eitaa logo
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
575 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
174 ویدیو
2 فایل
🌷 #شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی🌷 ولادت:1369/10/26 شهادت:1394/11/12 🌷 #شهید_مهدی_نظری🌷 ولادت:1364/1/1 شهادت:1395/3/20 شهادت دو شهید:سوریه،حلب زیرنظر قرارگاه فرهنگی مسجد قرآن وعترت(ع) استان خوزستان ، شهرستان اندیمشک
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 یک جایی نوشته بود: " ما قصه ای واقعی است که یکی بودِ آن با مستضعفین و پا برهنه ها و یکی نبودِ آن با مستکبرین و پولدار ها شروع می شود " 🔻 داستان زندگی و هم ادامه همان داستان است. 🔸دیشب توفیق داشتیم در ۴٧مین مهمانی ییمان، در ۴٧مین برنامه هفتگی دیدار با خانواده ، مهمان داستان زندگی باشیم. 🔹 در خانواده ای سنتی در اندیمشک دیده به جهان گشود. خانواده ای که از همان مستضعفین در کلام کبیر بودند. همانها که سالهاست مانده اند پای ، داده اند پای . " هفتمین این خانواده است." 🔸 پدری که کارگر است و بی سواد، این را خودش می گوید اما پای حرف هایش که می نشینی هیجان زده می شوی از صحبت ها و تجربه ها. حاجی پسرش را داده، پاره تنش را. وقتی از دلتنگی های پدرانه، از داغی که دیده صحبت می کند دل سنگ هم آب می شود. حالا ما نشسته ایم واین صحبت را گوش می دهیم و تحت تاثیر حرف های حاجی... یکی می گوید اینطور نیست که ما کنار بکشیم! 🔹 برایمان از تجربه هایش می گوید. [تجربه! حاجی تجربه کرده است تاریخ را. ما خوانده ایم و شنیده ایم.] از سالهای قبل و بعد از می گوید برایمان. از اینکه با چه کسانی دشمنی کرده ایم و چه کسانی دشمنی کرده اند با ما؟! از اینکه در این سالها چه داده ایم چه گرفته ایم. می گوید جوانها داده ایم تا عزت به دست آوریم. 🔸صحبت ها خیلی ساده است، لحن صحبت ها. اما کلید واژه ها همان مفاهیم صحبت های است. مفاهیم همان، مفاهیم ملکوتی و ناب . همان تفکری که از چشمه ی گوارایِ نورِ نابش سیراب گشت. همان تفکری که چهل سال، نه! ١۴٠٠ سال است می گوید [هیهات من الذله] 🔹این اخرین حرف های مکتوب شده است. جوانِ جهان وطن. به پدر و مادرش نوشته. در ، اما انگار برای همه ما: ...در شرایطی که جهان اسلام و علی الخصوص محور مقاومت به و هدایت ای عزیز در میدان مبارزه با باطل قرار گرفته است و هر چند روز عده ای از برادران دینی و هم وطنم در دفاع از امت های مظلوم در و و علی الخصوص به می رسند، ننگم آمد در این راه نروم و بمانم... من که در دو دهه از عمرم با ذکر رشد و نمو یافته ام، حق بود با سر برای این راه تلاش کنم نه با دست و پا. 💠 برادرش از برایمان می گوید. 🔸 می گوید از همان بچگی همراه دیگر برادران کار می کرد. نوجوانی و جوانی هم همینطور.. می گفت در گرمایِ تیر و مرداد ماهِ خوزستان با هم کار می کردیم. روزه می گرفت. تا ظهر که می امدیم خانه، خسته و کوفته کار بودیم. حالا احمد که روزه بود بدتر از ما ولی انگار نه انگار با ما بوده باشد!.. دستی به سر و رویش می کشید و لباسی عوض می کرد می رفت و تا آخر شب مشغول کار بود. 🔹 می گوید که از همان بچگی که پایش به باز شد، همان که آن را سنگر می دانست کار کردنش شروع شد. ، و... می گوید زمانی که از زنگ می زد هم پیگیر کار های بود. 🔸 از رفقای برایمان می گوید. از همان نونهالان و نوجوانانی که به می آمدند و زمانی که بود بیشتر از همه پیگیر احوال او بودند. همانها که برای تک تکشان دلسوزی کرده و همچون برادر بزرگتری، همچون معلمی بوده برایشان. 🔹 می گوید روی و جماعت خیلی حساس بود. برنامه های جلسات را طوری چیده بود که موقع باشد. "اول بعد کار های دیگر" هر وقت هم که برای جماعت به می رفت چند نفری از همین نوجوان ها و نونهال ها همراهش بودند. 🔸از احترامی که برای پدر و مادر قائل بود می گوید. از اینکه وقتی پدرِ کارگرِخسته از کار، خانه می آمد اولین کسی به استقبالش می رفت بود. از رسیدگی هایی که به مادرش که سختی روزگار، شکسته و بیمارش کرده می گوید؛ از کوتاه کردن ناخن های دست و پای مادر که با اینها را انجام می داد تا کارهای دیگر. 🔹 از دعای قنوت نماز برایمان می گوید. از دعایی که ذکر لبش بود: . 🔸 از دلتنگی های خانواده برای می گوید برایمان و از خوشنودی خانواده از اینکه در مسیری که آرزویش را داشته قدم نهاده. 🔹 کلیپ پایین آخرین صحبت های شفاهی است که رسانه ای شده، وقتی این کلیپ را بعد به نشان می دهند ، می گوید ما را با این بزرگوار محشور گرداند. 🌺کانال شهید احمد احاجیوند الیاسی ومهدی نظری🌺https://eitaa.com/ahmadelyasi1369