگِ هارون در بغداد، مردم با پسر او محمدامین بیعت کردند. از خلافت امین ۱۸ روز نگذشت که او برادرش مأمون را از ولایتعهدی خلع نمود و پسر خودش را ولیعهد نمود. مأمون هم در واکنش نسبت به این عمل، امین را از خلافت خلع کرد و مدت پنج سال بین این دو برادر جنگ‌های خونینی رخ داد و سرانجام در سال ۱۹۸ هجری امین کشته شد و اختیار کامل کشورهای اسلامی در دست مأمون قرار گرفت. در این میان مأمون به قدرت رسید ولی مشکلات بزرگی در برابر او سر برآورد. 🔻اـ اعراب به خلافت و حکمرانی مأمون تن در نمی‌دادند به این علت که مادر و مربی و اکثر متصدیان امورش همه غیرعرب و ایرانی بودند. 🔻۲ـ کشتن برادرش امین، به ظاهر یک پیروزی نظامی بود ولی نتایج منفی داشت. مردم و به‌ویژه عباسیون و عرب را نسبت به او بدبین ساخت و نفرت افکار عمومی را برانگیخت. 🔻۳ـ شورش‌ها و قیام‌های متعددی توسط علویان در نقاط مختلف اسلامی رهبری می‌شد از جمله در کوفه، بصره، مکه، حجاز، مدینه و یمن و… که مأمون برای رهایی از این بحران‌ها تصمیم گرفت خود را به امام هشتم(ع) نزدیک کند تا بتواند شورش‌های علویان را فرو نشاند و اعتماد اعراب را نسبت به خود کسب کند و ضمناً امام(ع) را از نزدیک تحت نظر داشته باشد و بتواند از محبوبیت امام(ع) در جامعه بکاهد. 🔹دعوت مأمون از امام (علیه السلام) به خراسان مأمون پس از مشورت با وزیرش ـ فضل بن سهل ـ دستور داد؛ امام را محترمانه به مرکز خلافت (مرو) بیاورند. ولی امام نپذیرفت و بعد از اصرار و تهدید، امام راهی خراسان شدند. از مسیر کوفه به قم و نیشابور و قریه سناباد (که فعلاً مرقد امام است) و به سرخس و از آنجا به مرو که امروز در کشور ترکمنستان قرار دارد، وارد شدند. مأمون آن حضرت و همراهان را تکریم و تعظیم نمود و در جوار خود منزلی برای امام معین کرد. پس از چند روز از ورود امام، مذاکراتی بین آن حضرت و مأمون آغاز شد. مأمون پیشنهاد کرد؛ خلافت را یکسره به آن حضرت واگذار نماید. گفت: “یابن رسول‌الله من فضل و علم و زهد و تقوا و عبادت جنابت را دانسته‌ام و لذا شما را به خلافت سزاوارتر می‌دانم.” 🔻امام فرمود: “من به بندگی خدای سبحان فخر می‌نمایم و به زهد در دنیا امید نجات دارم و به پرهیز از محرمات امیدوارم به عنایات نامتناهی الهی برسم و به تواضع امیدوار می‌باشم رفعت نزد حق‌تعالی را.” 🔻مأمون گفت: “من اراده کرده‌ام که خود را از خلافت خلع سازم و امر را به شما واگذار کنم و خودم هم با شما بیعت کنم.” 🔻امام فرمود: “اگر خداوند عزت خلافت را برای شخص تو قرار داده باشد جایز نیست که خود را عزل کنی و به دیگری ببخشی و هرگاه خلافت از تو نباشد تو اختیار آن نداری که به دیگری تعویض نمایی.” 🔻مأمون اصرار داشت که باید این امر را بپذیرد و امام امتناع می‌کرد و مدت دو ماه این موضوع در میان بود. مأمون عرض کرد حال که خلافت را نمی‌پذیری پس ولایتعهدی مرا قبول کنید. امام فرمود؛ مرا معذور بدار. مأمون نپذیرفت و با تندی و تهدید گفت: “باید پیشنهاد مرا بپذیرید.” ادامه دارد..👇
🔻امام ناچار ولایتعهدی مأمون را پذیرفت به این شرط که هرگز در امور مملکت مصدر امری نباشد و در هیچ‌یک از امور دستگاه خلافت هم‏چون عزل و نصب‌های حکام مداخله نداشته باشد. ـ امام(ع) با این شرط به‌نوعی مشروعیت حکومت مأمون را زیر سئوال می‌برد ـ مأمون به همین مقدار راضی شد و به یُمن این پذیرش ولایتعهدی، دستور داد؛ بزرگان با امام بیعت کنند و درهم و دینار به نام امام ضرب کنند و در منابر نام امام را به بلندی ذکر نمایند و دستور داد جیره یک‌ساله سپاه را بپردازند و امر کرد مردم سیاه‌پوشی را که بدعت و شعار بنی‌عباس بود ترک کنند و در عوض جامه سبز بپوشند و… ولی بعد از مدتی مأمون که برای ریاست، برادر خودش را کشته بود به اهدافش در دعوت امام به خراسان نرسید و او که می‌خواست امام(ع) را طالب دنیا و مقام جلوه دهد و از شأن و منزلت امام در جامعه بکاهد، دید برعکس روزبه‌روز محبت مردم خراسان به امام بیشتر می‌شود لذا درصدد برآمد؛ در بازگشت از مرو امام(ع) را به شهادت برساند. برای اجرای نقشه قتلِ امام، ابتدا حمام سرخس را برگزید ولی امام از رفتن به حمام منصرف شدند و در ادامه راه بازگشت در قریه طوس نقشه شوم خود را اجرا نمود و امام(ع) را به شهادت رساند. 🔹از آن روز مشهد شریفِ امام، پناهگاه و ملجأ ارادتمندان و شیعیان حضرتش می‌باشد که افتخاری است برای مردم ایران خصوصاً ما خراسانی‌ها. منبع خبر: روزنامه سراج @ahalieghalam
🔰 خون خوبان خدا ✍ حجت الاسلام ▪️ کار روی زمین نمی‌ماند. اگر و به وظیفۀ خود عمل کنند که هیچ؛ وگرنه خدا با خون خوبانش کار را پیش می‌برد. البته در چنین فرضی وای به حال خواص. ▪️ عده‌ای بعد از شهادت با یک ژست خردورزانه و اخلاق‌مدارانه می‌گویند: رئیسی آدم خوبی بود؛ اما به درد ریاست‌جمهوری نمی‌خورد. در خوشبینانه‌ترین حالت خیلی ساده‌اند؛ چون او اساسا ذخیرۀ خدا بود برای درمان درد ریاست‌جمهوری و بازسازی وجهۀ تخریب‌شدۀ سیاست در جامعۀ ایران. روزهای آینده خیلی چیزها را روشن خواهد کرد. ▪️ ما هیچ باکی از هجمه‌های ناجوانمردانه بدخواهان که یقینا در روزهای آینده و در فضای رقابت‌های انتخاباتی بیشتر هم خواهد شد نداریم. چون باور داریم که به‌قول ، آتش توهین و تحریف حریف نخواهد شد. شهید مظلوم ما نه فقط تراز ریاست‌جمهوری را بالا برد، بلکه سطح ادراک و تحلیل جامعه را هم ارتقاء داد. ▪️ دقیقا با همان منطق و به همان شکل که شهادت فرایند قوی‌شدن محور مقاومت را سرعت داد و زمینه‌ساز شد، شهادت هم به فضل خدا گره کور فاز را باز کرده و به طوفانی در عرصۀ سیاسی کشور منجر خواهد شد. آری؛ «خون خوبان خدا» به هدر نخواهد رفت.
در باب رد صلاحیت لاریجانی ✍ م.ع/ این روز ها بازار بحث و جدلی پیرامون رد صلاحیت ها از جانب شورای نگهبان داغ است. صدر این تحلیل ها و ان قلت ها نیز به رد صلاحیت علی لاریجانی بر می گردد. در باب رد صلاحیت های دیگر حرف زیاد است اما چون دیدم اکثر گفت و گو ها با محوریت رد صلاحیت لاریجانی است باید بگویم از دو منظر می توان به رد صلاحیت لاریجانی نگریست: اول: اینکه مجموعه نظام و شورای نگهبان به دنبال گونه ای از خالص سازی در سیستم و بدنه ی نظام است همانگونه که بسیاری از منتقدان این فرضیه را انتخابات گذشته ریاست جمهوری مطرح کرده بودند. در واقع نظام با حذف گزینه های مخالف سیاست های کلان خود به دنبال روی کار آمدن گزینه ی مورد نظر سیستم با حذف رقبای خطرناک جریان چپ است و در این میان با تایید صلاحیت گزینه ای کم خطر تر در بین جریان اصلاحات به دنبال اخذ نتیجه مطلوب خویش از صندوق های رای است. در این میان قدر مسلم علی لاریجانی یکی از گزینه های مخالف سیاست های جریان راست نظام به حساب می آمده که به مراتب شانس موفقیت بیشتری نسبت به سایر رقبای هم قطار خود داشته است و به همین دلیل ترجیح شورای نگهبان حذف او بوده. با این دست فرمان باید گفت جمهوریت نظام اسلامی در حال لکه دار شدن بوده و اتخاذ این سیاست ها به بیگانگانی سیاسی هر چه بیشتر جامعه ایرانی منجر خواهد شد که شاید یکی از نتایج ملموس آن کاهش مشارکت های انتخاباتی است. دوم : اما نگاه دوم این است که شورای نگهبان بر همان اشکالاتی که در دوره قبل بر لاریجانی وارد ساخته پایبند است و حواشی سیاسی نیز نتوانسته بر استقلال رأی این نهاد تأثیری بگذارد. تحصیل و زندگی تعداد قابل توجهی از بستگان لاریجانی در کشورهای غربی قدر مسلم می تواند در سیاست های وی در امور بین‌الملل تأثیر گذار باشد و این مسئله با توجه به حساسیت های کنونی شرایط جهانی به نفع ایران نخواهد بود. با این پیش فرض باید تصمیم شورای نگهبان را ارج نهاد و استقلال رأی این نهاد را به فال نیک گرفت. الاعمال بالنیات الله عالم
اهل قلم
نخستین دورهمی صمیمی؛ نویسندگان حوزوی خراسان و کانون نویسندگان اهل قلم خراسان با
بزودی دومین دورهمی صمیمی کانون نویسندگان اهل قلم خراسان پیرامون یادداشت، شعر و داستان برگزار می شود. اگر ایده، نظر و یا پیشنهادی در این رابطه دارید با ما به اشتراک بگذارید.. سپاس از همراهی شما...🪴 @ahalieghalam
🔰 نگهبانی از نگهبان ▪️ چند نکتۀ مهم دربارۀ «شورای نگهبان» با تکیه بر منظومۀ فکری «رهبر حکیم انقلاب» ✍️ حجت الاسلام محمدحسین ۱. نهاد قانونی و مقدس ، بر پایۀ دانش و تقوای جمعی از عادل‌ترین و مورداعتمادترین شخصیت‌های حوزوی و دانشگاهی کشور بنا شده و به همین خاطر یکی از مهم‌ترین مظاهر اقتدار و افتخار جمهوری اسلامی است. ۲. تخریب شورای نگهبان یکی از مهم‌ترین اهداف دشمنان اسلام از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی است. به همین خاطر هر کسی که در مسیر تخریب این شورا قدم بردارد، مرتکب عملی غیرعقلی، غیرشرعی و غیرانقلابی شده و خواسته یا ناخواسته با جبهۀ دشمن همراهی کرده است. ۳. تخریب شورای نگهبان فقط در قالب مخالفت با اصل شورای نگهبان رخ نمی‌دهد؛ بلکه در ضمن تضعیف این نهاد از طریق زیر سؤال بردن تصمیم‌های آن نیز محقق می‌شود. ۴. تخریب شورای نگهبان از یک سو به بی‌اعتباری انتخابات و سپس بی‌اعتباری نهادهای مبتنی بر انتخابات منجر شده و از سوی دیگر اسلامیت نظام را خدشه‌دار می‌کند. ۵. شورای نگهبان یقینا در کشف واقع معصوم نیست. اما هرگز نمی‌توان و نباید با مستمسک قرار دادن این عدم عصمت، حجیت قانونی این نهاد و فصل‌الخطاب‌بودن نظرات آن را منکر شد. ۶. با توجه به مصالح اهمی که در محافظت از اصل شورای نگهبان و التزام به تصمیمات این نهاد وجود دارد، هیچ‌کس حق ندارد حتی با یقین به اشتباه شورا، طوری به آن اعتراض کند که تخریب و تضعیفش را به دنبال داشته باشد. ۷. بسیاری از اشکالاتی که در عملکرد شورای نگهبان دیده می‌شود، ناشی از فقدان یا ضعف قانون است. فلذا به‌جای حمله به اعضای این شورا، باید به ارتقاء نرم‌افزار آن کمک کرد. ۸. همۀ منتقدان شورای نگهبان یکسان نیستند. بعضی به‌خاطر مخالفت با اسلام و انقلاب اسلامی و با التفات به اثر مقابله با شورا به انتقاد مشغولند. اما بعضی دیگر به لوازم انتقاد خود توجه نداشته و از اثرات آن غافلند. به امید دفع شر دستۀ اول و تنبه دستۀ دوم. ۹. به موازات تجدیدنظرطلبان و ساختارشکنان، نیروهای انقلاب نیز به برخی از تصمیمات شورای نگهبان، مثل عدم احراز صلاحیت بعضی صالحان و تأیید صلاحیت بعضی ناصالحان انتقاد دارند. اما در عین تلاش برای رفع مشکل، از تضعیف شورا خودداری کرده و به‌خاطر تأمین مصالح اهم، به تشخیص آن تن داده‌اند. ۱۰. آن‌چه گفته شد هرگز به‌معنای نفی ضرورت تلاش برای جبران خطاهای رخ‌داده نیست؛ تلاشی که قطعا به تصمیمات شورای نگهبان برکت داده و زمینۀ جلب بیشتر تفضلات الهی را فراهم می‌آورد.
روحانیت و بازی سیاسی ✍ م.ع/ عزت و اعتباری که روحانیت در تشیع برای خود فراهم ساخته حاصل سال ها خون دل خوردن است. در عصر حاضر این کسب اعتبار به هزار دلیل سخت تر از گذشته نیز شده است. در روزهای اخیر خبر هایی از اعلام موضع برخی از خطبا شهیر کشور منتشر می شود که در زعم حقیر این گونه جانبداری ها در عرصه سیاست، به ضرر روحانیت شیعه خواهد بود. شاید بهترین الگو در این زمینه خود مقام رهبری باشد که در عین اینکه در بطن سیاست است اما هیچگاه در هیچ عرصه انتخاباتی، اقدام به جانب داری در عرصه انتخابات نکرده است. و همچنان این رویه را بهترین رویه برای روحانیت شیعه میبینم، حتی در مقام امام جماعت یک مسجد کوچک که با تلاش های شبانه روزی توانسته اعتباری را برای جریان فرهنگی وابسته به تراث شیعه فراهم سازد. قدر مسلم بازی های سیاسی جدای از سیاست ورزی است و شاید یکی از مهلک ترین سم ها برای نفوذ فرهنگ و اجتماعی روحانیت. @ahalieghalam
مدال‌آوران میدان محبت ✍️ حجت‌الاسلام محمدحسین شنیده‌ای می‌گویند برای بعضی چیزها نمی‌شود قیمت گذاشت؟ مثلا «مدال» که جدای از ارزش ریالی و دلاری فوق العاده، ارزش حقوقی و معنوی فراوانی هم دارد. حالا فکر کن یک جوان جویای نام و طالب تعالی، مدالی که با هزاران زحمت به دست آورده و نشانۀ موفقیت اوست را به دیگری هدیه بدهد. واقعا منطق این کار چیست؟ اصلا آیا منطق و عقلانیتی دارد؟ حتما که دارد. چون اگر نداشت، حُکماً عقلائی همچون «مدال‌آوران المپیادهای علمی» انجامش نمی‌دادند. آری؛ در زمانه‌ای که بعضی‌ها برای رسیدن به امثال این مدال‌ها در میادین مختلف، حاضرند خودشان و وطنشان را بفروشند، این جوان‌های بامعرفت، آن‌ها را به «رهبر انقلاب» هدیه دادند. اما چرا؟ پاسخ آن است که: چون به لذت کم قانع نیستند و می‌خواهند لذت بیشتری را تجربه کنند. به‌دست‌آوردن مدال، به‌گردن‌آویختن مدال، نگه‌داشتن مدال و نمایش‌دادن مدال، قطعا «لذت» دارد؛ اما لذت دیدار محبوب، شادکردن محبوب، ابراز علاقه به محبوب، اثبات محبت خود به محبوب و اعلام وفاداری به راه محبوب خیلی خیلی بیشتر است. جوانان مدال‌آور، قبل از آن‌که «مدال»هایشان را به رهبر محبوبشان بدهند، «دل»هایشان را به او داده بودند؛ دل‌هایی که با معجزۀ «محبت»، از طلا و نقره قیمتی‌تر شده‌اند. به‌قول خواجۀ شیراز: از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود دانش‌آموزان نخبۀ این کشور مدال‌هایشان را به «محبوب» هدیه دادند تا «مدال محبت» بگیرید؛ و گرفتند. آن‌ها می‌خواستند فقط او را ببینید و با او یک «نماز» بخوانند؛ نمازی که به قول آیة الله بهجت، اگر سلاطین عالم می‌دانستند چه لذتی در آن است، به‌خاطر آن دست از سلطنت خود می‌کشیدند. وه که چه معاملۀ پُرسودی ... مدال دادند، اما در مقابل از «نائب امام زمان ارواحنا فداه» وعدۀ «دعا» گرفتند. مدال دادند، اما از او «چفیه» ـ نماد مجاهدت ـ ، «انگشتر» ـ نشان معنویت ـ و مهم‌تر از انگشتر، «انگیزه» گرفتند. تازه ... همان مدال‌ها را هم از دست ندادند: «مدال‌ها را از شما فرزندانم قبول می‌کنم، اما معتقدم باید نزد خودتان باشد. ‌بنابراین مدال‌ها را که مایۀ سرافرازی است به شما بازمی‌گردانم.» بله دیگر؛ معامله با «خدا» و «دوستان خدا» همه‌اش سود است. هم لذت هدیه به محبوب را چشیدند، هم از باغ وصل او گلی چیدند و هم دوباره به مدال‌هایشان رسیدند؛ مدال‌هایی که چون مقبول محبوب واقع شده و از دست او رسیده‌اند، حالا ارزش و درخشش بیشتری هم دارند. آری؛ مدال‌آوران دلدادۀ ما ثابت کردند می‌توان «علم» را با «عشق»، «سواد» را با «سودا»، «ریاضیات» را با «معنویات» و «محبت» را با «معرفت» جمع کرد. آن‌ها هرچه مدال طلا و نقره داشتند را به رهبر انقلاب تقدیم کردند. دمشان گرم. اما خودشان هم می‌دانند که او به این مدال‌ها نیازی ندارد. چراکه به قول امام صادق علیه السلام، اگر همۀ دنیا را به یک مدال طلا تبدیل کنند، آن را به گردن مؤمن واقعی بیاویزند و این مدال از گردن او بیفتد، آن‌قدر برایش بی‌ارزش است که نه آویخته‌بودنش را متوجه می‌شود، نه افتادنش را. آن‌ها می‌خواستند رهبر انقلاب را خوشحال کنند که کردند. البته این را هم می‌دانند که دغدغۀ این روزهای او چیست و مصمم‌اند که آن را نیز برطرف کنند. آن‌ها می‌دانند خوشحالی او وقتی کامل می‌شود که با «مشارکت حداکثری مردم»، یک «رئیس‌جمهور شایسته و انقلابی»، جای خالی «رئیسی عزیز» را پُر کند. آن‌ها می‌دانند که او برای شکل‌گیری «خیزش علمی» و «جهش پیشرفت» در کشور، به جوانان این مرز و بوم دل بسته؛ جوانانی که خودشان ـ و نه مدال‌هایشان ـ گنج‌های اصلی این کشورند؛ همان‌هایی که می‌توانند تاریخ را عوض کنند. راستی! او ـ همان رهبر محبوب جوان‌های دانشمند و عاشق‌پیشۀ این کشور ـ خودش هم مدال است؛ مدال خدا به ایران اسلامی. او را خدا به ما داده که قدرش را بدانیم و زیر سایه‌اش طعم «زندگی همراه با بندگی خدا» را بچشیم. پس مدال که هیچ؛ جان خودمان را هم نثارش می‌کنیم. @ahalieghalam
🔰قرآن را بهتر بشناسیم خلقت انسان از خاک و گِل ✍حجت‌الاسلام غلامرضا تربقان صدای خاوران - در قرآن آیاتی به خلقت انسان اشاره می‌کند که1400سال قبل بر یک شخص درس نخوانده و اُمّی نازل شد. بعد از گذشت صدها سال، بشر در قرن بیست و یکم با علم جنین‌شناسی و دستگاه‌های مجهز عکس‌برداری به مراحل تشکیل جنین و تطبیق آنان با آیات شریفه پی برد که این امر ثابت می‌کند این قرآن کلام خداست و بشر در آن عصر و زمان قادر به درک این مسائل نبوده است... 🔹در قرآن آیاتی به خلقت انسان اشاره می‌کند که1400سال قبلبر یک شخص درس نخوانده و اُمّی نازل شد. بعد از گذشت صدها سال، بشر در قرن بیست و یکم با علم جنین‌شناسی و دستگاه‌های مجهز عکس‌برداری به مراحل تشکیل جنین و تطبیق آنان با آیات شریفه پی برد که این امر ثابت می‌کند این قرآن کلام خداست و بشر در آن عصر و زمان قادر به درک این مسائل نبوده است. از آیات شریفه قرآن استفاده می‌شود که انسان در آغاز خاک بوده و پس از آمیخته شدن با آب، تبدیل به گِل شده و پس از مدتی این گِل شکل لجن بدبویی به خود گرفته و… در آیاتی از قرآن خلقت انسان را از نطفه مختلط می‌شمرد که البته منظور از این آیات آفرینش انسان در مراحل و نسل‌های بعد است. به‌ این‌ترتیب که جد نخستین ما از خاک و فرزندان او از نطفه امشاج آفریده شده‌اند. در قرآن درباره آغاز پیدایش انسان تعبیرات مختلفی است. در سوره روم آیه20 وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ. از نشانه‌های او این است که شما را از خاک آفرید. در سوره سجده آیه 7 می‌فرماید: وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ. آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد. در سوره صافات آیه 11 می‌فرماید: إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ. ما آنان را از گِل چسبنده‌ای آفریده‌ایم. و در سوره انسان آیه 2 می‌فرماید: إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ. خلقت انسان را از نطفه مختلط می‌شمرد. اما آیات 12و13و14 سوره مؤمنون مراحل خلقت جنین را بیان می‌کند. دقت کنیم که این آیات را 1400 سال قبل خداوند بر پیامبرش نازل کرد که یکی از اعجاز خلقت را بیان می‌کند. چیزی که امروز علم ثابت کرده نمی‌تواند گفته یک بشر باشد و یقیناً خالص کلام خداوند است. آیه 12 وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طينٍ. انسان را از عصاره‌ای از گِل آفریدیم. آیه 13 ثمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً في‏ قَرارٍ مَکين.ٍ سپس آن را نطفه‌ای در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار دادیم. آیه 14 ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ. سپس نطفه را به‌صورت علقه (خون بسته) و علقه را به‌صورت مضغه (چیزی شبیه گوشت جویده) و مضغه را به‌صورت استخوان‌هایی در آوردیم. از آن پس آن را آفرینش تازه‌ای ایجاد کردیم. بزرگ است خدایی که بهترین خلق‌کنندگان است. در این آیات درباره چگونگی شکل گرفتن انسان شرح داده است. در گام نخست می‌فرماید؛ انسان با آن عظمت و با آن‌همه استعداد و شایستگی‌ها این افضل مخلوقات و برترین موجودات جهان از خاکی بی‌ارزش؛ و این نهایت قدرت‌نمایی او است که از چنین مواد ساده‌ای چنان موجود بدیعی آفرید. در آیه بعد می‌فرماید: ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ. سپس او را نطفه‌ای قرار دادیم در قرارگاه امن‌وامان. مراد از قرارگاه امن‌وامان، رحِم است که اشاره به موقعیت خاص رحِم در بدن انسان است. در واقع در محفوظ‌ترین نقطه بدن که از هر طرف کاملاً تحت حفاظت است قرار گرفته. ستون فقرات از یکسو، استخوان نیرومند لگن خاصره از سوی دیگر و هم‌چنین پوشش‌های متعدد شکم و… همگی شاهد این قرارگاه امن است. بعد به مراحل شگفت‌آور و بُهت‌آور سیر نطفه در رحم مادر و چهره‌های گوناگون خلقت که یکی بعد از دیگری در آن قرارگاه امن و دور از دسترس بشر ظاهر می‌شود، اشاره کرده و می‌فرماید: (سپس ما نطفه را به‌صورت خون بسته‌ای در آوردیم و بعد از این، خون بسته را به مضغه که شبیه گوشت جویده است تبدیل کردیم و بعد آن را به‌صورت استخوان در آوردیم و از آن پس بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم. (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا) این چهار مرحله متفاوت که به‌اضافه مرحله نطفه بودن مراحل پنج‌گانه را تشکیل می‌دهد هرکدام برای خود عالم عجیبی دارد، مملو از شگفتی‌ها که در علم جنین‌شناسی دقیقاً موردبررسی قرار گرفته و کتاب‌ها پیرامون آن نوشته‌اند. ولی روزی که قرآن این مراحل مختلف خلقت جنین انسان و شگفتی‌های آن سخن می‌گفت، اثری از این علم و دانش نبود. ادامه دارد..👇
برای مثال در مرحله دوم که به مراحل شکل گرفتن جنین اشاره دارد، کلمه‌ای که برای وصف جنین در این مرحله به کار برده شده “عَلقه” است. وقتی به فرهنگ دهخدا مراجعه یا علقه به انگلیسی ترجمه می‌شود، سه معنی جداگانه دارد. معنی اول لخته خون، معنی دوم معلق یا به چیزی آویزان یا چسبیده است. معنی سوم زالو. همه این سه معنی رابطه خاصی با جنین در آن زمان دارد. در هفته سوم پرورش جنین، قلب لوله‌ای و رگ‌های خونی به هم می‌پیوندند و سیستم قلبی و عروقی را تشکیل می‌دهند و با به اتمام رسیدن هفته سوم خون به چرخش در می‌آید و در روز بیست و یکم قلب شروع به تپیدن می‌کند. در مورد آویزان بودن یا چسبیدن، اولین چیزی که به ذهن می‌رسد بند ناف است. امروز می‌دانیم که بند ناف از ساقه‌ی پیوسته شکل می‌گیرد و این ساقه همراه با شکل گرفتن جنین شکل می‌گیرد و جنین شناسان این ساقه را به یک آویزان تشبیه کردند که جنین را آویزان نگه می‌دارد و شباهت خیلی زیاد به یک لخته خون دارد(علقه) و در روز 25 تشکیل جنین درست شبیه به یک زالو است. در این مرحله جنین اندازه یک هسته گندم است و عکس‌هایی که با اشعه ایکس از زالو و جنین در این مرحله گرفته‌شده حیرت‌انگیز است که سر جنین در آن تصاویر شبیه به سر زالو است و شباهت سایر قسمت‌های بدن زالو با جنین واقعاً خارق‌العاده است که آیات شریفه قرآن این حقایق را بیان نموده است. درحالی‌که دانشمندان می‌گویند وصف جنین در قرآن بر مبنای دانش قرن هفتم میلادی کاملاً غیرممکن است و تنها برداشت منطقی این است که این جزئیات از طرف خداوند بر پیامبر(ص) وحی‌شده است. و در پایان آیه، به آخرین مرحله که در واقع مهم‌ترین مرحله آفرینش بشر است با یک تعبیر سربسته و پرمعنی اشاره کرده می‌فرماید (ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ) سپس ما او را آفرینش تازه‌ای بخشیدیم. (فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ) آفرین بر این قدرت‌نمایی بی‌نظیر که در ظلمت‌کده رحِم این‌چنین تصویر بدیعی با این‌همه عجائب و شگفتی‌ها بر قطره آبی نقش می‌زند. آفرین بر آن علم و حکمتی که این‌همه استعداد و لیاقت و شایستگی را در چنین موجود ناچیزی ایجاد می‌کند. آفرین بر او و بر خلقت بی‌نظیرش. (فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ) 🌐 منبع خبر : صدای خاوران، آوای کاشمر، شماره 525 ، صفحه5 @ahalieghalam
یادگار ابراهیم ✍ اگر درست انتخاب کنیم از رأی ما همچون باقی میماند.. حاصل انتخاب می شود تلاش خستگی ناپذیر، کار و فعالیت مداوم، جهاد و کوشش فراوان تا به ثمر رسیدن طرح ها و پروژه های اقتصادی در مسیر پیشرفت کشور و آسایش مردم... بدون بهانه تحریم ها، بدون نمی شودها، بدون نمی توانیم ها، با قوت و قدرت متکی به ایمان به خدا و امید به او و با سیاستی مبتنی بر دیانت می توان برای ایران کارهای دشوار را آسان، از سخت راه ها گذر و به قله رسید... @ahalieghalam
آیا زلزله عذاب الهی است یا حادثه طبیعی ✍حجت الاسلام غلامرضا تربقان انسان باید بداند زندگی در مناطق زلزله‌خیز شرایط خاصی دارد، بدون شک اگر کسی نقشه و طرح ساختمان را متناسب با زلزله تهیه نماید هرگز گرفتار حادثه نخواهد شد، اگر کسی که در مسیل خانه می‌سازد آیا حق دارد به باران و کوهستان و سیل و طبیعت اعتراض کند؟ منظور این نیست که مسئول این حادثه همان افرادی هستند که دچار آن شده‌اند، منظور این است که مسئول این‌گونه حوادث انسان است نه طبیعت و خالق طبیعت. ما به دست خود جنگل‌ها را از بین می‌بریم و آنگاه که سیل می‌آید طبیعت را دشنام می‌گوییم و به خدا اعتراض می‌کنیم. به هر حال زلزله یک سنت طبیعی است و باید باشد و هیچ ربطی به خشم و غضب الهی یا قهر و خشونت طبیعت ندارد. انسان باید خود را با شرایط طبیعت وفق دهد و از روش‌های علمی برای شناخت به‌موقع زمین‌لرزه استفاده کند. 🔹قال الحکلیم: “إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا” همیشه بعد هر زلزله‌ای سوال‌های زیادی در اذهان مردم مطرح می‌شود که آیا زلزله عذاب الهی است که برای بیدار شدن مردم از خواب غفلت رخ می‌دهد؟ آیا زلزله خشم و قهر طبیعت است؟یا این‌که زلزله مانند برف و باران و باد، نعمت الهی است؟ قبل از جواب این سؤالات مروری می‌کنیم به زلزله‌های شدیدی که در صدسال گذشته در ایران باعث تلفات و ویرانی‌های زیادی شده است. 🔻1) در پنجم خرداد 1302 و در عصر یک روز بهاری، زلزله‌ای با قدرت 5 و هفت‌دهم ریشتر در منطقه کاج کاشمر رخ داد که 5 روستا را به‌صورت کامل تخریب و 20 روستا دچار خرابی شدید شدند و770 نفر کشته از زیرآوار خارج گردیدند. 🔻2) در تیرماه 1336 زلزله‌ای به قدرت 6 و 6دهم ریشتر جان هزار و 200 نفر را در مازندران گرفت. 🔻3) در دهم شهریور سال 1341 زلزله‌ای به قدرت 7 و دو دهم ریشتر در بوئین‌زهرا جان 11 هزار نفر را گرفت. 🔻4) در نهم شهریور 1347 زمین‌لرزه‌ای به قدرت 7 و 4دهم ریشتر منطقه بَیاز فردوس را لرزاند و21 ساعت بعد در زلزله دوم مجروحینی که در بیمارستان بودند، زیر آوار بیمارستان جان دادند. 🔻5) در بیست‌وپنجم شهریور 1357 زمین‌لرزه‌ی به قدرت 7 و 8 دهم ریشتر طبس را لرزاند و ویران کرد. در این زلزله 25 هزار نفر جان خود را از دست دادند. 🔻6) در سوم خرداد 1369 زلزله در منجیل و رودبار به قدرت 7 و 3 دهم ریشتر یک دقیقه به طول انجامید و 35 هزار کشته بر جا گذاشت. 🔻7) در بیستم اردیبهشت 1376زلزله‌ای به قدرت 7 و 3دهم ریشتر در روستای ارده‌کول قائن روی داد و 1576 نفر جان دادند و پنجاه‌هزار نفر آواره شدند. 🔻8) در پنجم دی 1382 زمین‌لرزه‌ای در بم با قدرت 6 و 6 دهم ریشتر و در مدت 12 ثانیه طول کشید و بیش از پنجاه‌هزار نفر کشته بر جای گذاشت. 🔻9) در بیست‌ویکم آبان 1396 در قصرشیرین 625 نفر جان خود را از دست دادند. 🔴 آیا زلزله یک عذاب الهی است؟ عامه مردم با اعتقاد به این‌که زلزله یک عذاب الهی است از خود و یا دیگران می‌پرسند اگر چنین است چرا این عذاب بر سر کاخ‌ نشینان ستمگر فرو نمی‌آید و مگر این روستائیان و افراد ضعیف جامعه که خانه مستحکمی ندارند چه کرده‌اند که مستحق چنین عذابی شده‌اند؟ و حتی بعضی ساده‏اندیشان به دنبال توجیه برای این تهمتی هستند که به ساحت مقدس الهی زده‌اند و به مردمان منطقه زلزله‌زده تهمت می‌زنند، بعضی می‌گویند زلزله خشم و قهر طبیعت است و آن را خشم و غضب الهی می‌دانند. بعضی می‌گویند آن روز که از بمب باران دشمن به زیر آوار می‌رفتیم با فریاد مرگ بر آمریکا دل خود را خالی می‌کردیم و همین تحمل فاجعه را آرام می‌کرد، ولی امروز چه کنیم؟ در میان زلزله‌زدگان شکر و ثنای الهی نیز شنیده می‌شود که خود تسکین‌دهنده و آرامش‌بخش است ولی همان شکر هم خالی از اعتراض نیست و خدا را مقصر حادثه می‌شناسیم! باید دید مسئول این حوادث کیست؟ آیا طبیعت در این میان از خود، خشم و قهری نشان داده و یک حالت غیرطبیعی و قهرآلودی به خود گرفته است تا ما آن را عذاب الهی بدانیم؟ 🔹انسان باید بداند زندگی در مناطق زلزله‌خیز شرایط خاصی دارد، بدون شک اگر کسی نقشه و طرح ساختمان را متناسب با زلزله تهیه نماید هرگز گرفتار حادثه نخواهد شد، اگر کسی که در مسیل خانه می‌سازد آیا حق دارد به باران و کوهستان و سیل و طبیعت اعتراض کند؟ منظور این نیست که مسئول این حادثه همان افرادی هستند که دچار آن شده‌اند، منظور این است که مسئول این‌گونه حوادث انسان است نه طبیعت و خالق طبیعت. ما به دست خود جنگل‌ها را از بین می‌بریم و آنگاه که سیل می‌آید طبیعت را دشنام می‌گوییم و به خدا اعتراض می‌کنیم. به هر حال زلزله یک سنت طبیعی است و باید باشد و هیچ ربطی به خشم و غضب الهی یا قهر و خشونت طبیعت ندارد. انسان باید خود را با شرایط طبیعت وفق دهد و از روش‌های علمی برای شناخت به‌موقع زمین‌لرزه استفاده کند. ادامه دارد..👇
🔹از امام صادق(علیه السلام) درباره زلزله سؤال شد و حضرت فرمود، “زلزله و امثال آن موعظه و هشداری است که مردم به‌وسیله آن ترسانده می‌شوند تا مواظب باشند و گناه را ترک کنند”، و در روایت دیگر آمده که از امام صادق پرسیده شد زلزله چیست؟ فرمود: “زلزله آیت الهی است”. مراد حضرت این است که زلزله علامتی از علامت‌های غضب و یا قدرت خداوند است. در این روایات زلزله به‌ عنوان آیات الهی مطرح‌شده ولی دلیل عذاب الهی درجایی نیامده است. هرچند که گاهی گناهان و معاصی باعث قهر الهی و وقوع برخی بلاها و حوادث می‌شود، اما این امر به معنای این نیست که هرکس گرفتار بلای طبیعی می‌شود حتماً گناهکار و عاصی است، زیرا وقتی بلایی نازل می‌شود خشک و تر با هم می‌سوزند. 🔸این روایات در مقام جلوگیری از معصیت صادرشده است، هدف از بروز حوادث ناگوار طبیعی، مثل سیل و زلزله و طوفان فقط عذاب نمودن نیست، بلکه آثار متعددی مانند یادآوری نعمت‌های الهی، بیداری از خواب غفلت، شکوفایی استعدادها، استمرار حیات در کره خاکی و… را به دنبال دارد. این‌ها می‌توانند از اهداف بروز حوادث طبیعی محسوب گردند علاوه بر این هیچ منافاتی وجود ندارد بین این‌که یک پدیده در عین داشتن علل مادی و در عین حال عذاب الهی هم باشد، زیرا عذاب‌های الهی بر اساس سنت الهی و نظام اسباب و مسببات نازل می‌گردد. به‌عبارت‌دیگر هر پدیده‌ای در جهان هستی بر اساس اراده و مشیت الهی تحقق می‌یابد و خداوند نیز اراده خود را بر اساس قانون علیت و اسباب و علل پیاده می‌کند و علت‌های مادی جزئی از اراده الهی و زیرمجموعه مشیت خداوند است، و جلوگیری از بروز و یا کم نمودن آثار تخریبی آن نیز بر اساس نظام الهی و معیشت الهی است.  منبع خبر :(صدای خاوران) آوای کاشمر، شماره556صفحه5 @ahalieghalam
پاورقی‌های مناظراتی نکاتی در تحلیل مناظره‌های انتخاباتی ✍️ حجت الاسلام محمدحسین ▪️ برنامۀ «مناظره» با فراهم‌ساختن فرصت بیشتر برای نامزدها، تغییر دکور و حذف قرعه‌کشی‌های مکرر، تحولات مثبتی در سبک و سیاق خود پیدا کرده بود، اما نقاط ضعف آزاردهنده‌ای نیز داشت: ▫️ زمان طولانی برنامه، هم برای نامزدها و هم برای مخاطب خسته‌کننده بود. ▫️ انتقال وظیفۀ طرح سؤالات به کارشناسان ـ از حیث محتوایی ـ و فاصلۀ زیاد مجری برنامه با نامزدها ـ از حیث شکلی ـ نقش او را در حد یک داور چهارم تنزل داده بود و این بر جذابیت و پویایی برنامه تأثیر منفی داشت. ▫️ فرصت پاسخگویی نامزدها به سؤالات کارشناسان، هیچ تناسبی با کم و کیف این سؤالات نداشت. ▫️ نوع سؤالات و شکل ادارۀ برنامه این امکان را به نامزدها می‌داد که به‌راحتی از موضوع بحث خارج شده و فرصت شناخت و قضاوت را از مخاطب بگیرند. ▫️ نتیجه آن‌که این مناظره نتوانست تلخی تکرار و ابهام را از مباحث تخصصی بگیرد، نامزدها را به عبور از کلی‌گویی و شعارزدگی مجبور کند، تصویر جدید و دقیقی از آن‌ها ارائه دهد و به یک نگرش، انگیزش و کنش درست انتخاباتی در مخاطب منجر شود. ▪️ علی‌رغم این‌که تصور می‌شد یاد «شهید رئیسی» در فضای انتخاباتی کشور به حاشیه رفته است، مناظرۀ اول نشان داد که این‌گونه نیست و هیچ‌کس نمی‌تواند با نادیده‌گرفتن او به کنشگری سیاسی بپردازد. ▪️ هرچه چهار نامزد جبهۀ انقلاب از «شهید رئیسی» تمجید کرده و به دفاع از جهت‌گیری‌ها و کارنامۀ دولت او پرداختند، دو نامزد دیگر ـ یعنی پزشکیان و پورمحمدی ـ از انتساب به «روحانی» گریخته و تلاش کردند که تدوام‌بخش دولت او تلقی نشوند. ▪️ رعایت «اخلاق» توسط نامزدها، در عین «جدیت» و «چالش»، یکی از مهم‌ترین نقاط قوت مناظرۀ اول بود که بدون‌شک آن را مرهون خون شهید رئیسی هستیم. ▪️ فارغ از نیت و واقعیت آقای پورمحمدی، خروجی عملکرد او در مناظرۀ اول چیزی جز «وسط‌بازی» و «التقاط سیاسی» نبود. دامن‌زدن به دوگانۀ «واقع‌بینی/آرمان‌گرایی»، زنده‌کردن سوژه‌های مرده و کهنه‌ای مثل حمله به سفارتخانۀ عربستان و تأکید بر این‌که نباید با جهان شوخی کرد، در کنار بیان کلیاتی در باب قوت‌ها و ظرفیت‌های کشور، بعضی از نشانه‌های این التقاط تلخ بود. ▪️ یکی از گزاره‌های طراحی‌شده توسط آقای پورمحمدی برای نفی دیگر نامزدها و اثبات خود این بود: «دولت پیمانکاری، بنگاه‌داری یا مدیریت یک شهر، پژوهشکده و بیمارستان نیست.» غافل از آن‌که با این منطق باید گفت دولت دادستانی، بازرسی، استانداری و فرمانداری هم نیست. ▪️ اشتراک پورمحمدی و پزشکیان در تأکید بر «آشتی ملی»، «ارتباط با دنیا» و «روش‌های علمی بین‌المللی»، از قرابت گفتمانی آن‌ها پرده برمی‌داشت. ▪️ «بی‌برنامگی»، «ناامیدی»، «بدبینی»، «سیاه‌نمایی» و «خودتحقیری»، پنج ایراد اساسی پزشکیان در مناظرۀ اول بود. او در خوشبینانه‌ترین حالت، کاری جز طرح مشکل ـ آن هم با بیانی غیردقیق و غیرمنصفانه ـ و حوالۀ راه‌حل به کارشناسانی بعضا نامعلوم و بعضا معلوم‌الحال نکرد. ▪️ پزشکیان با پنهان‌شدن پشت عنوان صداقت، با پوشش خودداری از شعار و با ارجاع به وعده‌های عمل‌نشده، سعی کرد فقر راهبردی و راهکاری خود را پنهان کند؛ غافل از آن‌که این رفتار، در نگاه مخاطب، معنایی جز «بی‌کفایتی» و «مسئولیت‌ناپذیری» ندارد. ▪️ تأکید مکرر پزشکیان بر ضرورت استفاده از «تجربیات جهانی» و به‌کارگیری نسخه‌های تجویزشده توسط «کارشناسان بین‌المللی»، گویای آن است که او هیچ درکی از خطر «علوم انسانی ذاتا مسموم غربی» نداشته و با گفتمان «علوم انسانی اسلامی» بیگانه است. ▪️ آقای پزشکیان به‌درستی از سپردن کار به غیرآزموده‌ها انتقاد کرده و به تقبیح آن پرداخت؛ غافل از آن‌که سپردن کار به کسانی‌که بارها به میدان آمده و امتحان خود را بد پس داده‌اند به‌مراتب قبیح‌تر است. ▪️ سخنان پزشکیان بیش از آن‌که عوام‌فهم باشد، عوام‌پسندانه بود. او در عین تأکید بر مدیریت علمی و کارشناسانه، به‌شدت دچار «عوام‌گرایی» و «عوام‌زدگی» است. ▪️ تأکید مجدد پزشکیان بر التزام به سیاست‌های کلی ابلاغ‌شده توسط «رهبر معظم انقلاب» و همچنین تمجید از خدمتگزاری و مردم‌داری «شهید رئیسی»، از نقاط قوت او بود. ▪️ بدون هرگونه حب و بغض سیاسی، واقعا آقای پزشکیان در حد و اندازۀ ریاست جمهوری نیست. کسی‌که به‌جای افتخار به پیشرفت‌های چشمگیر کشور و اتکاء به ظرفیت‌های تمدن‌ساز انقلاب اسلامی، هیچ ایده‌ای جز اتکاء به مشاوران و مدیران خارجی نداشته و مفتون جاده‌ها و مغازه‌های ترکیه است، قطعا صلاحیت ریاست بر جمهوری اسلامی ایران را ندارد.