بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #معرفی_شهدا
سردار شهید حاج غلامرضا صالحی
جانشین فرمانده لشکر27 محمد رسولالله(ص)
دورۀ کودکی غلامرضا در نجفآباد و در میان مزارع سرسبز کشاورزی گذشت.
علاقه به فراگیری علوم دینی و قرائت کلامالله موجب شد حوزه علمیۀ حاج شیخ ابراهیم ریاضی را برای ادامۀ تحصیل انتخاب کند.
در آنجا به مدت دو سال از محضر اساتیدی چون آیتالله ایزدی بهرهمند شد.
مطالعات گستردۀ غلامرضا در این دوران، مثالزدنی است.
در آن زمان عدهای از شخصیتهای مذهبی بازداشت و تبعید شدند و ساواک حوزۀ علمیه را تعطیل کرد.
غلامرضا خطاب به مأموران شهربانی گفته بود: «این چه دولت و چه نظامی است که مخالفِ با سواد شدن مردمش است؟» و به دست مأموران اذیت و آزار زیادی را متحمل شد.
#همچون_حاج_قاسم_درآرزوی_شهادتیم_اللهم_ارزقنا...
#شادی_ارواح_طیبۀ_شهدا_وامام_شهداصلوات
#اللهمعجللولیكالفرجبهحقخونپاكشهدا
#یــازیــنــب🌴
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #معرفی_شهدا
نام : سید مرتضی آوینی
تاریخ و محل تولد : 21 شهریور 1326 شهر ری
تاریخ و محل شهادت : 20 فروردین 1372 (45 سال) فکه، خوزستان
علت شهادت : برخورد ترکش مین
پیشه : کارگردان، روزنامه نگار
عنوان شهید آوینی : سید شهیدان اهل قلم
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده_فی_سبیلک
#شهداعنایتی_به_دل_خسته_کنید
#ذکرصلوات_به_نیت_شهدا
#یــازیــنــب
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #معرفی_شهدا
نام و نام خانوادگی :محمود عبدالهی
تاریخ تولد :۱۳۳۶/۰۶/۰۱
محل تولد :دامغان
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۲۴ سال
تاریخ شهادت :۱۳۶۱/۰۱/۲۲
محل شهادت :تنگه چزابه
نام عملیات :پدافندی
نحوه شهادت :اصابت ترکش خمپاره
🌷 بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در نخستین روز شهریور هزاروسیصدوسیوشش در شهرستان دامغان به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا اول دبیرستان در شهرستان دامغان ادامه داد و بعد از آن برای ادامۀ تحصیل و کار عازم تهران شد و در ضمن کار به تحصیلاتش در دبیرستانهای شبانه ادامه داد. محمود از همان کودکی دارای هوش و استعداد سرشاری بود. علاقۀ شدیدی به رشتۀ برق و الکترونیک داشت. در ایام تحصیل و کار چندین دورۀ کارآموزی را در رشتۀ الکترونیک گذراند. در سن هفدهسالگی وارد ارتش و پس از گذراندن دوران آموزشی در پادگان حشمتیۀ تهران مشغول کار شد.
چون روح لطیف و سرشار از محبت او با جو پادگان سازگاری نداشت، تصمیم گرفت که از ارتش بیرون بیاید.
چندین بار استعفا داد؛ اما نهتنها استعفایش پذیرفته نشد، بلکه مورد تهدید مقامات هم قرار گرفت؛ تا جایی که این مسائل باعث شد مدتهای زیادی را در زندان بهسر ببرد.
تمام درجههایش را از او گرفتند و فقط حقوق سربازی را به او میدادند. او همچنان در زندان بهسر میبرد تا در بحبوحۀ انقلاب با استعفای او موافقت میشود؛ به شرط اینکه مبلغی را بهعنوان غرامت به ارتش بپردازد و آنها در عوض کارت پایان خدمت به او بدهند. او غرامت را میپردازد اما همچنان در بند دژخیمان باقی میماند تا سرانجام در بیستودوم بهمن سال هزاروسیصدوپنجاهوهفت همزمان با پیروزی انقلاب و بازشدن زندانها توسط مردم مسلمان از زندان آزاد میگردد و پس از چند ماه موفق به دریافت گواهینامه پایان خدمت میشود.
سال هزاروسیصدوپنجاهوهشت به دامغان بازمیگردد. در خیابان شهید مطهری اقدام به بازنمودن مغازه تعمیرگاه رادیو و تلویزیون مینماید.
با شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه به صف شیرمردان مدافع میهن میپیوندد. در بهار سال شصت ازدواج میکند که حاصل زندگی مشترک او یک دختر است.
در تاریخ بیستوششم اسفندماه سال شصت برای دومین بار داوطلبانه عازم جبهۀ بستان میشود. سرانجام در تاریخ بیستودوم فروردینماه سال هزاروسیصدوشصتویک در تنگۀ چزابه روح پاک محمود در جوار رحمت حق آرام میگیرد و بر خوان «عند ربهم یرزقون» مینشیند و برای همیشه در یاد و خاطره مردمان میهنش جاودانه میشود.
پیکر پاکش در فردوسرضای دامغان در جوار بقیۀ همسنگرانش دفن میشود.
“راهش جاوید باد”
🌼 شادی روح پاک همه شهیدان و شهید محمود عبدالهی صلوات🌼
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده_فی_سبیلک
#شهداعنایتی_به_دل_خسته_کنید
#ذکرصلوات_به_نیت_شهدا
#یــازیــنــب
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #معرفی_شهدا
شهید حاج هادی کجباف متولد تیر ماه سال 1340 در شهرستان شوشتر بود و دوران تحصیلات خود تا دیپلم را نیز در همین شهرستان سپری کرد.
خدمت سربازی او از سال 1359 آغاز شد و بعد از اینکه دو ماه آموزشی را در آبادان پشت سر گذاشت، به سوسنگرد رفت. در زمان محاصره سوسنگرد آنجا بود و با بالا گرفتن درگیریها به همراه یکی از دوستانش با لباس عربی از طریق رودخانه و کانالهای اطراف شهر از مهلکه خارج میشوند و پیاده خود را به اهواز میرساند.
او مدتی بعد مجددا اعزام میشود. این فرمانده شجاع سال 1360 در جبهه بستان در چند جای بدنش دچار جراحت شد. در جریان این مجروحیت یک ترکش به اندازه انگشت اشاره هم به کمرش در نزدیکی نخاع اصابت کرده بود. از آنجایی که احتمال داشت پس از خارج کردن ترکش او فلج شود، تا پایان عمر و زمان شهادت این یادگاری دوران جنگ تحمیلی در بدنش باقی ماند.
حاج هادی در پی این جراحت دو ماه در خانه ماند تا اینکه باجناقش به دنبال او آمد و آذرماه سال 60 همراه یکدیگر به شوشتر رفتند. معلمی و آموزش از علائق او بود. از آنجایی که همسرش معلم بود توانسته بود تا مقدمات فعالیتهای آموزشی حاج هادی را برای تدریس فراهم کند. اما به دلیل حضور در جنگ تحمیلی و درگیر شدن با دشمن در خوزستان در زادگاهش ماند. او معاون فرماندهی گردان مالک اشتر شوشتر از لشکر 7 ولیعصر(عج) بود.
حاج هادی سال 1361 با همسرش ازدواج کرد. 15 روز پس از ازدواج به جبهه رفت. حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای فاطمه، سجاد و محمد است. او در طول حضور در جبهه نبرد حق علیه باطل در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران 9 بار مجروح و دو بار نیز دچار موج گرفتگی شده بود.
با آغاز تحرک داعش در منطقه حاج هادی کجباف به صورت داوطلبانه به کشور سوریه رفت تا اینکه در جنگ با تروریستهای سوریه فروردینماه امسال طی عملیاتی در منطقه «بصر الحریر» درعا به مقام شهادت رسید.
پیکر شهید کجباف پس از چند ماه روز چهارشنبه 20 خرداد ماه 94 در پی تبادل پیکر شهدا در اختیار ارتش سوریه و نیروهای مدافع حرم قرار گرفت. پیکر این فرمانده شهید روز گذشته یعنی شنبه 23 خرداد ماه وارد تهران شد و پس از گذشت حدودا 50 روز از زمان شهادتش به اهواز منتقل شد.
🌼 شادی روح پاک همه شهیدان و شهیدحاج هادی کجباف صلوات🌼
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده_فی_سبیلک
#شهداعنایتی_به_دل_خسته_کنید
#ذکرصلوات_به_نیت_شهدا
#یــازیــنــب
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #معرفی_شهدا
تکاور» زندگینامه داستانی سروان «صادق شیبک» از شهیدان مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران است.
زندگینامه داستانی سروان «صادق شیبک» از شهیدان مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران در کتاب «تکاور» نوشته ثریا منصوربیگی ثبت شد. وی ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ در منطقه زیتان، حلب سوریه به شهادت رسید
تنها چیزی که موقع ازدواج برای من اهمیت داشت، صداقت و شرافت طرف مقابلم بود. وقتی برای اولین بار با وی روبهرو شدم، احساس عجیبی در تمام وجودم رخنه کرد. حس خیلی خوبی نسبت به صادق داشتم و یقین داشتم که سخنان براساس صداقت است، اما...
شنیدن خبر آزادسازی حلب شاید برای برخی افراد جامعه حائز اهمیت نبود، اما برای همسران شهدای مدافع حرم دلگرمی زیادی داشت. آنها از این امر که خون همسرانشان در آزادی مردم مظلوم و بی دفاع حلب و همچنین دفاع از حرم اهل بیت (ع) به ثمر نشسته است، خوشحال شدند. برخی از این شهدا با وجود همسر و فرزند برای رسیدن به اهداف والایشان راهی سوریه شدند. یکی از این شهدا، تکاور شهید مدافع حرم «صادق شیبک» است. این شهید بزرگوار نهمین شهید مدافع حرم استان گلستان، هفتمین شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران و دومین شهید مدافع حرم شهرستان گالیکشاست، که به بهانه آزادسازی حلب، خبرنگار دفاع پرس گفتوگویی با مهدیه بیگلری همسر این شهید مدافع حرم انجام داده است، که در ادامه میخوانید:
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #معرفی_شهدا
شهید دانشجو محمد حسن کسایی
تاريخ تولد: 20 شهریور 1330
محل تولد: مرند
رشته تحصيلي: زبان و ادبیات فارسی
نام دانشگاه : تبریز
تاريخ شهادت : 6 اردیبهشت 1366
محل شهادت: شلمچه
🌷 زندگی نامه شهید
شهید محمد حسن کسایی در سال 1330 در شهرستان مرند چشم به جهان گشود .پس از اتمام تحصیلات متوسطه در سال 1350 در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز پذیرفته شد .
وی همزمان با تحصیل وارد فعالیت های سیاسی گردیده و به همراه تعدادی از دانشجویان مسلمان اقدام به تشکیل یک گروه مبارزاتی نمود که فعالیت های سیاسی دانشجویان را در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی سازماندهی می نمود .
ایشان پس از پایان خدمت سربازی در نیروی در یایی به استخدام آموزش و پرورش در آمد و در کسوت معلمی به تعلیم و تربیت آینده سازان جامعه پرداخت در این زمان نیز به فعالیت مبارزاتی خود ادامه می دادو در جلسات مخفی مخالفان شاه که با حضور شهیدان محراب آیت الله قاضی طباطبایی و آیت ا…مدنی تشکیل می یافت به نمایندگی از طرف معلمان آذرشهر شرکت می نمود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس جهاد سازندگی به فرمان امام (ره) ،ایشان جهاد سازندگی شهرستان مرند راتشکیل داده و به همراه تعدادی از جوانان پرشور انقلابی به سازندگی روستاها پرداخت .با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و تشکیل گردانهای انصار جهاد سازندگی ،حضور در میدانهای نبرد را بر هر کاری ترجیح داده و به عنوان فرمانده گردان انصار جهاد سازندگی استان آذر بایجان شرقی در دفاع از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی به پشتیبانی رزمندگان اسلام پرداخت که خدمت خالصانه چندین ساله اش مورد توجه و عنایت پروردگار عالم قرار گرفت و در تاریخ 6 اردیبهشت 1366 در منطقه شلمچه به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
🌼 شادی روح پاک همه شهیدان و
شهید محمد حسن کسایی صلوات🌼
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده_فی_سبیلک
#شهداعنایتی_به_دل_خسته_کنید
#ذکرصلوات_به_نیت_شهدا
#یــازیــنــب
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #معرفی_شهدا
محسن وزوایی، ۵ مرداد ماه سال ۱۳۳۹ در محله نظام آباد تهران، متولد شد. او در سال ۱۳۵۵ به دانشگاه راه یافت و در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد. پس از ورود به دانشگاه، به جریان مکتبی انجمنهای اسلامی دانشجویان این دانشگاه پیوست و هم زمان با شرکت در فعالیتهای سیاسی و جلسات عقیدتی، از سال ۱۳۵۶ مسئولیت هدایت و جهت دهی به مبارزات دانشجویی ضد دیکتاتوری را در سطح دانشگاه شریف عهده دار شد.
در سالهای ورودش به دانشگاه، نقش فعالی در تشکیلات اسلامی دانشگاه از خود نشان میداد. این جوان مبارز و پرشور، از تظاهرات خونین ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ تا ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و ورود امام خمینی (ره) به ایران، در همه صحنهها از جمله پیشتازان و جلوداران تظاهرات مردمی بود.
او در روزهای پرتلاطم انقلاب نیز نقش حساس هدایت را بردوش میکشید و در درگیریهای مسلحانه و سرنوشت ساز ۱۹ بهمن تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، حضوری پرثمر داشت. محسن وزوایی در تصرف دو پادگان مهم جمشیدیه و عشرتآباد نیز شهامت بالایی از خود نشان داد.
وی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان راهپیمایی ضد سیاستهای مداخلهگرایانه آمریکا در ایران، در سالروز کشتار دانشآموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید امام خمینی (ره) عهدهدار حرکتی شد که رهبر انقلاب، از آن با تعبیر بدیع «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول» یاد فرمودند.
محسن وزوایی در سال ۱۳۵۸ همزمان با کار تبلیغاتی در جمع دانشجویان پیرو خط امام، بلافاصله با تشکیل سپاه پاسداران، به این ارگان نظامی پیوست و در دورهای فشرده، آموزشهای چریکی را در سپاه آموخت. او مدتی در سپاه به عنوان فرمانده مخابرات انجام وظیفه کرد، سپس سرپرستی واحد اطلاعات عملیات را به عهده گرفت.
محسن وزوایی به دنبال تجاوز عراق به ایران، داوطلبانه به جبهه غرب عزیمت کرد. با ورود او به این منطقه، تحولی پدید آمد؛ به گونهای که در عملیات سرنوشت ساز پارتیزانی به عنوان فرمانده گردان، مسئولیت محور تنگ کورک تا حد فاصل تنگ حاجیان را برعهده گرفت و ضمن حملهای پارتیزانی به مواضع و استحکامات دشمن، به کمک همرزمان خود، ارتفاعات حساس و سوقالجیشی تنگ کورک را از تصرف قوای اشغالگر بعث خارج ساخت.
در عملیات جدیدی که از سوی رزمندگان اسلام در اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ طرحریزی شده بود، محسن وزوایی فرمانده گردان شد. در این عملیات، او با آن که مجروح شده بود، ولی با گامی استوار و خستگی ناپذیر و روحی امیدوار به نبرد ادامه میداد.
در حین عملیات، بیشتر رزمندگان شهید یا مجروح شده و تنها محسن و چند رزمنده دیگر زنده بودند؛ و شگفت آن که همین چند نفر، توانستند ۳۵۰ تن نیروهای کماندوی بعث عراق را به اسارت بگیرند.
محسن وزوایی، نقش فعالی در طراحی عملیات فتح بلندیهای «بازی دراز» ایفا کرد و در همین نبرد به شدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت. او در بیمارستان با وجود درد بسیار، ناله نمیکرد و به یکی از پزشکان که از مقاومت او در برابر درد ابراز شگفتی کرده بود گفت: «آقای دکتر! من هر چه بیشتر درد میکشم، بیشتر لذت میبرم و احساس میکنم از این طریق به خدای خودم نزدیک میشوم». پس از بهبودی نسبی از مجروحیت، قدم به معرکهای گذاشت که فرجام آن، آزادسازی خرمشهر اشغال شده بود.
او در طول جنگ تحمیلی، در عملیاتهای متعدد با مسئولیتهای گوناگون حضور داشت. در ۲۰ آذر ۱۳۶۰، در عملیات «مطلع الفجر» فرمانده بود. در اسفند سال ۱۳۶۰ فرمانده گردان حبیب بن مظاهر و تیپ تازه تأسیس محمد رسول اللّه (ص) شد که در عملیات «فتح المبین»، این گردان نوک عملیات بود.
با تأسیس «تیپ ۱۰ سیدالشهدا»، فرمانده این تیپ شد. همین تیپ، در ۲۳ فروردین ماه ۱۳۶۱ وارد عملیات «الی بیت المقدس» شد و برای اجرای بهتر عملیات، با تیپ حضرت رسول صلی الله علیه و آله ادغام شد و محسن وزوایی نیز فرماندهی محور اصلی را عهدهدار شد.
محسن وزوایی، این عاشق وارسته و آگاه، پس از ماهها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینی در عملیاتهای متعدد و به ویژه «الی بیت المقدس»، سرانجام در دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱، در ۲۲ سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود، بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید.
🌼 شادی روح پاک همه شهیدان و شهید محسن وزوایی صلوات
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده_فی_سبیلک
#شهداعنایتی_به_دل_خسته_کنید
#ذکرصلوات_به_نیت_شهدا
#یــازیــنــب