احرار المقاومة
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_بیست_دوم"
هرکس او را میبیند فکر میکند
جوانی بی مشکل و بی غم و
غصه است یک جوان پولدار و شیک ..
اما اینگونه صفات رابطه ای با داستان
جهاد ما ندارد ...!
او همزمان با کودکی خود اسلحه
را دوست داشت و برای آن آموزش
دید و راه های جنگاوری را آموخت✌️🏻
با این حال عاشق شعر و مداحی
خواندن هم بود ..
کلیپ به صوت شهیدجهادمغنیه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧✺☫✺✧═┅┄
🚩#احرار_المقاومه 👇
🆔@ahrarolmoghavemat
احرار المقاومة
☑️ #زندگینامه🔖!" #قسمت_بیست_سوم" سیدحسننصرالله: فرزند حاج عماد، جوان بود و هیچ کس مجبورش نکرده
4.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_بیست_چهارم"
شهادت رؤیای جهاد بود.
جوانی که همه امکانات مادی و معنوی
و علمی برای او فراهم بود...
او به هیچ کدام از این امور توجه نکرد!
شخصیت خاصی برای خود رسم کرد،
شاید دریافت که اگر فعالیتش به اندازه
سرنوشتش نباش، به زودی میراث پدری
از بین خواهد رفت.
شخصیت دوست داشتنی داشت و همه
جذب او میشدند ...'
مدتی پس از پدرش بسیاری از جوانب
شخصیتی او صیقل یافت ..
شاید به این دلیل مدیریت را انتخاب
کرد، که عمق این واژه در مقاومت
به او مربوط میشد ..
#ادامهدارد...🌱
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧✺☫✺✧═┅┄
🚩#احرار_المقاومه 👇
🆔@ahrarolmoghavemat
احرار المقاومة
#زندگینامه🔖!" #قسمت_بیست_چهارم" شهادت رؤیای جهاد بود. جوانی که همه امکانات مادی و معنوی و علمی ب
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️ #زندگینامه🔖!"
#قسمت_بیست_پنجم
پدرش یکی از کسانی بود که مفاهیم مدیریت موفق در کار نظامی را بنیان نهاد ؛ که این مواردی از شباهت او به پدرش، و آن چیزی که خود به خود، و یا به دلیل شرایط موجود، به ویژه بعد از آنکه رسانه های بیگانه نام او را بر سر زبان ها انداختند،
در جهاد یافت میشد ...
این بود که او به روش هایی تکیه کرد
که پدرش سی سال
قبل از آنها استفاده میکرد ..
جهاد تلفن همراه با خود نداشت، و در
رفت و آمد ها بسیار احتیاط میکرد ..
به این دلیل که همانند پدرش دوست نداشت هدفی آسان باشد، اما در عین حال شهادت بزرگترین آرزوی جهاد بود.✌️🏻🇱🇧
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧✺☫✺✧═┅┄
🚩#احرار_المقاومه 👇
🆔@ahrarolmoghavemat
احرار المقاومة
☑️ #زندگینامه🔖!" #قسمت_بیست_پنجم پدرش یکی از کسانی بود که مفاهیم مدیریت موفق در کار نظامی را بنیا
3.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️میکس عالی عربی محمدالجنامی 👍🏻
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_بیست_ششم"
مادرِ شهید جهاد درباره شهادت
پسرش ميگويد :
شهادت یک آرزو و دغدغه
همیشگی اش بود ...
هم آرزوی شهادت داشت هم
ناراحت از هجمه ها و تهمت ها
به پدرش بود ..💔
همیشه به من میگفت من
دوست دارم شهید شوم اما
نه هر شهادتی ...!
مادر تو دعا کن که من جوری
شهید شوم که هم مورد رضای
خداوند باشد، هم باعث عزت
و آبروی هرچه بیش تر پدرم شود ..
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧✺☫✺✧═┅┄
🚩#احرار_المقاومه 👇
🆔@ahrarolmoghavemat
احرار المقاومة
#زندگینامه🔖!" #قسمت_بیست_نهم یک هفته قبل از شهادتش از سوریه به خانه آمد ... پنجشنبه شب بود، نص
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_سی_ام"
هنوز پشت لبش سبز نشده بود،
پسر کوچک عماد مغنیه خیلی زود
راهی را که پدرش بیش از سی سال
قبل آغاز کرده بود در پیش گرفت..
او زندگی را بی ارزش نمیدانست،
اما به آن اجازه نداد که وی را بفریبد!
خیلی زود به پدر شهیدش پیوست ..
حدود هفت سال ولی همین مقدار
کافی بود تا مجاهدین درخششی از
حاج رضوانی دیگر را در او ببینند ..
او نمونهای از پدرش بود.
زیرکی، فراست، شخصیت
فرماندهی، نوآوری و...
دقیقا ویژگی های "رضوانی" بود در او ..
جهاد در اوج آمادگی و آماده سازی
شخصیت جهادی خود بود و این کار
را قبل از شهادت پدرش آغاز کرد،
پس از آن نیز فرصت هایی برایش
محیا شد که توانست ارزش های
پنهان شخصیت خود را بشناسد ...🌱
پ.ن: شهید جهاد کنار پدرشون
در مراسم عقد برادرشون آقا مصطفی
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧✺☫✺✧═┅┄
🚩#احرار_المقاومه 👇
🆔@ahrarolmoghavemat
احرار المقاومة
#زندگینامه🔖!" #قسمت_سی_دوم" -برادرِشهیدحاجحسنتهرانیمقدم: حاج حسن آقا وقتی آمد در لبنانبه همراه
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_سی_سوم"
جهادجوانبسیارباحيايیبود ..
همــيشه وقتی مــيرفتيم بيرون
سـرش پايين بود دائم و سریع هم
كارش را انجام ميداد كه برويم
و زياد در اين فضاها نمی ماند،
مهمانی كه ميرفتيم يا در جمعی
اگرحضور داشت لبخند دائم بر
لبهایش بود اما با همان چهره
مهربان وخندان دینش را
حفظ ميكرد"
گاهی در جمع دوستانمان
اگر از بچه ها حرفی ناشايست
ميشنيد با همان خندهاش
متذکر میشد!"
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧✺☫✺✧═┅┄
🚩#احرار_المقاومه 👇
🆔@ahrarolmoghavemat
احرار المقاومة
#زندگینامه🔖!" #قسمت_سی_سوم" جهادجوانبسیارباحيايیبود .. همــيشه وقتی مــيرفتيم بيرون سـرش پايين بو
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_سی_چهارم"
تصاویر شهیدجهاد که بیشترش به سفر ایرانشون برمیگرده.
شانزده ساله بود که او را دیدم ،
نوجوانی رشید و نورانی ...
در حرم حضرت معصومه(س)
باهم همراه شدیم، فارسی را کمی
میفهمید وعربی را کم میفهمیدم ..
ولی نگاه های با معنایش تمام
حرف را میزد ..
ندیده بودم کسی با زیارتنامه حضرت معصومه(س) گریه کند
ولی او گریه کرد ..
و من از گریه او بغض کردم که ما چه داریم در کنار خود و قدرش را نمیدانیم، زیارت که تمام شد گوشه ای نشستیم، از حال و هوا که خارج شد گفتم:
من تا به حال در حرم بی بی
گریه نکرده بودم ولی الان از گریه تو...
خندید ، گفت: چه حسی نسبت به
حضرت زینب (س) داری؟
گویی با مشت کوبید به سرم
اشک در چشمانم جمع شد ..
نه او چیزی گفت و نه من.
دو سه روزی با هم بودیم؛
استوار بود و خود ساخته
مردی بود برای خودش.
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧✺☫✺✧═┅┄
🚩#احرار_المقاومه 👇
🆔@ahrarolmoghavemat
احرار المقاومة
#زندگینامه🔖!" #قسمت_سی_چهارم" تصاویر شهیدجهاد که بیشترش به سفر ایرانشون برمیگرده. شانزده ساله بود ک
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_سی_ششم
اولین بار وقتی مردم با چهره
جهادمغنیه آشنا شدند،
که او در مراسم ختم والده
شهید حاج قاسم عزیزشرکت کرده بود
فرزند خوش سیمای حاج رضوان
درست پشت سر سردار ایستاده بود
و به میهمان خوش آمد می گفت
گاهی شانه های سردار را میبوسید
و سردار گاه بر می گشت و
با او نجوا می کرد ..
رابطه صمیمانه حاج قاسم
و این جوان او را در کانون
توجهات قرار داد-!"
سردار گاه او را به بعضی از میهمانان
معرفی می کرد و آنها با لبخند او را
در آغوش می کشیدند ..
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧✺☫✺✧═┅┄
🚩#احرار_المقاومه 👇
🆔@ahrarolmoghavemat
احرار المقاومة
4.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️#زندگینامه🔖!"
#قسمت_سی_هفتم
جشن تولد يكی از دوستانمان بود
با جهاد تصميم گرفتيم با هم بریم
و براش كادو بخريم ..🎁
من به جهاد يكی از بهترين پاساژ ها
رو برای خريد معرفی كردم که به آنجا
بريم اما جهاد مخالفت كرد و از من
خواست كه به يكی از مغازه ها برای
خريد كردن بريم ..
وقتی رسيديم ديدم كمی چهرش
درهم رفت و سرش پايين بود...
ازش سوال كردم اتفاقی افتاده؟
گفت دلم ميگيره وقتی جوونا رو
اينجوری ميبينم ديدم نگاهش به آن
سمت خيابان رفت ..
چند دخترو پسر مشغول شوخی باهم
و حركات سبكانه ای بودند ...💔!
دستش رو روی شانه ام گذاشت
وگفت برويم...
به داخل مغازه رفت وسريع چيزی
برای هديه انتخاب كرد و برگشتيم.
در داخل ماشين سرش پايين و زياد
حرف نميزد مگر اينكه من باهاش صحبت
ميكردم و اون پاسخ میداد ..
شب هنگامی كه ميخواستيم به مهمانی
بريم ناگهان او را جلوی در خانه خود
ديدم و پرسيدم: اينجا چيكار ميكنی؟
من فكر ميكردم رفتی!؟
گفت من نميام ولی از طرف من هديه
رو بهش بده و تبريک بگو ازش علت
اينكار رو سوال كردم..
گفت شنيدم جايی كه تولد رو گرفتن
مكان مناسبی برای شركت ما نيست
ما ابروی حزب الله و جوانان اين راهيم
اونوقت خودمون اسمش را خراب كنيم؟!
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧✺☫✺✧═┅┄
🚩#احرار_المقاومه 👇
🆔@ahrarolmoghavemat
احرار المقاومة
#زندگینامه🔖!" #قسمت_چهلم یک روز من و جهاد مغنیه در فرودگاه تهران با هم ملاقات گذاشته بودیم .. و من
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_چهلویکم 1⃣4⃣"
جهاد با اينكه يک جوان امروزی بود
اما فوق العاده مومن و نجيب بود
و حدود و حريم خود را با هر كس
بخصوص #نامحرم حفظ ميكرد ..
به طوری كه در هر فضايی حضور
پيدا نميكرد يا اگر مسائلی در
اينباره اتفاق ميفتاد ..
حتما متذکر میشد ..!
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧✺☫✺✧═┅┄
🚩#احرار_المقاومه 👇
🆔@ahrarolmoghavemat
احرار المقاومة
#زندگینامه🔖!" #قسمت_چهلویکم 1⃣4⃣" جهاد با اينكه يک جوان امروزی بود اما فوق العاده مومن و نجيب بود
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_چهلودوم"
حاجعماد و نوجوانی ۱۴ ساله که
با یکی از فرماندهان میدانی در
ماشینش در یکی از محورهای مقاومت
رانندگی میکرد..(خطبهیمتقینازرادیوپخشمیشد📻)...
وقتی حاجی(همرزمشهید) شنید که
جهاد خطبهی متقین برای
امیرالمومنین(علیهالسلام) که از رادیو
پخش میشد را تکرار میکرد،
تعجب کرد، صدا را خاموش کرد
و به او(جهاد) گفت: ادامه بده...
پس خطبه را کامل خواند تا آخرش..
حاجی متحیر شد و پرسید چرا خطبه را
حفظ کردی؟
جهاد گفت: بخاطر این خطبه اینجا هستم.
-ادامهدارد...
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧✺☫✺✧═┅┄
🚩#احرار_المقاومه 👇
🆔@ahrarolmoghavemat
احرار المقاومة
#زندگینامه🔖!" #قسمت_چهلودوم" حاجعماد و نوجوانی ۱۴ ساله که با یکی از فرماندهان میدانی در ماشینش د
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_چهلوچهارم4⃣4⃣
حاجی گفت: منظورت را نفهمیدم.
جهاد گفت: "از دو تابستان به درخواست
پدرم، مرا به محور میآورد.
بهمن گفت هنگامی که خطبهی متقین
را حفظ کردی بیرون بیا..
پس آن را حفظ کردم"
✍🏻این تربیت عمادمغنیه و بقیه شهداست،
این تربیت فرزندان حزبالله است..
قهرمانان مؤمن شهداء،
پیروزمندانند از کودکی
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧✺☫✺✧═┅┄
🚩#احرار_المقاومه 👇
🆔@ahrarolmoghavemat