کیهان-۱۳ آذر.pdf
9.73M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات روزنامه کیهان
امروز پنجشنبه ۱۳ آذر ۹۹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدایت شده از سالن مطالعه
#مثل_یک_مرد
بر اساس واقعیت
قسمت نوزدهم
مرضیه آمد پیشم گفت: کجا رفته بودی دختر!
گفتم: رفتم ببینم نرگس چی شده بود؟
گفت: خوب چطور بود حالش بد شده!
گفتم: نه بابا امتحان داشت رفت سرجلسه ی امتحان!
حالت چشمهایش مثل همان موقع که من شنیدم شد گفت: امتحان!
سرم را تکان دادم گفتم: مادر و دختر ستودنی اند و دیگر حرفی برای زدن نداشتم!
رفتم پیش بچه ها...
اینکه اینقدر بچه هایمان وظیفه شناسند جلوه های بود که اینجا خوب دیده می شد...
کارهایمان که تمام شد زینب دوباره آمد نشست کنارم گفت: ببین سمیه جان من حداکثر بتونم به شما تا اول فروردین فرصت بدم دیگه واقعا بیشتر نمیشه! خیلی های دیگه داوطلب شدن خوب بالاخره اون بندگان خدا هم دوست دارن خدمتی کنند! الان دارم باهات اتمام حجت می کنم حله!
لبهام را جمع کردم و با حالت خاصی گفتم: زینب این رسمش نیست رفیق نیم راه...
گفت: من تسلیمم ولی واقعا چاره ای نیست!
نفس عمیقی کشیدم و گفتم توکل بر خدا!
هیچ وقت فکر نمی کردم یک روزی به خاطر ماندن در غسالخانه چانه بزنم!
مرضیه از آن طرف که حواسش به ما بود گفت: همین که این سه چهار روز را هم گفتند بمونیم شکر داره تا بعدش ببینیم چی میشه...
یاد روز های اول افتادم که اینجا آمدم تعدادمان از انگشت های یک دست هم گاهی کمتر می شد اما کم کم بچه ها ی جهادی میدان دار شدند مثل همیشه...
سوار ماشین که شدیم ساکت بودم مرضیه متوجه شد حالم گرفته است گفت: سمیه، فاطمه عابدی که از بچه های بسیج بود یادت هست !
با حالت سر گفتم: آره
گفت: با بچه هایشان کارگاه ماسک دوزی راه انداخته اند نیرو کم دارند کسی سراغ نداری بیاد کمکشون کنه؟!
نگاهش کردم و گفتم: کسی توی ذهنم نیست حالا فکر می کنم اگر کسی بود حتما می گم.
لبخندی رضایت بخشی زد ادامه داد: دو سه روز دیگه سال تحویله! چه سالی بشه امسال!
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: ان شا الله پر خیر و برکت!
مرضیه هم ان شااللهی گفت و ساکت شد!
رسیدم خانه...
امیر رضا سنگ تمام گذاشته بود فضای خانه اینقدر عوض شده بود که با ورود به خانه حس و حالم یادم رفت!
تمام ریزه کاری ها را انجام داده بود...
خیلی خوشحال شدم و کلی تشکر کردم. نشست کنارم و گفت چه خبر خانمم؟ یکدفعه یادحرف زینب افتادم خیلی ناراحت گفتم: هیچی! گفتن بعد از این سه، چهار روز از اول عید نیروی جدید میاد دیگه نمی تونم برم!
امیر رضا چنان خوشحال شد و ذوق کرد که من فقط متعجب نگاهش می کردم!
ناراحت گفتم: امیر رضاااااااا اصلا فکر نمی کردم! خوب نمی خواستی برم می گفتی! میدونی که من...
نگذاشت حرفم تموم بشه دستش را گذاشت روی صورتم گفت: خانمم من که خوشحال نشدم تو نمی تونی بری!
حقیقتا امروز یه اتفاقی افتاد که نمی دونستم چطوری بهت بگم اما خدا حواسش به همه هست...
بعد با حالت کشیده گفت: سمیییبیییه....
این سمیه گفتنش من را یاد اربعین ها انداخت! وقتی که می خواست دلم را بدست بیاورد و چند وقت برود کربلا خادمی!
ادامه دارد...
قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/727
🌹شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا اباعبدالله»
🔸امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ رسول (ص) بود بهش میگفتند حاج آقا آقاخانی
روحیه عجیبی داشت زیر آتیش سنگین عراق در #شلمچه شهدارو منتقل میکرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد من چند قدمیش بودم هنوز تنم میلرزه وقتی یادم میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله»
راوی :جواد علی گلی- همرزم شهید
📝فرازی از وصیت نامه شهید:
"خدایا من شنیدم که امام حسین(ع) سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده، من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمیدانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشد...
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
🛑 #وضعیت_آمار_کرونا_درقم
🔻گزارش وضعیت کرونا طی ۲۴ ساعت گذشته و تا ۱۳ آذرماه در قم به همراه تغییرات نسبت به روز قبل:
🔹پذیرش: ۴۶ نفر تغییر: ۰
🔹بستری: ۳۳ مورد تغییر: ۵-
◾️ فوت: ۳ شهروند تغییر: ۰
🔹ترخیص: ۵۱ نفر تغییر: ۴+
🔹کلبستریها: ۳۲۵ نفر تغییر: ۲۱-
🔹وضعیت وخیم: ۷۱ نفر تغییر: ۰
هدایت شده از
امام زادگان عشق
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#مناسبت
#سالروز_شهادت
#شهید_مدافع_حرم_
#شهید_محمود_بیضون
#روحش_شاد
#یادش_گرامی_با_ذکر_صلوات
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
هدایت شده از
امام زادگان عشق
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#مناسبت
#سالروز_شهادت
#شهید_معرفت_اله_بیگدلی
شهید معرفت اله بیگدلی فرزند فرج اله درتاریخ1334/8/12در زنجان متولد شددرسال1359دراجرای فرمان امام خمینی(ره)برای گذراندن دوره احتیاط(6)ماهه ازسوی نیروی زمینی ارتش به جبهه اعزام وازناحیه دست مجروح شد.طی چندین عمل قسمتی ازدست راست وی قطع وعصب آن ازکار افتاد بطوریکه دیگرحس نداشت. بعدازاین جریان سه بارازطرف بسیج به جبهه اعزام شدو هر بار با مجروحیت برمی گشت لذا جزو جانبازان 50درصد محسوب گردید.
شهید ازابتدای جنگ درمنطقه بود.
آخرین بارکه برای اسباب کشی منزل مرخصی میگیرد سریع کارهای مربوطه راانجام داده وهنوز ساکن نشده بود که مجددا به جبهه برمی گردد.
تا اینکه در15آذرماه سال1365درخرمشهر
در حالیکه امدادگربود در
عملیات کربلای4درمنطقه شلمچه براثراصابت خمپاره درون سنگر
بر اثر آتش گرفتن چراغ والور در حالیکه دچار سوختگی از ناحیه پا و موج گرفتگی میشود به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت نائل میگردد.
✅خصوصیات اخلاقی شهید:
هیچ وقت با صدای بلند حرف نمیزد و وهمیشه بالطافت ومهربانی سخن می گفت.فوق العاده مردم داربود وبااینکه ازناحیه دست مجروح بود به کارهای اقوام رسیدگی میکرد وصله رحم رابجا میآورد.
درپرداخت وجوهات وخمس بسیاردقیق بود.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی_با_ذکر_صلوات
⚘نثار ارواح طیبه شهداء .امام شهداء و اموات#صلوات ⚘
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امام زادگان عشق. محله زینبیه
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
هدایت شده از
امام زادگان عشق
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
✍ خاطره ای از زبان همرزم شهید معرفت اله بیگدلی
19دی سال1365در عملیات والفجر8 در
منطقه فاو منطقه ای که کارخانه نمک بود وآخرین مرحله عملیات والفجر در آن انجام و بعد متوقف شد ، وقتی گردان به این محل میرسد منطقه خیلی سوت وکور بود ،
شهید معرفت اله بیگدلی داوطلبانه جلو می رود تاوضعیت را شناسایی کند که عراقیها اورا با گلوله می زنند تیر به کتف او میخورد که ازشدت جراحت به زمین می افتد،گردان هم به خیال اینکه وی شهید و شناسایی لو رفته به عقب برمی گردد .
عراقی که متوجه مجروحیت معرفت اله میشه به سوی او تیرخلاصی میزند که تیر به فک او اصابت می کند و او بیهوش بر زمین میماند ، فردا که بهوش میآید با تن مجروح وبه سختی خودرابه عقب کشیده وبه گردان ملحق میشود، جهت مداوا او را به بیمارستان تهران میبرند .ازقضا یک بیمار دیگر هم
جهت عمل آنجا بود بخاطر وخامت حال معرفت اله از بیمار میخواهند نوبت خود را به او بدهد که معرفت اله قبول نمی کند و میخواهد طبق نوبت عملش صورت گیرد . که بخاطر طولانی شدن زمان عمل و مجروحیت شدید از ناحیه فک پدرش وی را به مشهد میبرد وشفا او را از امام هشتم امام علی ابن موسی الرضا "علیه السلام" میگیرد ، وقتی از مشهد برمی گردد و دکتر او را معاینه میکند می گوید اصلا نیاز به عمل ندارد .
پیکر این شهید عزیز درگردان کوثر درعملیات کربلای4 در حالی که صورت اوکاملا ازبین رفته بود تنها از طریق گودی فک که در عملیات قبل زخمی شده بود شناسایی می شود .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
⚘نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات#صلوات ⚘
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امام زادگان عشق . محله زینبیه
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷