eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
379 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
487 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرنوشت جوانی که دی‌ماه ۹۸ عکس حاج قاسم را در خیابان پاره کرد. @Farsna
هدایت شده از ایران سیاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️آنچیزی که قدرتمندترین آدم تاریخ (امیرالمؤمنین) را آنجور مظلوم کرد نبود تحلیل سیاسی بین مردم بود! 🔻یک شایعه ای دشمن می انداخت فورا این شایعه همه جا پخش میشد همه قبول میکردند! ✅ @iransiasat_ir 👈
هدایت شده از ۱۱
نگاهی به عملکرد همتی در بانک مرکزی. لطفا به شعار رأی ندهید به عملکرد رای بدهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
از خودت غافل نشو 🖌 شنیدم حضرت (ع) می ‏فرمود: بر مؤمن چهل شب نگذرد، جز آنکه پیش آمدی برایش شود که غمگینش سازد تا به وسیله آن به او تذکر داده شود.[دچار خودفراموش نشود] 🖌 سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْمُؤْمِنُ لَا يَمْضِى عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ لَيْلَةً إِلَّا عَرَضَ لَهُ أَمْرٌ يَحْزُنُهُ يُذَكَّرُ بِهِ . 📚اصول کافى جلد3 صفحه: 353 روایة:11
📚 خمس درآمد دریافت شده پس از سال خمسی 💠 سوال: اگر فردی از درآمد بین سال کالایی تهیه کند و سپس به صورت نسیه به فروش برساند نسبت به مزبور چه تکلیفی دارد؟ آیا جزء درآمد سال وصول محسوب می شود یا سال معامله؟ ✅ جواب: در فرض مرقوم قیمت نقدی کالا در زمان معامله جزء درآمد سال معامله و سود نسیه جزء درآمد سال دریافت می باشد. 🆔 @leader_ahkam
هدایت شده از ایران سیاست
⭕️ترس اکانت رسمی دولت اسرائیل از آراء مردم در انتخابات! 🇮🇷@iransiasat_ir👈
هدایت شده از خصوصی
هدایت شده از ۱۱
⭕️ درباره نامزدهای ریاست جمهوری 🔹یک فیلسوف اصلاح‌طلب فرموده همین که «جلیلی» پیراهنش را روی شلوارش می‌اندازد کافی است که او را لایق ریاست جمهوری ندانیم! (عمق فهم یک متفکر اصلاحات، از نوع انتقادش به یک نامزد ریاست جمهوری مشخص می‌شود.) اصلاح‌طلبند دیگر! یعنی به اندازه نوع پوشیدن پیراهن هم برای آدم، آزادی و اختیار قائل نيستند! در نظر این جماعت «آزادی» فقط در کاهش لباس زنان و دختران مصداق پیدا می‌کند. 🔹 اصلاح‌طلبها اگر راست می‌گویند بیایند روی یکی از ٢ نامزد موجودشان اجماع کنند و حماسه بیافرینند! یعنی همتی یا مهرعلیزاده کمتر از «روحانی»اند و اگر رئیس جمهور شوند خوش به حال اصلاحات نخواهد شد؟ نکته این است که اگر خود «خاتمی» هم نامزد اصلاحات می‌شد به علت حمایت از روحانی و دولت فوق‌العاده‌اش، چاره‌ای جز قبول شکست نداشت! ✳️ بعد از ۴٠ سال شرکت در انتخابات، یادگرفته‌ایم هر نامزدی که کلی گویی می‌کند و به جای «برنامه»، «وعده» تحویل مردم می‌دهد، «خالی‌بندتر» است! @pas_kouchehaie_enghelab
: من به شما جوانان توصیه میکنم که مخصوصاً به این وصیتنامه مراجعه و مکرّر نگاه کنید.
۸ قسمت هشتم و لازم است در نوحه‌ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق ـ علیهم سلام الله ـ‌ به طور کوبنده فجایع و ستمگریهای ستمگران هر عصر و مصر یادآوری شود؛ و در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست امریکا و شوروی و سایر وابستگان به آنان و از آن ‌جمله آل‌سعود، این خائنین به ‌حرم بزرگ الهی _ لعنه الله و ملائکته و رسله علیهم ـ است به طور کوبنده یادآوری و لعن و نفرین شود. و همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسی است که حافظ ملّیت مسلمین، بویژه شیعیان ائمه اثنی‌عشر ـ علیهم صلوات الله وسلم ـ [است]. و آنچه لازم است تذکر دهم آن است که وصیت سیاسی ـ الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیم‌الشأن ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامی و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب می‌باشد. از خداوند ـ عزوجل ـ عاجزانه خواهانم که لحظه‌ای ما و ملت ما را به خود واگذار نکند و از عنایات غیبی خود به این فرزندان اسلام و رزمندگان عزیز لحظه [‌ای] دریغ نفرماید. روح الله الموسوی الخمینی ادامه دارد ...
هدایت شده از  امام زادگان عشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صندوق اخذ رای الکترونیکی و شیوه ثبت و درج رای در آن که باید همه ایرانیان پیش از انتخابات یک بار شیوه کار آن را یاد بگیرند تا اشتباها به شخص دیگری رای ندهند! توصیه ما این است که ببینید و برای بقیه هم ارسال کنید. 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از  امام زادگان عشق
🔊 اطلاعیه 🔉 به استحضار میرساند که ستاد یادواره امام زادگان عشق جهت و و خانواده های مسجد طی هماهنگی بعمل آمده با (پزشک عمومی و حکیم طب سنتی ) قرار شد که ایشان بصورت ⬅️ ⬅️ ⬅️ ۹:۳۰صبح تا اذان ظهر ⬅️ در حضرت زینب علیها السلام واقع در کوچه ۷دکتر حسابی ⬅️جهت در خدمت خانواده های معزز باشند. ⬅️ به همت خادمین شما در مسجد جهت رفاه حال خانواده های معزز شهداء داروهای نسخ خانم دکتر توسط فروشگاه مسجد تهیه و عرضه میگردد. جهت ثبت نام شماره تماس خود را به 09125533018 پیامک نمائید. 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
هدایت شده از اکبر ابدالی
👌 جهاد دولت مردمی و قوی برای جهش ایران 👈 بزودی آرزوی منافقین داخلی و خارجی به گور خواهد رفت. 🆔 @mashgh626
عنایت شهید به زوج پسرخاله و دختر خاله سال 1377روز دوشنبه بود با بابا رفتیم بهشت زهرا ، گلزار شهداء زرند ،جهت قرائت فاتحه کنار قبر شهید سیدرضا رسیدیم دیدیم یک مرد ناشناس کنار قبر شهیددارد فاتحه میخواند و ناله میکندروی قبر شهید یک جعبه شیرینی و یک شاخ گل گذاشته بود سلام کردیم وکنار قبر نشستیم بابام پرسید رفیقش بودی گفت : نه پرسید : همکلاسی شهید بودی گفت : نه سوال کرد:هم رزمش بودی جواب شنید : نه یه نگاهش کرد و گفت :چرا بالای سر قبر این شهید فاتحه میخوانی و جعبه شیرینی آوردی مرد یک نگاهی به پدر شهید انداخت و گفت من از این شهید مراد وحاجت گرفته ام بعد نگاهش انداخت بر روی قاب عکس شهید و ادامه دادمن و دختر خاله ام با هم ازدواج کردیم از بچه گی دوستش داشتم ولی متاسفانه بچه دار نمی شدیم هشت سال از ازدواجمان گذشت کم کم نغمه های نسلی ازت نمیمونه وغیره بلند شدو با پیشنهاد بزرگترها مبنی براینکه بیا و ازدواج مجدد داشته باشم مواجه شدیم دختر خاله ام گفت فقط با یک شرط ازدواج کن اون هم  که من را طلاق بده. بعد از چند ماه بحث وجدل قرار شد طلاقش بدهم رفتیم دنبال کارهای طلاق .توی این مدت با هم زندگی میکردیم ومعاشرت داشتیم یک روز که زغال سنگ بار زده بودم ببرم اصفهان خالی کنم روبروی گلزار شهداء زرند ماشینم خاموش شد هر کار کردم روشن نشد پیاده شدم حیران بودم که چکار کنم دیدم یک بسیجی حدود 17-18 ساله آمد کنارم ، با لبخند و متانت خاصی سلامم کرد برگشتم:جواب سلامش دادم گفت : نگران نباش ماشین داغ کرده سرد بشه روشن میشه. حالا تا سرد میشه بیا بریم کنار قبور مطعر شهداء، فاتحه ای بخوانیم همینطور قدم زنان می رفتیم طرف قبور شهداء گفت : میایی از کنار گلزار شهداء رد میشی ولی یادی از شهداء نمیکنی فاتحه ای خواندیم و برمی گشتیم طرف ماشین گفت : میخواهی همسرت را بدلیل بچه دار نشدن ، طلاق بدهی .صبر کن عجله نکن خدا پسری بهت اعطاء میکنه نامش بذار آقا رضا اصلا فکر نکردم این بسیجی از کجا میدونه با خوشحالی گفتم اگر خبرت راست ودرست باشه یک هدیه خوب پیش من داری. من کجا میتونم شما راببینم گفت : من همینجا هستم بیایی من را می بینی. فقط فراموش نکن نامش رضا بگذاری با خوشحالی سوار ماشین شدم با یک استارت ماشین روشن شد حرکت کردم توی آئینه نگاه کردم دیدم هنوز ایستاده دارد نگاهم میکند.پیش خودم گفتم نگهبان بهشت زهرا است. چقدر با ادب بود مکثی کرد نگاهش دوخت به بابام گفت حاج آقا رفتم اصفهان بارم خالی کردم چند روزی ماندم و برگشتم خونه فردا صبح به همسرم گفتم : آماده شسو برویم دنبال کارهای طلاق آخه دادگاه نوبت داشتیم رفت توی اتاق برگشت گفت من دیگه طلاق نمی خواهم با تعجب نگاهش کردم پرسیدم : پس با ازدواج مجدد من مشکلی نداری گفت : چرا نه پرسیدم پس چی توی چشماش یه برق شادی می دیدم همینطور چشماش از خوشحالی پنهانش برق می زد گفت : چشمات ببند چشمام بستم زمانی باز کرد دیدم جواب آزمایش بارداری که مثبته  توی دستش بود حیران نگاهش میکردم ناگهان از خوشحالی جیغ کشیدم حاج آقا رک بگویم قضیه اون بسیجی را فراموش کردم این وگفت ونگاهش برگردوند به عکس سیدرضا ، سکوت همه جای بهشت زهرا را فرا گرفت یک مرتبه زمزمه کرد:بچه ام که بدنیا آمد دیدم پسر است بین بزرگهای طایفه بحث بود نامش چی بذاریم هرفردی یه نام پیشنهاد میداد یک مرتبه یاد قول وقرارم با اون بسیجی چفیه بسته افتادم قضیه را تعریف کردم نامش را رضا گذاشتیم بعد از مراسمات تولد فرزندم یه جعبه شیرینی وبه توصیه خانمم یک قواره پارچه کت وشلوار خریدم آمدم بهشت زهرای زرند ولی هرکجا گشتم اون نوجوان بسیجی را ندیدم از هرکه پرسیدم کسی نمیشناختش و می گفتنند اینجا نگهبان بسیجی ندارد بلکه بچه های شهرداری نگهبانی می دهند حیران حیران شدم چشماش و بست یک آه بلندی کشید همینطور چشماش به قبر معطر شهید باز میکرد با بغض ادامه داد یادم آمد بهم گفته بود آمدی بهشت زهرا ،گلزار شهداء سری بزن یادی از شهداء بکن آمدم داخل قبور شهداء آرام آرام قدم می زدم و فاتحه ای نثار شهداء میکردم رسیدم سر این قبر ، نگاهم افتاد روی تابلوسر قبر  ، دهانم از تعجب باز ماندکلا مات ومبهوت شدم> خدایا این همون بسیجیه که به من خبر فرزند دار شدنم را داد نگاه کردم روی قبر دیدم نوشته سیدرضاسیدعلیزاده(صمدانی) نگاهم دوختم به عکس دیدم لبخندی زد و از توی قاب عکس بیرون آمد ضمن سلام گفت ممنون که همسرت طلاق ندادی و نام فرزندت را رضا گذاشتی خدا می داند بیهوش شدم زمانی چشم باز کردم دیدم بچه های نگهبان بهشت زهرا بالای سرم هستند یادمم فامیلیش نجفی بود پرسیدم من کجاهستم چی شده گفت : ما از دور نگاهت می کردیم دیدیم بالای سر قبر شهید سیدرضا رسیدی یک مکثی کردی و  غش کردی اینجا بود گریه امانش نداد وقتی آرام گرفت گفت نمیدانم حاج آقا برای چی برای شما تعریف کردم من برگشتم بهش گفتم ایشون پدر شهید هستند بعد از رفتنش رفتیم پیش آقای نجفی و جمال
یزاده تاییدکردند موضوع را 👆خیلی شنیدنی و جالب،حتما تاآخر بخونید...شهید سیدرضا صمدانی❤️