mp3.mp3
5.42M
🎧 مناجات با خدا :
با روی سیاه / با گریه و آه
از راه اومدم/ با بارگناه
من خیلی بدم/ من دیر اومدم
دستم رو بگیر / من نابلدم
🎙حاج محمود کریمی
حاج مهدی رسولی_۲۰۲۲_۰۴_۰۵_۲۱_۴۱_۴۲_۶۶۴.mp3
19.2M
مناجات 🎼
خواندی و آمدیم یا الله...🍃
🎙با نوای:حاج مهدی رسولی
💚بسیار دلنشین حتما گوش کنید
ماهمبارڪ
Shab19Ramazan1401[02].mp3
7.73M
نجوا با امام زمان (عج)
😔 آقا جان کجا روضه شاه لب تشنه داری؟
🎙حاج میثم مطیعی
YEKNET.IR - monajat - shabe 3 ramezan 1401 - motiee.mp3
6.15M
مناجات با خدا: حال گناه داریم اشک سحر نداریم
🎙حاج میثم مطیعی
#مناجات_با_خدا
12155_274.mp3
20.18M
مناجات با خدا: باز هم پشت دَرت بار گناه آوردهام
🎙حاج مهدی رسولی
#مناجات_با_خدا
4_5865944291381088648.mp3
35.73M
🤲🏻 مناجات با خدا: هر سحر منتظر یار نباشم...
🎙حاج مهدی رسولی
midooni-ci-madaram-mikad.mp3
11.16M
این مداحی ملایم و غمگین تو آخر شب های ساکت و تنها خیلی لذت بخشه 🥲🥲 حتما گوش کنید
فقط اونجا که از ته دل داد میزنه، حسین آقام، همه میرن تو میمونی برام بعد میگه حسن آقام همه میرن تو میمونی برام💔💔💔
اینو تو این شب قدر یادگاری داشته باشید هر وقت گوش کردید و یادی کردید دعایی هم بکنید 🙏🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨از شنبه قراره اتفاق مهمی در کشور رخ بده
به نظرتون چرا نیاز مبرم به اجرایی شدن طرح ساماندهی پوشش در کشور داریم؟
با انتشار این کلیپ شما هم در این پویش مشارکت کنید...
بصیرانه
https://eitaa.com/basiraneh
در راهِ مشهد، شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند!
به شیخ بهایی که اَسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اَسبش دائِم عقب میماند.
شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است، حیوان کِشش این همه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند، به میرداماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو میتازد.
میرداماد گفت: اسبِ او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمیشناسد و میخواهد از شوق، بال در آورد.
در غیابِ یکدیگر حافظِ آبروی هم باشیم
این است "رسم رفاقت"
بصیرانه
https://eitaa.com/basiraneh
هدایت شده از زبدگان مومن #انقلابی
فـــوق العــادس
در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند
بچه ها نمی توانند بزرگ شوند
شایـد قــد بکشند
اما بال و پــر نخواهند گرفت
ﻣﻴﺪﻭنید ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟
خونه👈يعنى احترام و درك متقابل
ﺧﻮﻧﻪ👈ﻳﻌﻨﻰ ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻬﺶ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻰ ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻴﺎﺩ ﺭﻭ ﻟﺒﺎﺕ
خونه👈يعنى آرامش و امنيت
ﺧﻮﻧﻪ👈ﻳﻌﻨﻰ ﻳﻪ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻯ ﮔﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﻯ
خونه👈يعنى فضايى خالى از خشم
خالى از دود
خالى از قرص خواب واسترس
ﺧﻮﻧﻪ👈ﻳﻌﻨﻰ ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩﺵ ﻣﻴﺸﻰ ﻟﺒﺨﻨﺪ بزنى و لبخند ببينى
ﻳﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﺘﺮﺍﮊﺵ ﺑﺎﻻ ﻧﻴﺴﺖ؛
ﻭﺳﻌﺖ ﻗﻠﺐ ﺁﺩﻣﺎﺵ ﺯﻳﺎﺩﻩ
ﻫﻤﭽﻴﻦ ﺧﻮﻧﻪ ای ﺭﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﻴﻜﻨﻢ
هدایت شده از زبدگان مومن #انقلابی
📙 داستان کوتاه سم
زنى ازدواج کرد و به خانه جديد رفت
بعد از مدتی ،
با شوهر ، دچار اختلافات شد .
هر روز ، سر موضوعات کوچک و بزرگ ،
دعوا به پا می کرد .
نه می خواست با او کنار بیاید
نه می خواست ببخشد
آنها هر روز با هم جروبحث می کردند
روزی که خیلی عصبانی شده بود
نزد یکی از دوستانش که داروساز بود
رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد
که بتواند با آن ، شوهر خود را بکشد .
دوستش گفت :
اگر سمی قوی به تو بدهم
همسرت فورأ کشته می شود
آنوقت همه به تو شک می کنند
چون همه می دانند که باهم مشکل دارید
و بعد از تحقیق پلیس و پزشک قانونی ،
متوجه سم می شوند
پس اگر نظر مرا بخواهی ،
یک سم ضعیف ببر
و هر روز در خوراک او بریز
تا آرام آرام ، او را از پای درآورد .
زن با خوشحالی سم را گرفت .
و خواست برود که داروساز گفت :
توصیه می کنم در این مدت ،
تا میتوانی به همسرت مهربانی کن
تا پس از مردن او ، کسی به تو شک نکند
زن ، تشکر کرد و رفت .
و به تمام توصیه های داروساز عمل کرد .
هفته ها گذشت
هر روز در غذای شوهرش سم می ریخت
و با مهربانی و عشق ، به او می داد
هر روز به شوهرش محبت می کرد
اشتباهات شوهرش را نادیده می گرفت
چون می دانست که او به زودی می میرد
او را زود می بخشید
کلمات و جملات محبت آمیزش ،
هر روز زیادتر و متنوع تر می شدند .
خواسته های او از شوهرش کمتر شد
همین کارها و محبت ها باعث شدند
تا اخلاق شوهر نیز ، تغییر کند .
زندگی آنها پر از عشق و شادی گردید .
زن اکنون خود را ،
خوشبخت ترین زن جهان می داند .
تا چند روز یادش رفت
در غذای شوهرش سم بریزد
بعد از چند روز ،
یادش آمد که قرار بود شوهرش را بکشد
و به او سم داد
ناگهان برآشفته شد
دیگر نمی خواست شوهرش بمیرد
با سرعت نزد دوست داروسازش رفت
و ماجرای خود را شرح داد و گفت :
من او را به قدر مادرم دوست دارم
و دیگر دلم نمی خواهد او بمیرد
دارویی بده تا سم را از بدن او خارج کند
داروساز لبخندی زد و گفت :
آنچه به تو دادم سم نبود ، آرد بود
سم در ذهن خود تو بود
سم در اخلاق تو بود
سم در حرفهای نیش دار تو بود
و حالا ، تو با مهربانی و عشق و محبت ،
آن سم ها را از خودت بیرون کردی .
هدایت شده از زبدگان مومن #انقلابی
💞روانشناسی میگه :
وقتی آدمها شمارا ترک می کنند ، مانعشان نشوید.
شما با کسانی که رهایتان میکنند آیندهایی ندارید.
آینده شما با آنهایی است که در هر شرایطی همراه شما هستند !