بهزاد صفایی🎤 آنا http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆

باز خوانی آهنگ آغاسی به ترکی آهنگ اصلی: مرو با دیگری 😍🕺💃💃🕺😍 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆

علیرضا باباجانی🎤 عصرجمعتون شاد و پرانرژی 🕺🕺💃💃💃🕺🕺 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆

🔻مدیرکل بهزیستی اردبیل از اقدام به خودکشی یک جوان در مرکز استان خبر داد و گفت: با وجود تلاش عوامل فوریت‌های پزشکی و کادر درمان این فرد جان خود را از دست داد @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆

دوستی عجیب خرس غول پیکر با آدمها😍 🐼http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆

جواد نکایی🎤 مه پسر طلائه😍 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆

🔥 ﴿ #فایل ﴾ #ریمیکس_شاد👌🏼😍 🎙 #علی_حمیدی & #ابی_عالی 🎙 #علیرضا_رحیم_پور 🎙 #ولی_قاسمی 🎙 #جهانبخش_کرد 🎙 #حافظ_دیوسالار http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆

فعلا ازین کانال حمایت کنید و انگشت زیباتونو بزنید رو همین متن آبی 👌 بعدا متوجه میشین چه ثوابی کردین 👌

🌸داستان دریاچه ی قو 🌸 قسمت دوم بله داشتم میگفتم که صدای پیانو مرا به طرف خودش کشید و با اینکه ۹۹ درصد احتمال میدادم که او نباشد اما همان یک درصد امیدواری باعث شد کنار خانه ای که صدای پیانو از آن می آمد ساعتها بنشینم تا ببینم چه کسی از استادش خداحافظی میکند و از در خروجی بیرون می آید آیا باز هم ممنون عزیزمش را خواهم شنید؟! آن روز تا موقع شام دم در آن خانه نشستم هیچکس از آن خانه بیرون نیامد اما هر چند دقیقه ماشینی جلوی خانه نگه می داشت و زنان و مردانی شیک پوش وارد خانه می شدند و چند دقیقه ی بعد صدای پیانو قطع میشد و باز پس از چند دقیقه صدای پیانو می آمد من هم چون جز آهنگ دریاچه ی قو هیچ آهنگی را نمی شناختم کم کم خسته و نا امید شدم و وقتی صدای پیانو کلا قطع شد به خانه برگشتم مادرم با دیدن من گفت چیشده چرا اینقدر دیر کردی باز پشت دیوار کدوم خونه نشسته بودی بدون اینکه منتظر جوابم باشد گفت چته تو نکنه کشتیت غرق شده گفتم نه مادر کاش کشتی من غرق میشد راستی مادرجان ماری را ندیدی گفت دیده باشم یا نباشم چه ربطی به کشتی های غرق نشده ی تو دارد مگر ماری کاپیتان کشتی های توست اینو گفت و خندید و رفت با بی حوصلگی کتاب و دفترم را یه گوشه ای انداختم و رفتم که بخوابم مادر گفت کجا داری میری مگه شام نمیخوری مگه درس نمیخونی گفتم نه مادر حوصله ندارم در اتاقم را بستم و روی تخت دراز کشیدم چشمم را به سقف دوختم و در حالی که ناخواسته آه سردی کشیدم با خدا و عیسی مسیح گفتگو می کردم گفتم خدایا کاش بزرگتر بودم و دلتنگی هایم اذیتم نمیکرد اونوقت ها فکر میکردم بزرگترها دلتنگ نمی شوند و اگر هم دلتنگ شوند بدون هیچ دردسری میرن پیش اونی که دلشون براش تنگ شده اما من چی ؟ نه کسی به حرفم گوش می دهد نه کسی باورم میکند وقتی با گفتن مشکلم صمیمی ترین دوستم به من خندید پس بزرگترها که عمرا به حرفم گوش بدن از گشنگی خوابم نمی برد و از شدت دلتنگی اشتهایی برای خوردن نداشتم ثوی تختم این پهلو اون پهلو میشدم که در اتاقم به صدا در آمد و مادرم با یک بشقاب ماکارونی و یک لیوان آب وارد اتاق شد گفت گل قشنگم (هر وقت مشکلی داشتم اینجور صدام میزد ) برات شام آوردم شام میخوری یا .دوست داری با من حرف بزنی ؟ گفتم میشه ؟ گفت چرا که نشه ما مگه جز همدیگه کسی را داریم با بغض گفتم مادرجان من دلتنگم دلم یجوری شده انگار نمیتونم راحت نفس بکشم مادر چه کار کنم من مادرم اشکهای چشمش را پاک کرد و گفت ای خدا تو مگه چند سالته ده سال پیش خودم به دنیات آوردم نکنه تو بیمارستان عوض شدی و یه پیر پسر دادن به من زورکی خندید معلوم بود برای دلخوشی من میخندد از غصه ی من بیشتر از خودم ناراحت بود گفتم مادر جان چه ربطی داره مگه میدونی مشکلم چیه گفت مادرها همه چیو می دونند مخصوصا مادری که با ماری همکلام شده باشد با ذوق از جایم پریدم و گفتم ماری؟!!!!! مگه دیدیش گفت نه ولی تو مراسم خاکسپاری پیر زنه یه چیزهایی به من گفت با ذوق گفتم درباره ی من؟ گفت بله و خودش ادامه داد ماری میگفت چه پسر خوش تیپ و مرتبی داری مرتب ها اکثرا منضبط و خشکن ولی خوشتیپ شما خیلی مهریونه مادر جان با خنده رو به من کرد و گفت دختره ی چش سفید به من گفت مادرجان !!! انگار که ۶۰ سالمه گفتم حتما منظوری نداشت گفت میدونم شوخی کردم این بین با ترفند مادرانه کاری کرد ماکارونی رو خوردم و یک لیوان آب هم روش کم کم چشمم سنگین شد رفتم روی تخت اومد کنارم درار کشید و گفت پسر خوش تیپم مطمئن باش اگه یه روزی نتونی دلتنگی بچگانه تو تحمل کنی کل دنیا رو اگه پیاده بگردم ماری را برایت پیدا میکنم با حرفهای اون شب مادر تا هفته ها حالم خوب بود هر چند هر روز که به مدرسه میرفتم در برگشت سری به اون خونه میزدم و جز سکوت عجیب اون خونه چیزی نصیبم نمیشد باز روز به روز دلتنگتر و کم حوصله تر میشدم تا اینکه یک روز که در کلاس بودم در زدن و از دفتر اومدن دنبالم که بیا کارت داریم بیشتر نگرانیم این بود که لابد مادرم اومده و افت تحصیلی این ماه مرا برایش گزارش کردند اما وقتی در دفتر را باز کردم چشمم به ماری افتاد شیک تر از همیشه با لبخندی زیباتر و دلنشین تر که اولین بارم بود که معنی شعف زایدالوصف را که همیشه معلممان میگفت با تمام وجود درک کردم ادامه دارد........ @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆

فرشاد حیدری🎤 انتظار http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆

فارسی من اگه کسی رو داشتم دیگه دریدر نبودم با غم و غربت و اندوه دیگه همسفر نبودم http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆

ناصر عباسی🎤 حال خار نَوونه http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆