#تجربه_نزدیک_به_مرگ
مرد راننده را دیدم که خیره شده بود به چهره زنی بسیار #بدحجاب که از عرض خیابان رد میشد. با یک نگاه از ازل تا ابد او را دیدم!
اسمش فرشید بود، اما به خاطر این هرزهگی ها زندگیاش را از دست خواهد داد. سال بعد از زنش جدا شد.
اما از آن طرف آن زن را دیدم که در محشر، به دنبال فرشید بود تا از او حلالیت بطلبد. حق الناس به گردنش بود.
او باعث شد که این فرشید و صدها مثل او از زندگی با همسرشان دلسرد شوند و کارشان به طلاق منجر شود. او به تمام این مردها بدهکار بود.
📚 برشی از کتاب شنود
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
فعال فضای مجازی بودم. در جریان سکته و تجربه نزدیک به مرگ، مرور اعمالم را مشاهده کردم. من همواره سعی می کردم مراقب حق الناس باشم. حتی در بیان مطالب مجازی.
یک روز پیامی سیاسی برایم آمده بود. چون از صحت آن مطمئن نبودم، آن را پخش نکردم. اما دوست دیگرم در صفحه و کانال خودش آن را بازنشر کرد. به او گفتم اشتباه می کنی این تهمت است، اما قبول نکرد.
من در مرور اعمالم همان روز را دیدم. متوجه شدم که چهار هزار نفر پیام دوست مرا دیده اند و واکنش نشان دادند.
او گرفتار بود. اگر می خواست از حق الناس در قیامت نجات پیدا کند، باید این افراد را پیدا کرده و حلالیت می طلبید!
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹اولین چیزی که بررسی شد!
✍ قبل از اینکه وارد صفحات اعمال
پس از بلوغ شویم، جوان پشت مـیـز
( مأمور الهی ) نگاهـی کلی بـه کـتـاب
(کتاب اعمال) من کرد و گفت:
#نمازهایت خوب و مورد قبول است.
برای همین وارد بقیه اعمال می شویم.
من قبل از بلوغ، نمازم را شروع کرده
بـودم و بـا تشویـق هـای پـدر و مادرم،
همیشه در مسجد حضور داشتم.کمتـر
روزی پیش می آمد که نماز صبحم
قضا شود.
اگر یکروز خدای ناکرده نماز صبحم
قضا می شد، تـا شـب خیلی ناراحت
و افسرده بودم.
این اهمیت به نماز را از بچگیآموخته
بودم و خـدا را شـکـر همیشه اهـمـیـت
میدادم. خوشحال شدم...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔵 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
جوان پشت میز (مأمور الهی در برزخ) به من گفت: آن عقرب مامور بود که تو را بکشد.
اما آن صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت.
#صدقه
📚 برگرفته از کتاب
سه دقیقه در قیامت
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ در ماجرای عمل جراحی، تجربه نزدیک به مرگ برایم پیش آمد و برخی عذاب های برزخی را مشاهده کردم.
یکی از این عذاب ها بوی تعفن وحشتناکی بود که تحمل آن بسیار مشکل بود. من تا یک هفته پس از بهبودی حالات عجیبی را حس می کردم. همنشینی با برخی افراد برایم لذت بخش و برخی...
از جمله اینکه وقتی یک خانم بدپوشش یا انسان بی حیا که در مسائل ناموسی، توجهی به دستورات خدا نداشت را مشاهده میکردم، یکباره همان بوی تعفن آزاردهنده را حس می کردم!
برخی از این افراد، آرایش کرده و عطر و ادکلن استفاده کرده بودند، ولی بوی تعفن جهنمی آنها باعث می شد از آنجا فرار کنم!
📙 برگرفته از کتاب سیزده چهارده. اثر گروه شهید هادی
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ در ماجرای عمل جراحی، تجربه نزدیک به مرگ برایم پیش آمد و برخی عذاب های برزخی را مشاهده کردم.
یکی از این عذاب ها بوی تعفن وحشتناکی بود که تحمل آن بسیار مشکل بود. من تا یک هفته پس از بهبودی حالات عجیبی را حس می کردم. همنشینی با برخی افراد برایم لذت بخش و برخی...
از جمله اینکه وقتی یک خانم بدپوشش یا انسان بی حیا که در مسائل ناموسی، توجهی به دستورات خدا نداشت را مشاهده میکردم، یکباره همان بوی تعفن آزاردهنده را حس می کردم!
برخی از این افراد، آرایش کرده و عطر و ادکلن استفاده کرده بودند، ولی بوی تعفن جهنمی آنها باعث می شد از آنجا فرار کنم!
📙 برگرفته از کتاب سیزده چهارده. اثر گروه شهید هادی
@ahkamostadmohagheghi