#مناسبتی
خیر با اولاد شر درگیر شد
آه با سیل شرر درگیر شد
کمکم آوردند هیزم پشت در
خانه با موج خطر درگیر شد
ساقهٔ گل زیر پا افتاد، آه
یاس حیدر با تبر درگیر شد
آتش بیداد بالا رفت و بعد
شعلهها با موی سر درگیر شد
بازویش با ضربههای پشتِ هم
سینهاش با میخ در درگیر شد
ناگهان مادر زمین افتاد و بعد
نالههایش با جگر درگیر شد
راه بند آمد، نمیدانم چه شد
صد نفر با یک نفر درگیر شد
کوچه من را تا دل گودال برد
لشکری با یک نفر درگیر شد
#وحید_محمدی
@ahkam_yar