eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
394 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
489 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گلایه رهبر انقلاب از ماسک نزدن مسئولان دولت 🔹وقتی شما که مسئول دولتی هستید، در یک اجتماع ماسک نمی‌زنید، این جوانی هم که در خیابان دارد راه می‌رود و حوصله‌ی ماسک ندارد، تشویق می‌شود که ماسک نزند. ✅کانال اخبار 20:30👇 http://eitaa.com/joinchat/1684144128C592f3e217d
در پی یادداشت کیهان درباره نامه سرگشاده موسوی خوئینیها دولت به کیهان اعتراض کرد و پاسخی از کیهان ارسال شد که میتوان نام آن را مناظره بین دولت و روزنامه کیهان گذاشت. این اعتراض و پاسخ حاوی نکات مهم و تحلیلهائی است که علاقه مندان به مباحث سیاسی می توانند به آن مراجعه کنند. - kayhan.ir http://kayhan.ir/fa/mobile/news/191896/1888
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥۸ نکته مورد تقدیر رهبرانقلاب از قوه قضائیه
هدایت شده از اکبر ابدالی
✅ پیشنهاد کاهش ۵ درصدی مالیات شرکتهای تولیدی غیردولتی به سران قوا، البته به شرط حفظ اشتغال ♨️ مشق مقاومتی👇👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1832648704C5216a28a1a
هدایت شده از اکبر ابدالی
📍وقتی آمریکائیها هم دنبال طرح مسکن مهر (ساخت مسکن ارزان) هستند اما اینجا لیبرالها افتخارشان این است که یک مسکن ارزان هم نساخته اند ♨️ مشق مقاومتی👇👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1832648704C5216a28a1a
🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺 🇮🇷 قسمت بیست و پنجم 🇮🇷 ✅ امروز دوشنبه بیستم تیر ۱۳۶۷، ماشین خاکستری رنگِ نظامی آیفا جلوی درِ ورودی زندان الرشید ایستاد. چهارنفر از اسرا دیگ غذا را از ماشین پایین آوردند. نگهبان‌ها اطراف دیگ غذا ایستاده و شاهد تقسیم غذا بودند. یکی از اسرای ایرانی که حدود سی و چند سالی داشت در حالی که ظرف غذا دستش بود، جلوی دیگ غذا حاضر شد. در یک چشم به هم زدن، افسر عراقی ظرف غذا را از دستش گرفت، به زمین پرت کرد، او را به دیوار چسباند و با مشت محکم به صورتش کوبید. نفهمیدم چه کارش داشتند. بیشتر که دقت کردم نوشته‌ی روی آستین پیراهنش افسر را عصبانی کرده بود. اسیر ایرانی قبل از اسارت، با رنگ فشاری روی آستین پیراهنش نوشته بود: «بی‌عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد!» ✅ افسر فندکش را به طرف اسیر ایرانی گرفته بود، از او خواست نوشته‌ی روی آستین‌اش را با فندک بسوزاند. اسیر گفت: «درش می‌آرم می‌دم به خودتون، من که خودم نمی‌سوزونمش!» اصرار و پافشاری افسر سمج بی‌فایده بود. افسر نمی‌خواست جلوی دیگر نگهبان‌ها و دژبان‌ها کم آورده باشد. افسر عصبانی شد، با لگد به جانش افتاد و به دیوار کوبیدش. به دیگر دژبان‌ها دستور داد او را بزنند. دژبان‌ها با کابل و لگد به جانش افتادند. برای اینکه کتک خوردن او را نبینم، برای لحظاتی سرم را پایین انداختم. یکی از دژبان‌ها با لگد به صورتش کوبید، خون از بینی‌اش سرازیر شد. آدم شجاع و نترسی بود. نمی‌دانم چه شد، همان‌جایی که نشسته بود، دست چپش را زیر بینی‌اش گرفت، خون از لای انگشتانش می‌چکید. اسیر با انگشت راستش و خون بینی‌اش روی دیوار نوشت: «خمینی!» عراقی‌ها فکر نمی‌کردند او چنین کند. تا دقایقی که متوجه‌شان بودم، مات و مبهوت نگاهش می‌کردند. نه ما نه عراقی‌ها انتظار چنین کاری را از او نداشتیم. دژبان‌های عصبانی، او را روی زمین خواباندند و سه نفری با پوتین و باتوم به سر و صورتش کوبیدند. صورتش کبود و لباس‌هایش خونی بود.از بس او را زده بودند که بی‌حال و بی‌رمق کنار دیوار افتاده بود. افسر ارشدی که درجه‌ی سرهنگی داشت آنجا حاضر شد و قضیه را پرسید. وقتی سرگرد قضیه را برایش گفت، سرهنگ عصبانی شد و دستور داد او را به انفرادی بردند. یکی از بهترین روزهای اسارتم بود. کار اسیر ایرانی دردهایم را تسکین داد. ✅ آخرای شب بود. دو افسر وارد راهروی زندان شدند. فرمانده زندان الرشید شروع به خواندن نام تعدادی از مجروحان کرد. گویا راستی راستی می‌خواستند ما را به بیمارستان ببرند. هنوز باورم نمی‌شد بخواهند ما را بیمارستان ببرند. قبل از اینکه از سلول خارج شویم، اسرای سالم آمدند و ابراز خوشحالی کردند. علی‌شیرقیطاسی از خوشحالی گریه کرد. عمو حسن کنارم نشست و زد زیر گریه. پیشانی‌اش را بوسیدم. نتوانستم جلوی بغضم را بگیرم. عمو حسن گفت: «پسرم! این اشکِ خوشحالی و ناراحتیه. خوشحالی به خاطر اینکه بالاخره دارن می‌برنتون بیمارستان، ناراحتیم به خاطر اینکه از شما جدا می‌شیم و شاید دیگه هیچ‌وقت همدیگه رو نبینیم. از بچه‌ها خداحافظی کردم. اسرایی که دیگر هیچ‌وقت آن‌ها را ندیدم! به همراه دیگر مجروحان سوار آمبولانس شدیم. آمبولانس از زندان الرشید خارج شد، نمی‌دانستم مقصد بعدی‌مان کدام بیمارستان است. از اینکه از زندان‌الرشید می‌بردنم، خوشحال بودم. از تحقیر‌هایی که در المیمونه مقر سپاه چهارم عراق و این زندان شده بودم، بدجوری دلم می‌گرفت.دوست داشتم هر دوپایم را قطع می‌کردند، اما آن‌طور تحقیر نمی‌شدم. آمبولانس خاکستری‌رنگ بهداری ارتش عراق، وارد بیمارستان نظامی الرشید بغداد شد. ◀️ ادامه دارد . . . ✅ قسمت بعدی: https://eitaa.com/salonemotalee/149
هدایت شده از سالن مطالعه
سلام قسمت اول داستان واقعی، درس‌آموز و پر از هیجان "بی تو هرگز": https://eitaa.com/salonemotalee/5 قسمت اول "رنگ عشق"، داستان جذاب از زندگی دانشجوی کانادایی: https://eitaa.com/salonemotalee/84 قسمت اول داستان آموزنده و تکان دهنده "اعترافات یک زن از جهاد نکاح" https://eitaa.com/salonemotalee/96 قسمت اول داستان نوجوان ۱۶ساله در زندان اسارت عراق، کتاب بی‌نظیر "پایی که جا ماند": https://eitaa.com/salonemotalee/111
هدایت شده از اکبر ابدالی
📌 راه مصونیت از ریزش احتمالی بورس 🔻 اگر شما به نیت اینکه ظرف چندماه سود خوبی به دست بیاورید وارد شده اید، آدرس را اشتباه آمده اید!!! 🔸 بسیاری از افرادی که وارد بورس شده اند یک نگرانی دارند: اگر بورس ریزش کرد چکار کنیم؟ برخی از کارشناسان با ذکر دلایل و برخی از آنها بدون دلیل و تحت تاثیر جو منتقدان، بر این نگرانی دامن زده اند. با واگذاری مدیریت سهام عدالت به مردم ، الان حدود 50 میلیون ایرانی در بورس حضور دارند. عده ای فقط مردم را میترسانند و هیچ راهکاری ارائه نمی کنند. اما به راستی راه حفاظت از سرمایه های مردم در بورس چیست؟ 🔸 قبلا عرض کرده بودیم برای کسی که در بورس است بسیار مهم است. اما در کنار آموزش برای حفظ ارزش دارایی در بورس، یک راهبرد بسیار مهم است و آن است. اگر شما به نیت اینکه مثلاً پولتان برای مدت 5 سال در بورس بماند وارد این بازار شده اید، نگران ریزش احتمالی آن نباشید. 🔸 در نظر بگیرید از سال 85 که واگذار شده تا کنون، بارها بورس ریزش کرده اما چون سهام عدالت نوعی بوده ارزش آن نه تنها کم نشده بلکه 17 برابر شده است. بنابراین در بازار بورس نباید هیجانی شوید و با یک خبر منفی سهام خود را ارزان بفروشید. 👈 اگر سهامداری بلندمدت را انتخاب کرده اید نگران ریزش بورس نباشید. ✍️ 🆔 @mashgh626