eitaa logo
کربلایی‌ امیرحسین توکلی
246 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
787 ویدیو
36 فایل
Amt ارتباط با ادمین : https://eitaa.com/Aht_313
مشاهده در ایتا
دانلود
آروم نداره          چه بی قراره عمه سادات تو دلش دلهره داره چشم تموم نه فلک براش میباره دلهره داره(۲) آروم آروم از آسمونا داره نوحه خون میاد میگه داداش بیا بریم از اینجا بوی خون میاد آه(۴) دلم شده زار و حزین آه(۴)دلشوره هامو تو ببین آه(۴)تو رو به جون خواهرت آه(۴)خیمه نزن تو این زمین زینب(۴) **** دلش حزینه          زار و غمینه کابوس شمر و خنجر و نیزه و سینه بمیرم عمه جانم اون روزو نبینه دلش حزینه(۲) دیگه رباب باید چشاشو روی شش ماهش ببنده تو آغوشش علی اصغش دار ه بهش میخنده آه(۴)آه از زمین کربلا آه(۴)چه کربلا چه پربلا آه(۴)صدای مادرش میاد آه(۴)و شمرُجالسٌ علی زینب(۴) **** شاعر : محمد زنجانی
: لهوف، سید بن طاووس، ص 80- 81 فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْضِ فَقِيلَ كَرْبَلَاءُ فَقَالَ‏ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّه‏. ترجمه: در روز دوم محرّم به كربلا رسيدند، امام حسين عليه السّلام پرسيد: «نام اين زمين چيست؟» گفته شد: كربلا فرمود: ، خدايا من پناه مى‏برم به تو از اندوه‏ و بلا. سپس فرمود: «اينجا محل اندوه و بلا است، فرود آييد.» در همين جا فرود آييد، سوگند به خدا همين جا جاى پياده شدن ما و محل ريختن خون ما و محل قبرهاى ما است. سوگند به خدا در همين جا اهل بيت من به اسيرى برده شوند. جدّم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به من چنين خبر داده است. منبع: لهوف، سید بن طاووس، ص 133-134 قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ .... يَا مُحَمَّدَاهْ بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ بِأَبِي مَنْ‏ أَضْحَى‏ عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً بِأَبِي مَنْ فُسْطَاطُهُ‏ مُقَطَّعُ الْعُرَى بِأَبِي مَنْ لَا غَائِبٌ فَيُرْتَجَى وَ لَا جَرِيحٌ فَيُدَاوَى بِأَبِي مَنْ نَفْسِي لَهُ الْفِدَاءُ بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى بِأَبِي مَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ بِأَبِي مَنْ جَدُّهُ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِي مَنْ جَدُّهُ رَسُولُ إِلَهِ السَّمَاءِ بِأَبِي مَنْ هُوَ سِبْطُ نَبِيِّ الْهُدَى بِأَبِي مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِي خَدِيجَةُ الْكُبْرَى بِأَبِي عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى بِأَبِي فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ سَيِّدَةُ النِّسَاءِ بِأَبِي مَنْ رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ صَلَّى. قَالَ الرَّاوِي: فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيق...‏ ترجمه: راوی می گوید: سوگند به خدا زينب دختر على عليه السّلام را فراموش نمى‏كنم كه با آهى جانكاه براى حسين عليه السّلام مى‏گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى‏ زد: فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كرده‏اند، فرزندانت كشته شده‏اند و باد صبا بر بدنشان مى ‏وزد، اين حسين تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده‏اند، عمامه و لباسش را به يغما برده‏اند. پدرم به فداى آن كسى كه روز دوشنبه‏ خيمه‏هايش غارت شد، پدرم به فداى آن كسى كه طنابهاى خيمه‏اش بريده شد، پدرم به فداى كسى كه نه به سفرى رفت كه اميد بازگشت در آن باشد و نه آن گونه مجروحى است كه درمان گردد، پدرم و جانم قربان او باد. پدر و مادرم به فداى آن شخصى كه با غمهاى بسيار جان سپرد، پدرم به فداى آن لب تشنه‏ات كه با لب عطشان به شهادت رسيد، پدرم به فداى آن كسى كه قطرات خون از محاسن شريفش مى‏ريزد، پدرم به فداى آن كسى كه جدّش رسول خداى آسمان است، پدرم به فداى آن كسى كه نبيره پيامبر هدايت است، پدرم به فداى كسى كه ستوده برگزيده است، پدرم به فداى فرزند خديجه كبرى عليها السلام و على مرتضى عليه السّلام و فاطمه زهرا عليها السلام سرور زنان بهشت. پدرم به فداى فرزند آن كسى كه خورشيد براى او بازگشت تا نمازش را بخواند. راوی می گوید: سوگند به خدا همه حاضران از دشمن و دوست (با ديدن حال زينب عليها السلام) گريستند
الشمر جالس، قاتل رو سینته هرکی که میرسه فکر غنیمته الشمر جالس، خنجر نمی بره پهلوی زخمی تو چکمه می خوره الشمر جالس آب و صدا نزن رو خاک قتلگاه هی دست وپا نزن الشمر جالس چشم تو باز نشد هرچی یبه سر زدنم از سینه پا نشد الشمر جالس می خنده دشمنت تو چنگ قاتله حالا محاسنت الشمر جالس تو فکر زینبی تو زنده ایی ولی پت ما مال مرکبی
1967.المزار الكبير ـ في زِيارَةِ النّاحِيَةِ ـ: الشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِكَ ، مولِغٌ سَيفَهُ عَلى نَحرِكَ ، قابِضٌ عَلى شَيبَتِكَ بِيَدِهِ ، ذابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ [1] ، قَد سَكَنَت حَواسُّكَ ، وخَفِيَت أنفاسُكَ ، ورُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ ، [2] . [3] 9 / 18
با خدا هستيم يعني  با حسین   می کُشد با عشق خود ما را حسین       در مقام خود خدایی می کند   می نشیند بر زمین هر جا حسین       آبروی نوکرش را می خرد   پیش چشمان همه تنها حسین       در غم  و اندوه آرامم نکرد   هیچ ذکری غیر ذکر یا حسین       می برد بالا مرا در روضه اش   بیشتر از قوس اَوْ ادنی حسین       خلقت ما از دعای فاطمه است   لا مؤثر ، فِی الوجود الّا حسین       کارها را  با رقیه بسته اند   اهل بیت مصطفی حتی حسین       نامة اعمالمان را تا کنید   راه می آید خودش با ما حسین       با لباس مشکی ام دفنم کنید   روسفیدم می کند فردا حسین  
    کربلای من گره خورده به هم   می زند تا اربعین امضا حسین       از مدينه آمدم تا كربلا   چون حسن آورده من را تا حسين       سفره دار سفره زهرا حسن   روضه خوان  روضه زهرا حسين
به بازار عمل، با دست خالی من و مِهر تو یا مولی المَوالی بدم اما شما را دوست دارم همین باشد مدال افتخارم اگر باشد گناه عالمینم چه غم دارم که غمخوار حسینم مرا اشک عزایش آبرو داد دلم را از سیاهی شستشو داد نمک پرورده ی این خاندانم به جز این در، در دیگر ندارم خوشا بر من، که دلدارم حسین است به محشر، یاور و یارم حسین است کجا ارباب من، فردا گذارد غلام او در آتش، پا گذارد گرفتم اینکه برندم سوی نار به جرم آنکه من، هسنم گنهکار بود در موج آتش این شعارم خدایا، من حسین را دوست دارم ارادتمند میر عالمینم عزا دارم، عزادار حسینم شب و روز از برایش سوگوارم به جز عشق حسین، چیزی ندارم در اینجا مرثیه خوان حسینم در آنجا هم، سر خوان حسینم شب تنهائیم یارم حسین است امید قلب بیمارم حسین است غلام رضا سازگار 1394/11/2
لطف حسین ما را تنها نمی‌ گذارد گر خلق وا گذارد ، او وا نمی‌ گذارد . او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم مولا به کام غرقاب ما را نمی‌ گذارد . هل من معین او را باید جواب دادن شیعه امام خود را تنها نمی‌ گذارد . زهرا به دوستانش قول بهشت داده است بر روی گفته ی خویش او پا نمی‌ گذارد . ما و فسرده حالی مولا نمی‌ پسندد مسکین و دست خالی مولا نمی‌ گذارد . از بس گناهکاریم ما مستحق ناریم باید که سوخت ما را ؛ زهرا نمی‌ گذارد . . .  استاد سید رضا مؤید
قيل للصادق عليه السلام سيدي جعلت فداك ان الميت يجلسون بالنیاحه بعد موته او قتله و أراكم تجلسون انتم و شيعتكم من اول شهر بالماتم و العزاء للحسین علیه السلام فقال عليه السلام ما هذا اذا هل هلال محرم نشرت الملائكة ثوب الحسين و هو مخرق من ضرب السيوف و ملطخ بالدماء و فنراه نحن و شيعتنا بالبصيرة و لا بالبصر فاذا تنفجر دموعنا ثمرات الاعواد: ۳۶.۳۷ به امام صادق علیه السلام عرض شد: آقای من! بفدایتان شوم.. وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او میگیرند. و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا میکنید. حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده میشود ملائکه پیراهن امام حسین علیه السلام را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است. ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت و نه بصر می بینیم پس اشک های ما سرازیر میشود
حديث نگاري/ و انادخلت النار اعلمت اهلها اني احبک. خداي من اگر مرا وارد آتش کني اهل دوزخ را با خبر ميکنم که دوست دارم.