#بازداشت سید حسن نصرالله در #ایران
🚨 در هیچ جایی بازداشت نشدهام ، جز جمهوری اسلامی ایران❗️
🌀 روایت سید حسن نصر الله حفظه الله از بازداشتش در ایران:
"ممکن است بسیار عادی بنماید اگر بگویم که من در شرایط سختی از عراق فرار کردم. در "نبرد اقلیم التفّاح" هم در محاصره قرار گرفتهام، اما در هیچ جایی بازداشت نشدهام، جز یکجا که اگر بگویم شگفتزده میشوید؛ ایران! آن هم بعد از پیروزی انقلاب و در جمهوری اسلامی!
ماجرا از این قرار بود که در سال 1361 تصمیم گرفتم به قم بروم. بدون خانواده و بهتنهایی راه افتادم. در هواپیما چندنفر لبنانی بودیم. در میان ما لبنانیها، یکی بود که ریشش را تراشیده بود و با دختر غیرمحجبهای همراه بود. آنزمان در ایران موضوع حجاب مطرح نبود. وارد فرودگاه مهرآباد که شدم، مسئول امنیتی فرودگاه که برای بازرسی ما ایستاده بود، گردن بند طلا به گردنش بود و ریشش را هم تراشیده بود. کسانی که بیحجاب بودند یا ریششان را تراشیده بودند، بهسادگی رد شدند؛ اما من را که با لباس روحانی بودم و چندنفر دیگر که ریش داشتند، در کناری نگهداشتند و اجازهی رفتن ندادند. به همین ترتیب تا نیمهشب در فرودگاه معطّل شدیم.نیمهشب، ماشینی آمد و ما را به بازداشتگاهی برد. بازداشتگاه ما، ساختمانی مصادرهای بود که اتاقهای کوچکی داشت. ما را داخل یکی از این اتاقها حبس کردند. دو روز در آنجا در بازداشت بودم! شخصی آمد و چندساعت از من بازجویی کرد:
ـ تو کی هستی؟
ـ در ایران قصد انجام چه کاری داری؟
ـ با چه کسی رابطه داری؟
و دربارهی لبنان نیز بازجویی را شروع کرد و ...
بعد از گذشت دو روز از بازداشتم که زیر نظر "اطلاعات نخستوزیری ایران" بود، بازجو بهسادگی از من عذرخواهی کرد و آزاد شدم!
آن دو روز خیلی به من سخت گذشت. گاهی به این فکر میکنم که در تمام عمرم در زندان یا بازداشت نبودهام، اما در جمهوری اسلامی بازداشت شدهام. این برای من خیلی دردناک بود و من اصلا انتظار وقوع آن را نداشتم."
نشریه " اندیشه پویا" به میدان آورده شد تا برای انجام این مهم ، مصاحبه ای با حجاریان ترتیب می دهد اینجاست که پرسش اصلی پرسیده می شود و او جواب می دهد:
"*گویا شما سیدحسن نصرالله را هم در همین زمان که در نخست وزیری بودید، برای اولین و آخرین بار در عمرش در بدو ورود به ایران در فرودگاه بازداشت کردید و چند روزی هم در زندان نگه داشتید. چرا بازداشت اش کردید؟
حجاریان: اصلا نصرالله شناخته نشده بود آن زمان و رئیس حزب الله سیدعباس موسوی بود.
بالاخره معاون سیدعباس موسوی بود آن زمان و سه روز بازداشت شما بود.
*حجاریان: نخست وزیری یک دفتر در فرودگاه داشت. نهضت های آزادی بخش سپاه زیر نظر سیدمهدی هاشمی بود. او و محمد منتظری بدون ویزا و پاسپورت آدم به ایران می آوردند. تصور کنید که چند عرب بدون ویزا و پاسپورت از هواپیما وارد ایران شده اند. طبیعی است که توسط دفتر نخست وزیری در فرودگاه مورد سوال و جواب قرار بگیرند.
* بالاخره شما که می دانستید او نصرالله است چرا بازداشت اش کردید؟ و او می گوید که از آن هواپیما خانم عرب بدون حجاب پیاده شد و آنها با او کاری نداشتند اما مرا که روحانی بودم بازداشت کردند.
حجاریان: آن خانم بی حجاب پاسپورت داشت اما آقای نصرالله نداشت. غیرقانونی و بدون ویزا آمده بودند و ورود غیرقانونی جرم است.
* مدعی است بازجویی شده؟ چه کسی او را بازجویی کرده؟
حجاریان: نمی دانم. من نبودم.
*بالاخره اطلاعات نخست وزیری او را بازداشت کرده بود و شما هم آنجا بودید خصوصا در بخش خارجی و ضدجاسوسی که مسئولیت داشتید.
حجاریان: بازجویی شده که چرا آمده ایران. کنترل امنیتی فرودگاه بالاخره دست نخست وزیری بوده. باید مشخص می شد که چرا یک فرد بدون ویزا به ایران می آید. بچه ها در فرودگاه بازجویی می کردند و بعد هم او را برده اند دو، سه شب در یک ساختمان دیگر بازداشت کرده اند. مساله، یک ماجرای اداری بود و جنبه سیاسی نداشت.
* و نهایتا چه شد که او را آزاد کردید؟
حجاریان: سیدمهدی هاشمی و بچه های سپاه آمدند و وساطت کردند و او را بردند.
منبع : کتاب "سید عزیز"