🎼
گفتم به خرد، ز جهل قدمم خم شد
در فهم یکی نکته دلم پرغم شد
ساعت به صدای خود چه گوید، گفتا
گوید به شمار من ز عمرت کم شد
#اشعار_ناب
📝
برگه ارزیابی تحریک احساس(کارورزی روشها 3)
ملاکهای ارزیابی سقف امتیاز
عمومی تنظیم فراز و نشیب صدا 2
تنظیم سرعت، فرصت و محتوی با حرکات 2
گرفتن حس مورد نظر 2
برقراری ارتباط بین محتوا و مخاطب(گره) 2
میزان تحریک عواطف و احساسات مخاطب 2
#ملاکهای_ارزیابی
🧩
نمونه برای ایجاد تنوع و مشارکت با بازیها،
عنوان بازی: من نفر بعدیام
مربی تعدادی از دانشآموزان را به محوطهی باز کلاس دعوت کرده و به آنها تذکر داده میشود
که اگر از هریک از آنها سوالی پرسیده شد و یا اجرای عملی خواسته شد؛ نفر بعدی موظف به پاسخ
و یا اجرای آن میباشد. مسئولیت پاسخگوئی به سوالات و یا اعمال خواسته شده از آخرین نفر به دلیل عدم وجود فردی بعد از او بهعهدهی نفر اول خواهد بود. هر اشتباه باعث اخراج شخص خاطی از بازی میشود و نفر نهایی کلاس به وسیلهی بازی در گروههای مختلف مشخص میگردد. مربی میتواند با طرح و تنظیم سوالات قبلی، اطلاعات دانشآموزان را در زمینهی مورد نظر خود بالا ببرد. بطور مثال: شمشیر ذوالفقار از کیست؟ نماز ظهر چند رکعت است؟ و ... .
#بازی
🎙
یک گل آمد از نسل مرتضی نام نیکویش حضرت رضا
گویم از دل و جان با لبان خندان
یا امام رضا یا امام رضا
#تمرین_سبک
شعر کامل سبک
مولودی خوانی
یک گل آمد از نسل مرتضی / نام نیکویش حضرت رضا
گویم از دل و جان/ با لبان خندان
یا امام رضا، یا امام رضا
هشتمین ولی ماه منجلی / پور احمدی سومین علی
سوره تبارک / مقدمت مبارک
یا امام رضا، یا امام رضا
قبله دلم شمع محفلم / نام نیکویت حل مشکلم
یادگار نجمه / ثامن الائمه
یا امام رضا، یا امام رضا
🎤
مرثیه دوم: ورود به کربلا
مقدمه
زیر قبّۀ امام حسین دعای انسان بهتر به اجابت میرسد: «وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِه».
امام صادق میفرماید: «زِیارَةُ الْحُسَینِ تَعْدِلُ مِئَةَ حِجَّةٍ مَبْرُورَةٍ وَ مِئَةَ عُمْرَةٍ مُتَقَبَّلَةٍ؛ زیارت امام حسین با صد حجّ مبرور (نیکو) و صد عمرۀ قبول شده برابر است.» انشاءالله در این مجلس زیارت قبر ابا عبدالله در کربلا برای همۀ ما امضا و تأیید شود.
بار بگشایید اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
السّلام ای سرزمین کربلا
السّلام ای منزل و مأوای ما
السّلام ای وادی دلجوی عشق
وه چه خوش می آید اینجا بوی عشق
السّلام ای خیمه گاه خواهرم
قتلگاه جانگداز اکبرم
کربلا گهواره اصغر تویی
مقتل عباس نام آور تویی
آمدم آغوش خود را باز کن
بستر مهمان خود را ساز کن
متن مرثیه
امیرالمؤمنین علی هنگام رفتن به «صفین» از سرزمین کربلا عبور کرد؛ وقتی رسید کربلا، در آن سرزمین نشست؛ مشتی از خاک را برداشت و بویید، سپس فرمود: «وَاهاً لَكِ أَیتُهَا التُّرْبَةُ؛ خوشا بر تو اى خاك [پاك].»
روز دوم محرم هم وقتی کاروان اهلبیت به کربلا رسید، حضرت اباعبدالله فرمود: همین جا فرود آیید که: «هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ هَاهُنَا مُنَاخُ رِكَابِنَا وَ مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَقْتَلُ رِجَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا؛ اینجا محل گرفتاری و بلاست. اینجا محل پیاده شدن ماست. اینجا محل خیمه [و اثاث] ماست. اینجا محل شهید شدن مردان و ریخته شدن خون ماست.»
بار بگشایید که اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
کربلا! گهوارۀ اصغر تویی
مقتل عباس مه پیکر تویی
گویا حضرت به خواهر بزرگوارش خطاب کرد: هنگام رفتن به جنگ صفین، پدرم امیرالمؤمنین در این مکان گریان شد و فرمود: در خواب دیدم این بیابان دریایی از خون است و حسینم در آن غرق شده و یاری میطلبد؛ ولی کسی به فریاد او نمیرسد. چه بسا جوانان بنیهاشم دور محمل زینب را گرفتند و دختر زهرا را با احترام از مرکب پایین آوردند. یک طرف عباس ایستاد، یک طرف علی اکبر، یک طرف قاسم و عون و جعفر؛ اما روز یازدهم محرم هنگامی که خواستند از سرزمین کربلا بیرون روند؛ دیگر محرمی برای زینب نمانده بود که بی بی را کمک کند؛ «فَأَخَذَ یَضْرِبُهُنَّ بِالسَّوطِ» با تازیانه میزدند تا سوار بر شترها شوند.
پایان مرثیه
چون چاره نیست میروم و میگذارمت
ای پاره پاره تن به خدا میسپارمت
#مرثیه_خوانی
🔰قابل توجه متعلمین محترم مرکز آموزش های تخصصی تبلیغ
جهت شفای فوری جناب حجت الاسلام و المسلمین رضا محمدی شاهرودی از اساتید مرکز ، یک حمد شفا قرائت بفرمایید.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿۱﴾
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۲﴾ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ﴿۳﴾ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ﴿۴﴾ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ﴿۵﴾ اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ ﴿۶﴾ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ ﴿۷﴾
📣
نمونه منبر کوتاه یا بین نماز،
موضوع: گفتگوی دنیویون با برزخیون
امام علی عليه السّلام، وقتى از جنگ صفین برمی گشت، به قبرستان پشت دروازه كوفه رسيد.
اصحاب به سبب وقایع این جنگ ناراحت بودند. ایشان رو به مردگان كردند و فرمودند:
(یکی از روش های تبلیغ صحبت کردن با شخص سوم است که حضرت به کار می برند)
می فرمایند:
يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ، وَالْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ، وَالْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ، يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ.اى ساكنان خانه هاى وحشت زا، و محلّه هاى خالى و گروهاى تاريك، اى خفتگان در خاك، اى غريبان، اى تنها شدگان، اى وحشت زدگان، شما پيش از ما رفتيد و ما در پى شما روانيم، و به شما خواهيم رسيد.
من علی برای شما سه تا خبر دارم:
امّا خانه هايتان أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ،ديگران در آن سكونت گزيدند؛
و امّا زنانتان وَأَمَّا الازْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ با ديگران ازدواج كردند؛
و امّا اموال شما وَأَمَّا الامْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ در ميان ديگران تقسيم شد.
هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا، فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ؟.
اين خبرى است كه ما داريم، حال شما چه خبر داريد؟
(سپس به اصحاب خود رو كرد و فرمود) بدانيد كه اگر اجازه سخن گفتن داشتند، شما را خبر مى دادند كه: انَّ خیر الزّاد التّقوی، بهترين توشه، تقوا است.
نهج البلاغه، حکمت ۱۳۰
التماس دعا.
#منبر_کوتاه
🗣
نمونه برای ایجاد انگیزه با داستان،
موضوع: خمس
حاج صمد تاجر کرمانی و خمس مال
زمانی که دزد اموال کاروان های تجاری را می زد و کمتر کاروانی سالم به مقصد می رسید تاجر درستکاری به نام حاج صمد بود که با بیشتر تجار معتبر سراسر کشور کار می کرد و مال التجاره اش در طول چند سالی که مشغول تجارت بود به دزدان برخورد نکرد. زمانی مال التجاره بست و با کاروانی حرکت کرد در آن کاروان چند تاجر دیگر هم بودند از حاجی پرسیدند: «چرا تاکنون مال التجاره شما را دزد نبرده؟» حاجی گفت: «چون راضی نمی شوم ریالی از مال کسی را حیف و میل کنم، خمس و زکات مالم را هم می پردازم و در کارم انصاف دارم لذا خداوند نگهدار مال من است.»
همراهان حرف او را باور نکردند و به او گفتند:«دزد زدن اتفاقی است و مربوط به حلال و حرام نیست» در حال بحث بودند که کاروان به چشمه آبی رسید و بارها را پایین گذاشتند حاج صمد خوابید رفقایش که دیدند او به خواب رفته نقشه کشیدند که او را بترسانند لذا مال التجاره او را کمی دورتر از چشمه بردند تا زیر شن ها پنهان کنند که وقتی حاجی بیدار شود و ببیند مال التجاره اش نیست از روی شوخی و مزاح به او بگویند دزدها آمدند و تمام اموال مردم را بردند.
وقتی همگی جهت پنهان کردن اموال او از آنجا دور شدند اتفاقاً دزدان سر چشمه آمدند و هرچه آنجا بود را ربودند و با خود بردند فقط اموال حاج صمد که زیر شن ها مخفی بود محفوظ ماند.
از این اتفاق همگی شگفت زده شده و به حرف های حاجی ایمان آورده و تصدیق کردند که مال حلال از دستبرد دزد در امان می ماند.
#ایجاد_انگیزه