eitaa logo
فرهنگستان اهل بیت علیهم السلام
257 دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
5.1هزار ویدیو
294 فایل
تفسیر ن_______________ور هرروزیک آیه ازقرآن کریم باصدای دلنشین حاج آقاقرائتی تفسیرمیگردد. بزرگواران مارادرنشرمطالب و مفاهیم قرآنی یاری کنید. کپی مطالب آزاداست. ازقرآن واهل بیت ع امدادبجوییم @Yazahrayeatharادمین eitaa.com/joinchat/523173890Ca1c4896e78
مشاهده در ایتا
دانلود
🌅 #تلنگرانه ✋ "همسر فرعون " تصميم گرفت که عوض شود و شُد یکی از زنان والای بهشتی.... پسر نوح تصميمي براي عوض شدن نداشت... غرق شد و شُد درس عبرتی برای آیندگان... اولي همسر يک طغيانگر بود و دومي پسر يک پيامبر...!!! براي عوض شدن هيچ بهانه ای قابل قبول نيست.... اين خودت هستي که تصميم مي گيري تا عوض شوی.. 👌 بر خدا توکل و تکیه کن
💟 📡 گویا تلگرام طلایی در گوشی های کاربران این نرم افزار خود به خود توسط گوگل پاک شد . یعنی گوگل تا این حد به اطلاعات گوشی شما دست رسی دارد که میتواند یک نرم افزار را از گوشی شما پاک کند . پس قطعا به تمامی عکس ها و پیام ها و دیگر اطلاعات شما نیز دسترسی دارند. این همان حفظ حریم شخصی غربی است که ادعای آن را دارند .😳❗️❗️❗️❗️ مراقب اطلاعات شخصی خود باشید گوشی شما امن نیست.❗️❗️❗️❗️❗️❗️
#تلنگرانــه❗️ همه میگن, اینچیزا عادی شده❗️ #خواهر،برادر مجازی الان مد شده❗️😳 تو این زمونه خواهر و برادر مجازی نداشته باشی یعنی بی کلاسی❗️😑 ♻️خب یه سوال⁉️ چرا تو #چاه انداختن خودمون رو مد کردیم⁉️ بهتره از این چاه بیایم بیرون,امکان داره,اون پایین چشم هامون خیلی چیزارو نبینه. حتی نگاه خدا رو.....😔😔 خودت رو گول نزن این فضای #مجازی هیچکس رو محرم نمیکنه😏 مجازی نامش #مجازی ست #اعتمادبیجا نکنید⛔️ راهی نرو ک عمری همه رفته اند و تهش جز #بن_بست چیزی نبوده😵 تا بوده،آسیب بوده و #آسیب..
🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🔔 ❣داستانی بسیار زیبا و غم انگیز 🌼🍃 جوانی می گوید: با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت. از هم جداشدیم. شب به تخت خوابم رفتم. به خداوند قسم اندوه قلب و عقلم را فرا گرفته بود... مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم... 🌼🍃روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم. 🌼🍃در آن پیام نوشتم: شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است. آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟ 🌼🍃به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست... پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی! ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام داده‌ام. وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم. 🌼🍃اشک از چشمانم سرازیر شد... یک روز پدر و مادرتون از این دنیا می روند ... قبل از این که آنها را از دست دهید به آنها نزدیک شوید... ❣اگر هم از دنیا رفته اند یادشون را گرامی دارید و بر آنها رحمت و درود بفرستید.💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
😈خانوووووووووم......شماره بدم؟ 🚗خانوم خوشگله برسونمت؟؟ 💁♂ خوشگله ‌چن لحظه از وقتتو به ما میدی؟؟ ☝️اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!‼️ بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد😔 🎋 تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد... 🌸روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت… 👈شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️ 🍁دخترک وارد حیاط امامزاده شد خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند… دردش گفتنی نبود…!!! 🍃رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد‌‌‌ وارد حرم شد و کنار ضریح نشست🌸 😔زیر لب چیزی می گفت انگار!!! ‼️ 😭خدایا کمکم کن… ☝️چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد… 👩💼خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!‼️ 😧دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند… 💃به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شهر شد… اما… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..! 😯 انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعقیبش نمی کرد!‼️ 🌼احساس امنیت کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! 🙎فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! ‼️اما اینطور نبود! 🌿یک لحظه به خود آمد… 🌸دید امامزاده را سر جایش نگذاشته…!☺️ 👌🏻