🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺
🇮🇷 قسمت بیست و یکم 🇮🇷
قسمت قبل:
https://eitaa.com/salonemotalee/134
✅ترابعلی گفت : «سید با این بوی بد چطور شب را تا صبح سر میکنی؟»
- این بوی بد دردش از لگد شدنِ پای مجروحم کمتره !
یک پیرمرد شیرازی که عموحسن نام داشت، مسنترین اسیر آن قسمت بود. آن شب و شبهای بعد مثل یک پرستار خصوصی کنارم بود.
از شدت درد خوابم نمیبرد. عمو حسن برای اینکه بهم روحیه دهد، گفت: «پسرم! میبرنت دکتر، خوب میشی، تو زنده میمونی!»
دو هفتهای که عمو حسن کنارم بود، برایمان یک هادی و مربی بود. به من و دیگر مجروحان میگفت: «بچهها به امام سجاد علیهالسلام متوسل بشید. امام سجاد هم درد اسارت و هم درد مریضی رو باهم کشید. اگه به خدا و ائمهاطهار متوسل بشید، خدا کمکتون میکنه!»
تقوا و صبوری عمو حسن مثالزدنی بود. این بیت را همیشه میخواند : «مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب، به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید»
زیاد که تشنگی عرصه را تنگ کرد، شیرآب توالت را باز کردم و شروع کردم به مکیدن! زیاد که مک زدم، فقط برادههای آهن و هوا در شیر آب جریان داشت. شب از تشنگی به سختی خوابم برد. خواب میدیدم کنار چشمه روستایمان هستم و هر چقدر آب میخورم، سیر نمیشوم!!
سومین روزم را در زندان الرشید بانکملت میکنم. یک ترکش خورده بود پشت رانم و تا امروز متوجهاش نشده بودم. وفای فشارش دادم چرک و عفونت بیرون زد. ساعت حدود هشت صبح بود که بیرونمان بردند. دژبانها ابروهای یکی از اسرا را با آتش سیگار سوزانده بودند. جرمش فقط داشتن ریش بود!
امروز صبح ،اسرای سالم تقسیم کار کردند. پرستارهای من عموحسن ویک سرباز ارمنی بودند. سرباز ارمنی عاطفی و مسئولیتپذیر بود. از اینکه یک سرباز ارمنی در آن شرایط سخت پرستارم بود، حس خوبی داشتم. وقتی از او تشکر کردم، گفت: «خدمت به شمارو برای خودم وظیفه میدونم.» نامش را پرسیدم، گفت: «سرکیس داوتیانس هستم!»
بچهها از شدت تشنگی صبحانه نخوردند. عراقیها مثل اینکه میخواستند روز قبل، با تشنه نگهداشتن اذیتمان کنند. قبل از ظهر بود که داوتیانس سراغ یکی از نگهبان های عراقی رفت. وقتی آمد یک پارچ آب دستش بود. تعجب کردم، به او گفتم : «چطور شد بهت آب دادن؟»
- بین نگهبانهای عراقی یکیشون ارمنیه. هوای منو داره. اون بهم آب داد.
خودش پارچ آب را مقابل دهان مجروحان گرفت تا هرکدام چند قُلپ بنوشند. روزهای بعد، آزادی عمل داوتیانس کمتر شد. دیگر نمیتوانست مثل قبل هوای ما را داشته باشد.
زخم ساق پایم عفونت کرده و بوی مُرده میداد. کف پایم هم ورم کرده و روز به روز بدتر میشد. حسین اسکندری، همان کسی که عراقیها دنبالش میگشتند، بدنش بدجوری سوخته بود. تمام بدنش تاول زده بود. گویا فرمانده قرارگاه کربلا بود. در جزیرهی مجنون بر اثر اصابت گلولههای آتشزا، نیزارهای قسمت خشکی، آتش گرفته بود. لابهلای نیها سوخته بود. فاصله زیادی را میان نیهای آتش گرفته، دویده بود. سوختگیاش به گونهای بود که روغن بدنش روی زمین بازداشتگاه میریخت ! نگهبانها اجازه نمیدادند او در سایه دراز بکشد. پماد سوختگی هم به او نمیدادند. پشهها تمام بدنش را تسخیر کرده بودند. کنارم دراز کشیده بود. وقتی خواستم پشهها را از او دور کنم، مانعم شد و گفت : «سلامتی من مدیون همین پشههاست. اگر این پشهها نبودند من تا حالا زنده نبودم.» پشهها عفونت بدنش را میمکیدند.
وقتی از دژبانها خواهش کردم اجازه دهند او را داخل سلول ببرند تا در سایه باشد، حسین گفت : «راضی نیستم کسی برای من از عراقیها چیزی بخواد، دشمن هیچوقت دوست و دلسوز نمیشه!» چند ساعتی که نورخورشید به بدن سوختهاش میتابید، عذاب میکشید. تحمل بالایی داشت. صدایش درنمیآمد و فقط زیر لب قرآن میخواند. بچهها که به او دلداری دادند، گفت : «شاید خدا خواسته با این بدن سوخته تو این گرما قرارم بده تا تو جهنم کمترمنو بسوزونه!»
بهش گفتم : «حسین! مگه قراره بری جهنم!؟»
- همین که خداوند درجه حرارت جهنم رو برام کمتر کنه، راضیام!
یکی دیگر از اسرای مجروح تیر به گلویش خورده بود. بر اثر اصابت گلوله گلویش سوراخ بود. اگر بینی و دهانش را میگرفتی از گلویش میتوانست به راحتی نفس بکشد. وقتی آب می نوشید، آب از سوراخ گلویش بیرون میریخت. دستم را روی سوراخ گلویش میگذاشتم تا آب بخورد. چند روز بعد، بر اثر عفونت داخلی در زندان الرشید به شهادت رسید!!
◀️ ادامه دارد . . .
قسمت اول: https://eitaa.com/salonemotalee/111
هدایت شده از خبرگزاری فارس
ایران رکورددار سریعترین کاهش نرخ فرزندآوری جهان/ آمار تولدها به یکسوم کاهش مییابد!
🔻روز گذشته «جهانپور»، رییس مرکز اطلاعرسانی وزارت بهداشت در توییتی اعلام کرد: سریعترین کاهش نرخ فرزندآوری به ازای هر زن در تاریخ جهان در ایران اتفاق افتاده است که اتفاقا با واکنشهای بسیار زیاد کاربران مواجه شد.
🔹تعدادی از کارشناسان تاکید میکنند که مشکلات اقتصادی تنها دلیل کاهش موالید در ایران است. تعداد بسیار زیادی هم این موضوع را به مدرنیته و تقلید از زندگیهای غربی ربط میدهند.
🔹در هر حال کشور ما با مشکل جدی کاهش جمعیت روبهروست و آنطور که پیشبینی میشود در ۳۰ سال آینده یکی از کشورهای پیر دنیا خواهیم شد.
🔸معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان نیز با اشاره به احتمال وجود شوک جمعیتی به کشور گفت: «شیوع کرونا خللی برای گروهی از جمعیت ایران ایجاد میکند که تا ۵۰ سال با آن دست به گریبان خواهیم بود و اگر در این برهه زمانی چارهای برای آن اندیشیده نشود، شاید آمار تولدها به یکسوم نیز در مقاطعی کاهش یابد.
fna.ir/ey9d30
@Farsna
🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺
🇮🇷 قسمت بیست و دوم 🇮🇷
قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/139
حدود ساعت چهار عصر بود، افسران بخش استخبارات نظامی وارد زندان شدند. ارشد آنها سرهنگ تمام بود. عراقیها به دنبال آرپیجیزنها، تیربارچیها و تکتیراندازهایی بودند که آن روز بیش از سی، چهل قایق عراقی را در جزایر مجنون منهدم کرده بودند.
وقتی با کابل و باتوم به جان بچهها افتادند، سید نادر سادات و محمد صادقیفرد بلند شدند و گفتند: «نزنید بچههارو، ما آرپیچیزن بودیم!»
سرهنگ گفت: «شما ایرانیها سعی میکنید برای همدیگه فداکاری کنید، قبلا اسرا را میآوردن اینجا، وقتی به دنبال شخص خاصی میگشتیم، یکی از اسرا خودشو به جای اون فرماندهای که ما دنبالش بودیم، معرفی میکرد، بعد که ما اون فرمانده رو پیدا میکردیم، معلوم میشد اون اسیر دروغ گفته و میخواسته فداکاری کنه»
به دستور سرهنگ تعدادی را از جمع بیرون کشیدند، بعد دستور داد اسرا دونفر، دونفر در مقابل یکدیگر قرار بگیرند. سرهنگ گفت : « به همدیگه سیلی بزنید!» بچهها حاضر به اینکار نبودند. فکر میکنم آنها قصد داشتند کاری کنند که بچهها نسبت به هم کینه به دل بگیرند.
سید محمد شفاعتمنش طبق معمول شوخیاش گرفته بود و گفت : « آبتان نبود، نانتان نبود، چرا آمدید جبهه، حالا کتک بخورید!»
شب بود. تعدادی از اسرا را از بصره آورده بودند. بعثیها در بصره اجازه نداده بودند، اسرا به دستشویی بروند. بوی تعفن گرفته بودند. وارد سلول که شدند بعضی از آنها دیگر نتوانستند تحمل کنند. تعدادیشان در همان راهروی سلولها رفع حاجت کردند. بوی آزار دهندهای در فضای داخل سلولها پیچیده بود. آن شب، فضای داخل زندان تحملناپذیر بود. از سر و وضع کبودشان پیدا بود چه کشیدهاند. بیشترشان حتی زیرپیراهن تنشان نبود.
یکی از آنها که منصور نام داشت و لر بختیاری بود، از بصره و آنچه بر آنان گذشته بود، صحبت میکرد و گفت: « اگه پدر و مادرتون نمازی خونده، روزهای گرفته و یا کار خیری انجام داده، به کمکتون اومده که شما رو نیاوردن بصره!»
- یعنی بصره بدتر از اینجا بود؟!
- بصره جهنم بود!
سرش را تکان داد و گفت: « بیشتر بچهها تو بصره شهید شدند. بعثیها روی جنازه شهدا راه میرفتند. جنازهها رو جمع کرده بودند تو گوشهای از حیاط پادگان.از ظهر تا شب جنازهها اونجا افتاده بودند. مرتب میاومدند پیش جنازهها و عکس میگرفتند..»
روز پنجم حضورمان، در زندن الرشید است. پایم هر روز بدتر میشد. خون لختهشده، چرک و عفونت زیرپوست پایم جمع شده بود. زیرپوستم عفونت زلالی شبیه مایع زردرنگی جمع شده بود.در شلوغیهای زندان، وقتی عراقیها خواسته و اسرای ایرانی ناخواسته پایم را لگد میکردند، تاولها میترکید، مثل بادکنک!
از تشنگی نا نداشتیم. یکی از بچهها چفیهای خیس کرد و به سمت مجروحین پرت کرد. بچهها چفیه را در دهان میگذاشتند و میمکیدند تا دهانشان خیس شود! دژبانها بچهها را به خط کردند. ابزار ضرب و شتمشان متفاوت بود. کابل، شلنگ،چوب خیزران و باتوم. خیزران بیشتر درد داشت. حالت فنر عمل میکرد. وقتی میزدند پرش داشت. دور تن میپیچید، گوشت و پوست را باهم میکند. کابلهای سیاه برق که روکش سیاه قسمتی از آن را کنده بودند هم زیاد درد داشت.
برای دژبانها مجروح و سالم فرقی نداشت. به جز احمد، همه اسرا وقتی کابل به سر و صورتشان میخورد، دستهایشان را سپر سر و صورتشان میکردند تا سرشان ضربه نبیند. در پد خندق ترکش شکم احمد را پاره کرده بود. بچهها رودههایش را درون شکمش برگردانده و با پارچه بیشتری آن را بسته بودند. در جابهجاییها رودههایش از پایین شکمش بیرون میریخت.
رودههای احمد با خاک و شن و ماسه مخلوط شده بود.در ضرب و شتم امروز، احمد رودههایش را گرفته بود تا روی زمین نریزد! از اینکه احمد مثل دیگر اسرا دستش را سپر سر و صورتش نمیکرد، دژبانها عصبی شدند و بیشتر کتکش زدند. یکی از دژبانها با او لج کرد و چندین بار با کابل به سرش کوبید. دژبان دست بردارش نبود.
◀️ ادامه دارد . . .
با ما همراه باشید با هر روز یک قسمت از کتاب بینظیر "پایی که جا ماند"
✅ از قسمت اول: https://eitaa.com/salonemotalee/111
هدایت شده از اکبر ابدالی
📍 کمدیِ بورس؛ موج سوارانیکه حاضر نیستند صحنه را ترک کنند!
👈 زمانی مردم هر نوع خودرویی را میخریدند اما حدود ۴-۵ سال پیش با فشار افکار عمومی تصمیم گرفتتد خودرو نخرند و بانک مرکزی را مجبور کردند تا ۷۰ درصد قیمت خودرو را وام بدهد. همه خوشحال بودند که رفتار اقتصادی مردم تغییر کرده است اما اینبار تاریخ تکرار شد و ان هم از نوع کمدی! ۴ میلیون نفر برای چند هزار خودروی بی کیفیت از رده خارج که حتی نسبت به ۵ سال پیش امکانات کمتری دارد هجوم آورده اند! و حالا افکار عمومی به جای نقد کردن این رفتار و آموزش مردم، آن را دستمایه طنز قرار داده.
🔴 بورس هم وضعیت مشابهی دارد. هجوم مردم به بورس هم دیگر شبیه طنز شده است نه از آن بابت که مردم در بورس سرمایه گذاری میکنند (اتفاقا بهترین تصمیم اقتصادی چند سال اخیر است و امیدوارم دولتهای بعدی هم این مسیر را ادامه دهند) بلکه از این جهت که رفتار توده وار مردم و عدم شناخت آن باعث این پدیده ها شده است.
روزی مجوز مشاوه سرمایه گذاری وجود نداشت. سبدگردانی نبود و تحلیلگران حرفه ای وآماتور فعالیت میکردند در این بین کلاهبردانی نیز بودند که یا پول مردم را بالا میکشیدند و یا ضرر هنگفتی به سرمایه گذاران وارد میکردند و با زیان ، سید سرمایهگذار را تحویل می دادند. سازمان قصد داشت بازار را ساختار مند کند اما در ساماندهی و وضع مقررات تا انجا پیش رفت که خودیها و شناسنامه دارها را هم زیر گرفت و میدانِ آموزش و تحلیل بورس را مانند روز بعد از بیگ بنگ ، کرد؛ یک فضای ناشناخته!
از طرفی نتوانست آموزش و فرهنگ سازی بورس را توسعه دهد و میدان را برای شیادان باز کرد.
شیادی فقط از دیوار بالا رفتن نیست. گاهی اوقات شیاد با عشوه گری ، مظلوم نمایی و پنهان شدن پشت افکار عمومی ، قانون را به سخره میگیرد و خود را منجی نشان میدهد!
آری تاریخ تکرار شد و اینبار هم به صورت کمدی!
ارسال سیگنالهای معما گونه و اشارات غیر مستقیم که نشان میدهد نوتحلیلگران پر مدعا چقدراز مغز تهی هستند.
این بدعت خطرناک صرفا بازی با سرمایه های مردم است و چه بسا به علت نداشتن ساختار تحلیل باعث تفاسیر و برداشتهای گوناگون شودودر نهایت باعث زیان سرمایه گذاران شود.
تحلیلگران همواره اشتباه میکنند و این اصلا ایراد ندارد زیرا تحلیلگران بر اساس اطلاعات موجود نظر میدهند، موسسات جهانی بارها تحلیلهای اشتباه از روند قیمتها ارایه کرده اند و این ذات تحلیل است اما آنچه باید درست باشد روش تحلیل و مبنای تحلیل است و صرفا نباید نتیجه را نگریست. اما وقتی تحلیل مبنا ندارد، میشود حدس و گمان و پیشگویی و درنهایت شیادی و کلاه برداری!
به سازمان بورس امیدی نیست، زیرا زمانی که باید فرهنگ سازی میکرد، نکرد و حالا دیگر خطر در کمین همگان است. تنها راه ، آگاهیست. این ماییم که نباید بها دهیم، ماییم که باید #آگاهی دهیم و رفتار درست را به مردم آموزش دهیم. مردم باید آگاه شوند و یاد بگیرند که در این دامها نیفتند در غیر این صورت فرداروزی ،حماقت و تزویر با نقابی دیگر به میان ما خواهد آمد، حق به جانب و کمین گرفته در انبوهی از تودهی مردم!
✍️ محسن عباسی دکترای مدیریت مالی و مدرس دانشگاه
پ.ن.1: برنامه ملی آموزش #بورس باید جزو مطالباتمان باشد تا عده ای از کم اطلاعی مردم از بورس سوء استفاده نکنند.
پ.ن.2: دولت و مجلس باید سرمایه های جذب شده به بورس را در جهت #تولیدملی و پروژه های عمرانی هدایت کنند.
🆔 @mashgh626
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سالروز بمباران شیمیایی سردشت مظلوم یادی کنیم از بدهکاری بزرگ دولتهای غربی به ملت ایران
+ سالهاست که با این دولتها در حال مذاکرهایم، همانها که یک روز اوار بمب و یک روز تحریم به ملتمان هدیه میدهند
@Bisimchimedia
هدایت شده از
امام زادگان عشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم سلیمانی: بعضی ها بجای نامه سرگشاده نوشتن به استکبار و صهیونیست، نامه سرگشاده به ولی ایستاده در خط مقدم مینویسند.
پ.ن: آقای سیدمحمد خوئینیها، شما امروز باید پاسخگوی مواضع و رفتارهای سیاسیتان باشید، نامهی سرگشاده نوشتن حق شما نیست...
#ولیّ_ایستاده_در_خط_مقدم
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
حفظ قرآن چرا
🖌 حضرت #امام_صادق علیه السلام ... فرمود: برخى از مردمند که قرآن خوانند که گفته شود: فلانکس قارى قرآن است، و برخى قرآن مىخوانند براى (سود جوئى) و بدست آوردن دنیا و خیرى در اینها نیست و برخى هستند که قرآن خوانند تا از آن در نمازشان و در شب و روزشان منتفع شوند..
🖌 ابِی عَبْدِ اللَّهِ ع َّ ... قَالَ إِنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ لِيُقَالَ فُلَانٌ قَارِئٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ لِيَطْلُبَ بِهِ الدُّنْيَا وَ لَا خَيْرَ فِی ذَلِكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ لِيَنْتَفِعَ بِهِ فِی صَلَاتِهِ وَ لَيْلِهِ وَ نَهَارِهِ.
📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 409 روایة: 1
#حدیث_قرآن
🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺
قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/140
🇮🇷 قسمت بیست و سوم 🇮🇷
✅شب بود. داخل سلولها بودیم. نگهبانها در حیاط زندان پایکوبی میکردند، نمیدانستیم چرا؟! آنها برای اینکه خوشحالی خود را به ما ابراز کنند، وارد راهروی سلولها شدند. دژبان عراقي كه نامش صباح بود با به حرکت درآوردن دستش به آسمان، گفت :«الطیاره الایرانیه فی الخلیج العربی،گبت!»
منظورش را نفهمیدم. صباح خوشحال بود. مترجم ایرانی را صدا زد و گفت: «امریکاییها هواپیمای شمارا با موشک زدند!»
وقتی این را گفت فکر میکردم شاید در جنگ، هواپیمای جنگی ایرانی را عراقیها یا امریکاییها زدهاند. برایم انهدام هواپیمای جنگی عادی بود!
با توضیحات بیشتر صباح، فهمیدم امریکاییها هواپیمای مسافربری ما را بر فراز آبهای خلیج فارس هدف قرار دادند (پرواز ٦٥٥). صباح با خوشحالی گفت: «سیصد ایرانی کشته شدند!»
با وجود دردها و سختیهایی که با آن دست و پنجه نرم میکردیم، اشکمان از وقوع این مصیبت درآمد. خدارضا سعیدی به صباح و دیگر نگهبانها گفت : «شما چه آدمهایی هستید که از کشته شدن سیصد آدم بیگناه، اونهم غیر نظامی خوشحال میشید!» صباح در جواب گفت: «البته مرگ ایرانیها خوشحالی داره».
✅ پوست بدنم مثل بادمجان سیاه شده. پایم به خاطر عفونت شدید گندیده و زخمهایم کرم زده. عفونت شدید موجب تکثیر کرمها شده. کرمها تمام بدنم را گرفته و کلافهام کردند. شبانه روز از سر و صورتم بالا میروند. شبها از دست کرمها خواب ندارم. برای اینکه داخل گوشهایم نروند توی هر دو گوشم پارچه میچپاندم. کمکم حس لامسه پایم را از دست میدادم. میدانستم کار پایم تمام است. نه میکشتنم، نه میبردنم بیمارستان. فک میکنم عراقیها میخواستند مجروحان را آنجا نگه دارند تا بمیرند. تا امروز، بیش از بیست اسیر مجروح جان داده بودند. در محوطه زندان سعی میکردم با دیگران فاصله داشته باشم. احساس میکردم برای همه تحملناپذیر شدهام. میخواستم در گوشهای دوراز چشم دیگران باشم تا از بوی آزاردهندهام کمتر اذیت شوند.
عراقیها با دیدنم، بینیشان را میگرفتند و از من روی برمیگرداندند.
✅ بعداز ظهر امروز، تعدادی فیلمبردار و خبرنگار وارد زندان شدند. خبرنگار جوان از همان سمت راست درِ ورودی زندان شروع به مصاحبه کرد. خوشحال بودم که بالاخره در کنار همهی این دردها و سختیها فرصتی برایم پیش آمده، تا خبر سلامتیام را به خانوادهام برسانم. نوبت به نصرالله غلامی بچهی بوشهر رسید. او که کتابی صحبت میکرد، ضمن معرفی خودش گفت: «به پدرم روحالله سلام میرسانم. دلم برایت تنگ شده. امیدوارم خداوند سایهی شما را از سر خانواده کم نکند.»
در طول اسارت، از بس اسرا عبارت روحالله را به کار برده بودند که بیشتر عراقیها میدانستند منظور اسرای ایرانی امام خمینی(ره) است. مترجم ایرانی که همراه خبرنگار بود، لبخند تلخی زد. فهمیده بود منظور نصرالله امام است. قضیه را به خبرنگار گفت. دژبانها با کابل به جان نصرالله افتادند. نوبت به من رسید. خواستم بگویم اگر اسارت بیست سال هم طول بکشد، ما ایستادهایم. اما افسر ارشد اجازه نداد با من و مجروحانی که وضعشان وخیمتر از بقیه بود، مصاحبه کند!
✅ امروز هوا خیلی گرم بود. از آسفالت بخار برمیخاست. زمین سیمانی زیر پایمان چنان داغ بود که کبابمان کرده بود.
نمیتوانستم بنشینم، پوست بدنم بر اثر گرمای زمین کنده شده بود.
دو سه نفر از بچهها به خاطر تشنگی بیهوش شدند. نیم ساعت بعد، صباح درحالی که، پارچ آب دستش بود، پارچ را پُر کرد. حین برگشتن به اتاق نگهبانها، محمد کاظم به طرفش دوید و پارچ را ازش قاپید. کاری به عواقبش نداشت، میخواست به هر قیمتی شده، برای مجروحان آب بیاورد.
صباح که میدانست حریف محمدکاظم نمیشود. دژبانها را صدا زد و به جان او افتادند. محمدصادقیفرد رفت به طرف محمدکاظم. صادقیفرد با صدای بلند به نگهبانها گفت: «قاتلان حضرت عباس علیهالسلام، فرزندان شمر لعنهاللهعلیه، آب رو خدا داده، چرا به بندگان خدا آب نمیدید!»
شلنگ آب رو دور گردن صادقی فرد انداختند و سه نفری کشیدند. چنان سه نفری شلنگ را کشیدند که گفتم الان خفه میشود. محمد دستش را بین شلنگ و گردنش قرارداده بود تا بتواند نفس بکشد.
◀️ ادامه دارد . . .
از قسمت اول:https://eitaa.com/salonemotalee/111
هدایت شده از اکبر ابدالی
📍 خوش بود گر محک تجربه آید به میان!
🔸 رهبر حکیم انقلاب اسلامی با هوچیگری و صفر و صد دیدن، بشدت مخالفند. کاملا عقلانی و با انصاف نظر میدهند که مقتضای عدالت هم همین است. این روش، آستانهٔ تحمل بالایی مبتنی بر عقلانیت و عدالت اسلامی میطلبد. متأسفانه برخی تعریفشان از عدالت، حمله به افراد بدون درنظرگرفتن محاسن آنها و انتقاد از وضع موجود است با هر نتیجه ای که حاصل شود، ولو به قیمت ضربه به نظام.
پ. ن: این اولین بار نیست که رهبری نسبت به رعایت تقوا در رسانه تاکید میکنند، فقط اینبار صریح تر عنوان کردند. متاسفانه راحت قضاوت کردن و تهمت زدن به نام فعالیت سیاسی، فرهنگی و رسانه ای عادی و فراوان شده است.
نگران#عاقبت_بخیری خودمان باشیم.
#آملی_لاریجانی
♨️ مشق مقاومتی👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1832648704C5216a28a1a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 بلایی که سر «جمعیت» ایران آمد
دستور جلب و اعلام وضعیت قرمز برای ۳۶ نفر در پرونده ترور حاج قاسم
🔹دادستان تهران: ۳۶ نفر از افرادی که در ترور حاج قاسم مباشرت، مبادرت و آمریت داشتند، اعم از مسئولان سیاسی و نظامی آمریکا و دیگر دولتها شناسایی شدند که توسط مقام قضایی برای آنها دستور جلب و اعلام وضعیت قرمز از طریق پلیس بین الملل صادر شده است.
✅کانال اخبار 20:30👇
http://eitaa.com/joinchat/1684144128C592f3e217d
هدایت شده از رهپویان زینبی
کلاسهای والیبال ۸۰ تومان برای بچه های حلقه صالحین ۵۵
بقیه کلاسهای ورزشی۶۵ تومان برای بچه های حلقه صالحین ۵۰ تومان
شروع کلاسها ۱۵ تیر
زمان ثبتنام: از ساعت ۱۱ الی ۱۳
غروبها یک ساعت قبل از اذان مغرب
@rahpoyanzeynabi
هدایت شده از اکبر ابدالی
🌀 پرچم برافراشته صنعت ایران
👈 هدف گیری رهبر حکیم انقلاب اسلامی برای بخش صنعت
🗓 10 تیرماه روز ملی صنعت و معدن
🆔 @mashgh626