❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
#طریقہ_ختم_دعــاے_مشــلول 🌸
1⃣چهل روز روزے 1 بار
2⃣بیست روز روزے 2 بار
3⃣هفت روز روزے 3 بار
🌸✨در این دعا 255 بار اسم اعظم خداوند است، نامی که با آن
✨هر دعایی به استجابت میرسد،
✨هر #بیماری #شفا میابد،
✨هر #نیازی برآورده میشود ،
✨هر #شکسته ای ترمیم میشود ،
✨هر #بینوایی به نوا میرسد ،
✨هر #بدهکاری ادا میشود ،
✨هر #چشم_زخمی رفع میشود ،
✨هر #گناهی آمرزیده میشود ،
✨و هر #عیبی پوشیده میماند ،
✨هر #بخت_بسته_ایی_گشایش ایجاد میشود ،
✨هر #گمراهی به راه خدا کشانده میشود
✨و هر #کاهل_نماز و سست دینی به سوی خدا کشیده میشود
✅حتما با وضو و طهارت باید انجام شود.
📚دعاے #مشلول در مفاتیح الجنان
@ahkkam
🌟🌟🌟🌟🌟
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
دلی را نشکن شاید خانه خدا باشد
ڪسی را #تحـــــقیر مڪن شــاید
محـــبوب خدا باشد..
هيچ #گناهی را كوچك ندان شايد
دوری از خـــدا در آن باشد از هیچ
غمـی ناله نڪن شاید امتــحانی از
ســـوی خدا باشد.
🌹🌹🌹🌹
🍃🍃⚡️⚡️⚡️🍃
📖 داستان کوتاه
✅ راز دو جنازه
یکی از پیامبران بنی اسرائیل در محلی عبور می کرد که دید جنازه مردي بر زمین افتاده و نصف آن زیر دیوار قرار گرفته و نصف دیگرش بیرون مانده و پرندگان و سگها آن او را متلاشی کرده اند و می درند.
از آنجا گذشت. به شهري وارد شد و در آنجا دید یکی از اشراف آن شهر مرده است. جنازه او را بر سر تختی نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن کرده اند و در اطراف آن تخت، منقلهاي عود خوش بو نهاده اند و عودها می سوزند و فضا را خوشبو کرده اند.
آنگاه آن پیامبر به خدا عرض کرد: پروردگارا! من گواهی می دهم که تو حاکم عادلی هستی که به
هیچ کس ستم نمی کنی. جنازه اولی، جنازه بنده توست که حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن، مشرک نبوده است و آن گونه مرده است و او را آن چنان میرانده اي. ولی این هم یکی از بندگان توست که به اندازه یک چشم بر هم زدن به تو ایمان نیاورده است، ولی او را این گونه با شکوه میراندي. (رازش چیست؟)
خداوند به آن پیامبر فرمود: اي بنده من! من همان گونه که گفتی، حاکم عادلی هستم که به کسی ظلم نمی کنم. بنده اول، #گناهی داشت. او را با آن وضع میراندم تا کیفر شود و به گونه اي که #گناهی نداشته باشد، به ملاقات من بیاید و بنـده دوم، کار نیکی نزد من داشت. او را با وضعی با شکوه میراندم، تا به گونه اي که هیچ پاداشی نزد من نداشته باشد، به ملاقات من آید.
📚 الکافي , جلد۲ , صفحه۴۴۶
😈 سه راه نفوذ شیطان
حضـرت موسـی (ع) در محلی نشسـته بود که ناگهان ابلیس در حالی که کلاه رنگارنگی به سـر داشـت، به محضر او وارد شـد. کلاه خود را به عنوان احترام از سـر برداشت و سـلام کرد و بـا کمـال ادب در محضـر حضرت موسی (ع) ایستاد. موسی (ع) از او پرسید: تو کیستی؟
ابلیس گفت: من ابلیس هستم.
موسی گفت: خدا شر تو را از ما و دیگران دور کند.
ابلیس گفت: من آمده ام به خاطر عظمتی که نزد خدا داري، به تو سلام کنم.
موسی گفت: این کلاه چیست که بر سر گذاشته اي؟
ابلیس گفت: به وسیله این کلاه و زرق و برق و رنگهاي آن، دلهاي انسانها را می ربایم.
موسی گفت: از #گناهی برای من بگو که هرگاه انسان آن را انجام دهـد، تو بر او مسلّط می شوي و افسارش را به هر طرف خواستی، می کشی.
ابلیس گفت:
سه حالت است که هر کس داشته باشد، من بر او مسلط می شوم:
1️⃣ وقتی متکبّر و خودشیفته شود و از کارهای خودش خوشش بیاید.
2️⃣ وقتی کارهای خوب خود را بزرگ ببیند.
3️⃣ وقتی #گناهان خود را کوچک بشمارد.
📚داستانهای بحارالانوار، ج 7، ص22