🌷 دو زانو و با ادب روبه روے آیت الله(شهیــد) #دستغیب نشسته بود. آقا نگاهے به موهاے بلند و لباس هاے زیبا و مُد منصور ڪرد و گفت: بفرما پسرم، ڪجا بودے، ڪجا مے خواے برے؟
منصور گفت: آقا مدتے #آلمان درس خواندم، مدتے هم #تهران دوره برق دیدم، الان هم چند ماهیه استخدام اداره برق #فارس هستم، اما می خوام #طلبه شوم!😎
آقا گفت: پسرم با این شڪل و قیافه نمیشه طلبه شد.😢
منصور رفت. صبح روز بعد با سرے ڪه با تیغ تراشیده بود و لباس هایے ساده و گشاد برگشت حوزه تا در مسیرے ڪه سال ها دنبالش بود قدم بزند!😇
#شهیدشیخ_منصوربامداﺩ*
#شهداي_فارس*
اَزْعـشـّ❤️ـقـ تـا شهـادتـ🌹
#سید_طلبه