eitaa logo
کربلایی‌ امیرحسین توکلی
243 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
773 ویدیو
36 فایل
Amt ارتباط با ادمین : https://eitaa.com/Aht_313
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز هم که هنوز است کربلا غوغاست غمش قشنگ ترین اتفاق این دنیاست . به جای عالم و آدم به خویش زحمت داد کسی نخواست از او ، او خودش چنین می خواست . برای هیچ کسی آرزوی مرگ نداشت هوالکریم یکی از صفات این آقاست . خودش تمام جهان را سوار کشتی کرد بگو به نوح که آقای ما دلش دریاست . دلیر بود ولی جنگ را شروع نکرد حریف ، مرد نباشد ، جدال بی معناست . حریف آمد و جای حسین خود را کشت حسین علت هستی حسین روح بقا ست . سرش به نیزه علم شد که بعد این همه سال به یاد او سر عشاق تا ابد بالاست . گذشت و شوکت او آشکار شد ، اینک زمین حسینیه ی کوچک حسینی هاست . و با شهادت خود آنچنان قیامت کرد که تا قیام قیامت عزای او برپاست . ازآن زمان که لباس حسین غارت شد الی الابد به تن شیعیان لباس عزاست . نگو دلیل ندارد به سینه کوبیدن دلیل ، سینه ی مجروح سید الشهداست . به یاد حاجی شش ماهه شور باید داشت چنان که هروله از واجبات سعی و صفاست . حسین غایت دین است و عالِم شیعه اگر حسین شناس است صاحب فتواست . غبار قبر بروجردی ام همان که نوشت گل عزای لرستان برای چشم شفاست . مرید شاخسیِ آذری زبانانم  خروش غیرتشان چون قصیده ای غرّاست . ببین چه روضه ی داغی ست نخل یزدی ها که یاد یک تن عریان میان یک صحراست . جریده و کتل و چلچراغ و طوق و علم علم بزرگ ترین یادگار عاشوراست . علم نماد قیام است مثل سرو ، رشید علم به یاد علمدار ، خوش قد و بالاست . لوای زاده ی مرجانه سرنگون گردید ولی هنوز علم مثل کوه پا برجاست . یزید مُرد و پس از سال های سال هنوز میان شام ؛ علم دست زینب کبراست . به انتقام ؛ علمدار می رسد از راه علاج کار جهان دست یوسف زهراست . مجید تال
بر جلوه روی ماه مهدی صلوات بر جذبه هر نگاه مهدی صلوات با یاد شهیدان و امام راحل بفرست به پیشگاه مهدی صلوات
یابن شبیب گریه کن از غربت حسین در کربلا شکسته شده حرمت حسین شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب یابن شبیب ذکر لبش بود آب آب ٭٭٭ یابن شبیب نیزه به حلقوم دیده شد چون گوسفند سر ز تن او بریده شد یابن شبیب پیکر جد غریب ما در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد یابن شبیب چکمه به پهلوی او زدند در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند ٭٭٭ یابن شبیب جد غریبم کفن نداشت یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند یک جای سالمی به تمام بدن نداشت یابن شبیب سنگ به آئینه دیده ای؟ جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟ ٭٭٭ یابن شبیب گریه به جز داغ او مکن این حرف را به پیش کسی بازگو مکن ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن یابن شبیب تیغ به حنجر کشید شمر رگها وگوشتهای گلو را برید شمر ٭٭٭٭  یابن شبیب آتش قلبم زبانه زد نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد یابن شبیب لاله ی پژمرده دیده ای یابن شبیب طفل کتک خورده دیده ای * شائق
متن قطعه: یا ابن الشبیب عمه ما راه دور رفت میخواست قتلگاه بماند به زور رفت آتش گرفت چادرش اما کسی ندید پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید پینجاه و پنج سال بدون غمی نبود تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود یا ابن الشبیب عمه ما احترام داشت چندین امامزاده و چندین امام داشت
یابن الشبیب ! گریه فقط بر غم حسین یابن الشبیب ! گریه فقط بهر كربلا یابن الشبیب درد حسین درد جان فزاست یابن الشبیب ! روضه ی ما داغ پر بلا است یابن الشبیب ! درد حسین درد بی کسی است یعنی عزیز فاطمه شبگرد بی کسی است یابن الشبیب ! عمه ی ما را کتک زدند آتش هزار بار به باغ فدک زدند یابن الشبیب ! کوچه به دل غم نشانده است یعنی هنوز دست علی بسته مانده است یابن الشبیب ! خنده مرا ترك می كند خد التریب را چه كسی درك می كند یابن الشبیب ! غصه دلم را كباب كرد شیب الخضیب دیده ی ما را پر آب كرد یابن الشبیب ! جرم یتیم سه ساله چیست ؟ دیگر پس از امام کشی آه و ناله نیست یابن الشبیب ! قصه ی معجر نگفتنی است جریان حنجر و دم خنجر شنفتنی است یابن الشبیب ! غارت خیمه عجیب بود در شعله ها سلاله ی حیدر غریب بود یابن الشبیب ! دختر ترسیده دیده ای ؟ در زیر خار طفلک خوابیده دیده ای یابن الشبیب ! جد مرا سر بریده اند پیش نگاه عمه ی ما سر بریده اند شاعر:استادارجمندجناب آقای علی اکبرلطیفیان
نماهنگ وصیت امیر کرمانشاهی رفیق یه روز میاد رفاقت و نشون میدی شونه های من و تو قبر تکون میدی شاید توی پیری یا شاید جوونی باید برام بشینی تلقین بخونی اسمع افهم یا فلان بن فلان شونه ام تکون میدی که تو امان بگو آقا رفیقم سینه زنان پشت دسته هات میرفت دوان دوان بیا دست شو بگیر همین الان هل انت علی العهد الذی فارقتنا امسال بدون من میری به کربلا یادت نره رفیق من و بین موکبا یادت نره رفیق منو بین زائرا اذا اتاک الملکان المقربان چند قدم به نیت گذشتگان توی مشایه برو گریه کنان میخوری چای عراقی نوش جان فلا تخف یادم کن توی ایون نجف ذکر علی علی برام بگیر تا که بگیره روح من شعف لا تحزن قسمت میدم به شاه بی کفن اگه رفتی حرم امام حسن یه سلامم بده از جانب من افهمت یا فلان بن فلان غصه نخور میرسه امام رضا به داد ما سینه زنا افهمت یا فلان بن فلان غصه نخور از تو قبر در اومدی خاک بریز و بگو صاحب الزمان الغوث و الامان مداحی رفیق یه روز میاد رفاقتو نشون میدی
بریم نجف!! یه دل سیر دم ایوون طلا، وایسیم و فقط تماشا کنیم!! ♩♪ و بعد شبونه راه بیفتیم کربلا… یه گوشه کنار به ما جا بده… ♩♪ ما رم دم ایوونت راه بده!! یه نجف امشب به ما بده، بعدشم یه کربلا بده!! تنگ دلم برای انگور ضریحت!! چیکار کنم اینقد ازم دور ضریحت؟ ♩♪ والا که از دوری دلم میپوسه× مولا کرب و بلا دست تو رو می بوسه مولا… ♩♪ علی جانم، علی جانم، علی جانم، علی جانم… ♩♪  بریم حرم کنار دسته پاکستانیا!! حسابی که سینه زدیم بشینیم فقط… ♩♪ ضریحو خوب ببینیم، رفقا خواب و خیال شده کربلا ♩♪ انگار محال شده کربلا!! فکر نمیکنی بسه دوریمون؟! خب دو سه سال شده کربلا؛ حق نمیدی بهم اگه کلافه هستم!! ♩♪ برای من سخته بگی اضافه هستم!! اینجوری پیش بره میدونم که میمیرم… یه کاری کن برام یه کم آروم بگیرم، علی جانم ♩♪ ────┤ ♩♪♫♪♩ ├──── امیر کرمانشاهی بریم نجف یه دل سیر دم ایوون طلا وایسیم
مدیون کرم ثارالله‌ام مجنون حرم ثارالله‌ام واللهِ سربلندم توو دنیا  تا زیر علم ثارالله‌ام   من که یه عمریه سینه زنم وقف حسین شده جون و تنم پیرهن مشکی میشه کفنم ای جانم    کرب‌و‌بلاش آرزوی منه عمریه بغض گلوی منه  عکس حرم روبروی منه  ای جانم    زمزمه‌ٔ هر لب یا ابی‌ عبدالله ذکر لب زینب یا ابی‌ عبدالله   " یا ابی عبدالله "   هر کس که به نگاش دل می‌بنده با دست خالی هم ثروتمنده  هر کس شد توی دنیا گریونش توو محشر روی لب‌هاش لبخنده   هر کی شده سیاهپوش غمش  نوکری کرده پای علمش  فاطمه گفته که می‌خرمش ای جانم   هر کی یه بار توی روضه نشست  هر کی دلش توی روضه شکست  اهل بهشت شد و بارش‌ و بست  ای جانم   ذکرمه روز و شب یا ابی عبدالله  ذکر لب زینب یا ابی عبدالله  هستم رو من از این آقا دارم هستیم و توی راهش میذارم غیر از نوکریِ توی هیئت  از هرچی توی دنیا بیزارم   گریه براش آب و نون منه  نوکری نام و نشون منه عشق حسین توی خون منه  ای جانم   شور حسین تب و تاب منه  ذکر حسین رگ خواب منه  عشق حسین می ناب منه  ای جانم    أشهد این مکتب یا ابی عبدالله ذکر لب زینب یا ابی عبدالله 
ای چراغ حرم یار کجای حرمی ای شفای دل بیمار کجای حرمی همه جای حرم از پرتو حسن تو پُر است ای به هر صحنه پدیدار کجای حرمی تا که بی پرده به بینند رخت را حجّاج پرده بردار زرخسار کجای حرمی پای تا سر شده ام چشم تماشا که مگر چشمم افتد به تو یک بارکجای حرمی حجر و حجر زهجران تو خون می گیرند زمزمت تشنه دیدار کجای حرمی همه اینجا به محبان علی می نازند پسر حیدر کرّار کجای حرمی حرمت عترت و قرآن شود اینجا پامال وارث احمد مختار کجای حرمی دور تا دور حرم قاتل زهرا نامش نقش گردیده به دیوار کجای حرمی شیعه مظلوم، تو مظلوم، حرم هم مظلوم ای حرم را تو نگهدار کجای حرمی روزط «میثم» شده در این حرم امن خدا بی تو مانند شب تار کجای حرمی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۲   این چه حرف است که در عالم بالاست بهشت؟ هر کجا وقت خوشی رو دهد آنجاست بهشت باده هر جا که بود چشمه کوثر نقدست هر کجا سرو قدی هست دو بالاست بهشت دل رم کرده ندارد گله از تنهایی که به وحشت زدگان دامن صحراست بهشت از درون سیه توست جهان چون دوزخ دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت دارد از خلد ترا بی بصریها محجوب ورنه در چشم و دل پاک مهیاست بهشت هست در پرده آتش رخ گلزار خلیل در دل سوختگان انجمن آراست بهشت عمر زاهد به سر آمد به تمنای بهشت نشد آگاه که در ترک تمناست بهشت صائب از روی بهشتی صفتان چشم مپوش که درین آینه بی پرده هویداست بهشت  
ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند سوختگان غمت با غم دل خرمند هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت با خبران غمت، بی خبر از عالمند در شکن طُره ات، بسته دل عالمیست وآن همه دلبستگان، عقده گشای همند یوسف مصر بقا در همه عالم تویی در طلبت مرد و زن، آمده با درهم اند تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست کاین شهدا تا ابد، فخر بنی آدمند در طلبت اشک ماست، رونق مرآت دل کاین دُرَر با فروغ، پرتو جام جمند چون به جهان خرمی، جز غم روی تو نیست باده کشان غمت، مست شراب غمند عِقد عزای تو هست، سنت اسلام و بس سلسله ی کائنات، حلقه ی این ماتمند گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خمند خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را زآنکه شهیدان تو، جمله مسیحا دمند هر دم از این کشتگان گر طلبی بذل جان در قدمت جانفشان، با قدمی محکمند شاعر: فؤاد کرمانی
برادر جان سلیمان زمانی اگر کشتن چرا آبت ندادن چرا زان در نایابت ندادن اگر کشتن چرا خاکت نکردن کفن بر جسم صد چاک نکردن اگر کشتن چرا مویت کشیدن چو گرگان پنجه بر رویت کشیدن برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری چرا بر تن برادر سر نداری بمیرم من مگر مادر نداری خودم دیدم حیسن را سربریدن خودم دیدم که در خونش کشیدن خودم دیدم گلوی اصغرم را خودم در برکشیدم اکبرم را وای حسین - وای حسین تموم زندگی مال حسینه دلم همواره دنبال حسینه مگه هر کی بد شد دل نداره مگه عشقت برام حاصل نداره
مشخصات شعر شاعر:  خوشدل تهرانی قالب شعری:  قصیده و غزل نوع ادبی شعر:  اصلی: غنایی - فرعی: مرثیه زبان شعر:  کهن و فخیم زمان شاعر:  معاصر تربت ‌معشوق کیست این خسرو مظلوم؟ که خونین بدن است وز دم نیزه و شمشیر، دو صد پاره تن است   کیست این مظهر جان‌بازی و ایثار و وفا؟ که به آزادگی و عدل و شرف، ممتحن است   او بُوَد چشم و چراغ دل زهرای بتول روشنی‌بخش جهان، نور رخ «ذو‌المنن» است   گبر و ترسا و یهودش، چو مسلمان خواهد یار و محبوب ملل، شمع همه انجمن است   چه غم ار حسرت دیدار وطن داشت به دل؟ وطنش در دل یاران، شه دور از وطن است   او شهید است و نیازش نبُوَد گر چه به غسل آب غسلش همه از خون گلو و بدن است   «کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون تا نگویند کسان، جسم حسین بی‌کفن است»   «استخوانی اگر از سینۀ او باقی ماند آن هم از ضرب سمّ اسب، شکن در شکن است»[i]   دفن کردی چو پدر را پسر بیمارش آن‌ که یعقوب‌صفت، شهرۀ «بیت ‌الحزن» است،   با سر‌انگشتِ مبارک بنوشتی بر خاک این همان قبر شهیدی است که عطشان دهن است   این مکان قبلۀ عشّاق جهان خواهد شد «خوشدل»! این تربتِ معشوقِ زمین و زمن است
افتاده بود روی زمین و،کفن نداشت آن یوسف شهید، به تن پیرهن نداشت پیکر بدون سر،به روی خاک مانده بود سرروی نیزه بود واثر از بدن نداشت غرق ستاره بودتن آسمان عشق خورشیدهم فروغ چنین شب شکن نداشت وقتی که عصرروز غریبی رسیده بود عالم به قدر زینب کبری محن نداشت گلبوسه دادچون به گلوی حسین خویش آن قدرگریه کرد که تاب سخن نداشت انگشتی ازاشاره به خاتم فتاده بود ای کاش قتلگاه، دگراهرمن نداشت بعداز سه روز ،آن گُل بی غسل وبی کفن جز بوریا برای تن خود کفن نداشت می رفت تاکه محوکند کاخ ظلم را نیلوفری که فرصت پرپرشدن نداشت غمنامه ای نوشت «وفایی»و می گریست چون شمع چاره ای، به جزاز سوختن نداشت حاج سید هاشم وفایی
مشخصات شعر شاعر:  وحید قاسمی قالب شعری:  مسمّط و قالب‌های ترکیبی نوع ادبی شعر:  اصلی: غنایی - فرعی: مرثیه زبان شعر:  معیار و امروزی زمان شاعر:  معاصر غربت این بی کفن حساب ندارد جنگ که شد تن به تن، حساب ندارد پارگی پیرهن حساب ندارد وای که زخمش به تن حساب ندارد غربت این بی کفن حساب ندارد   شرم نکردند از نجابت آقا لشکری آمد برای غارت آقا گندم ری مرد از خجالت آقا غربت این بی کفن حساب ندارد   عصرکه سر، دست شمر بددهن افتاد کار جگر تا ابد به سوختن افتاد رد چهل نعل اسب بر بدن افتاد غربت این بی کفن حساب ندارد   خیمۀ در آتشی، غریب زمین ریخت چند نخ از معجری نجیب زمین ریخت از ته خورجین، شراب سیب زمین ریخت غربت این بی کفن حساب ندارد   صاعقه‌ای بد به باغ یاسمنش خورد چشم حریص عرب به پیرهنش خورد کهنه حصیر دهی به درد تنش خورد غربت این بی کفن حساب ندارد   خیر نبینید‌ای اهالی کوفه! پس چه شد آن قول خشکسالی کوفه؟ زد به لبش چوب دست، والی کوفه غربت این بی کفن حساب ندارد
گفتا شه دین که ای داور من این خنجر شمر این حنجر من این اکبر من صد پاره تنش این قاسم من گلگون کفنش عباس و جدا دست از بدنش حلقش شده چاک این اصغر من گفتا شه دین که ای داور من این خنجر شمر این حنجر من ای تَفِ هوا این ریگ روان این پهلوی من آن نوک سنان این سینه من آن تیر خصان آن نیزه کین این همسر من گفتا شه دین که ای داور من این خنجر شمر این حنجر من یا رب یا رب این وقت صلاة این تشنگی ام آن شَطِ فرات بگذشته ام از اینگونه حیات آن سُم ستور این پیکر من گفتا شه دین که ای داور من این خنجر شمر این حنجر من یا رب یا رب رِضاً بِرضاک یا رب یا رب رِضاً بقضاک الله الله صَبراً لِبَلاء بر من نبود معبود سِواک ای ناصر من ای یاور من گفتا شه دین که ای داور من این خنجر شمر این حنجر من
بنشین تا به تو گویم زینب غم دل با تو بگویم زینب بعد من قافله سالار تویی، خواهر من دختر حیدر کرار تویی، خواهر من خون ما جمله در این دشت روان خواهد شد خولی و شمر به ما دشمن جان خواهد شد، خواهر من خواهرم! اکبر و عباس و علی اصغر من هدف نیزه و پیکان جفا خواهد شد، خواهر من جمله یاران حسین در سفر کرب و بلا سر به کف، جان به ره دین خدا خواهد شد، خواهر من خواهرم! خون شهیدان به بیایان بلا نهر جوشنده و پر شور و نوا خواهد شد، خواهر من چون که با دجله و با نهر فرات آمیزد خواهرم! خوب نگر تا که چه ها خواهد شد، خواهر من موج طوفنده و غرّان چو هزاران شمشیر بی امان بر سر عُدوان خدا خواهد شد، خواهر من چون که خون شهدا چشم عدو را بندد بزم طاغوت به یک لحظه عزا خواهد شد، خواهر من بعد من خواهر من باز نما قصه ما چو زبانت سپر آل عبا خواهد شد، خواهر من چون که بر نی سر پر خون حسینت بینی خواهرم! صبر نما! ظلم فنا خواهد شد، خواهر من اهل بیتم همه در سوگ پدر می گریند ام کلثوم در آن دم به نوا خواهد شد، خواهر من گر تو را مضطر و نالان و پریشان بینند شاد و خندان دو لب دشمن ما خواهد شد، خواهر من لشگر خصم شما را به اسیری گیرند شام غم مسکن و مأوای شما خواهد شد، خواهرمن این زمان نوبت شمشیر زبان می اید تیز و برّان چو خون شهدا خواهد شد، خواهر من دانلود نوحه جدید و بسیار زیبای حسین فخری بنام بعد من قافله سالار تویی، خواهرم با لینک مستقیم و دو کیفیت 128 و 320 نوحه بعد من قافله سالار تویی، خواهرم از حسین فخری
  مادرم  نذر تو کرده است  مرا اربابم طفل بودم به بغل ذکر ترا  یادم  داد عسل عشق ترا ریخت به کامم با شیر لذت  بردن  نامت  به خدا  یادم  داد تربت  کرببلای  تو  زبانم  وا  کرد معنی عشق  نه  تنها , که دوا یادم داد با ارادت همه دم عکس حرم میبوسید قتلگاه و حرمت خون خدا  یادم  داد به تنم جامه نه از  بهر  تو سقا  میکرد روضه می خواند غم  کرببلا  یادم  داد رو به سمت حرمت صبح, زیارت میخواند با توسل به شما ذکر  و  دعا  یادم  داد یاد سقای حرم بود و آبی که نخورد از علمدار  تو  میگفت  وفا  یادم داد اشک میریخت لب خشک مرا میبوسید یاد ششماهه ی تو  وا عطشا  یادم  داد یاد میکرد از آن واقعه ی عاشورا واژه ی صبر به طوفان بلا  یادم  داد اشک میریخت و  میگفت غریب است حسین به لبم  بردن  این  ذکر  ترا  یادم  داد
اگر چه دامنم آلوده است اما قبولم کن فقیرم,بی پناهم,بی کسم آقا قبولم کن نه محض خاطر بی ارزشی مانند من آقا مرا محض رضای مادرت زهرا قبولم کن مرا نذر تو کردند از طفولیت پدر مادر برای دل خوشیِ هر دوی آن ها قبولم کن حرام است اینکه بی تو زنده باشم لحظه ای ارباب بگیر از این منِ بیچاره جان را یا قبولم کن عزیز فاطمه رحمی…که دارم میروم از دست مرا آقاترین آقای این دنیا قبولم کن مرا جان همان که دوستش داری, همان خانم مرا جان رقیه, “دلبر بابا” قبولم کن بدم اما شنیدم دست حر را هم گرفتی تو اگر چه دامنم آلوده است اما قبولم کن فرزاد نظافتی
متن قطعه: نماز عشق نشسته نخوانده بودم و خواندم قنوت بازوی بسته نخوانده بودم و خواندم زنی ز هاشمیان تا کنون اسیر نبوده است دعا به خاک نشسته نخوانده بودمو خواندم به شب میان بیابان نرفته بودمو و رفتم به جست و جوی یتیمان نرفته بودم و رفتم نخفته بودم و خفتم به روی سنگ بیابان به عمر خویش به زندان نرفته بودم و رفتم به دوش جسم دو دختر نبرده بودم و بردم
 (درقالب دوبیتی پیوسته) نمازعشق شکسته نخوانده بودم و خواندم قنوت،بازوی بسته نخوانده بودم و خواندم زنی ز هاشمیان تاکنون اسیرنبودست دعا به ناقه نشسته نخوانده بودم وخواندم به دوش،جسم دو دختر،نبرده بودم وبردم زکینه سنگ زشامی نخورده بودم و خوردم به قتلگه به من و دخترت چه شد، دیدی که زنده زنده کنارت نمرده بودم ومُردم به شب میان بیابان نرفته بودم و رفتم به جستجوی یتیمان نرفته بودم ورفتم  جستجوی یتیمان نرفته بودم ورفتم نخفته بودم و خفتم به روی خشت خرابه به کوفه گوشۀ زندان نرفته بودم ورفتم هزاررنگ پریده ندیده بودم ودیدم شفق به ماه چکیده ندیده بودم ودیدم ندیده بودم و دیدم محاسنت در خون به داس یاس بریده ندیده بودم ودیدم به کوفه جای به زندان نکرده بودم وکردم به شام، خانه به ویران نکرده بودم و کردم نگفته بودی و گفتی اذان زمأذنۀ نی به نیزه گوش به قرآن نکرده بودم وکردم « کتاب "گلاب وگل " -حاج علی انسانی - ص292 » شور اربعین وجاده ها دل ها غمین تو  چله نشین تو دراربعین تو   ای ماه عالمین لبیک یاحسین  لبیک یاحسین  لبیک یاحسین راهی به جاده ها  ازپافتاده ها پای پیاده ها گریان زهردوعین لبیک یاحسین  لبیک یاحسین  لبیک یاحسین دیوانۀ توایم  درخانۀ توایم درقبرماجواب بعدازشهادتین لبیک یاحسین  لبیک یاحسین  لبیک یاحسین ای درره خدا  سرازقفاجدا رفته به نیزه ها  از تیغ وازسُنین* لبیک یاحسین  لبیک یاحسین  لبیک یاحسین ای پاره پاره تن  مولای بی کفن بنویس نام من  درکربلاحسین لبیک یاحسین  لبیک یاحسین  لبیک یاحسین -« کتاب "گلاب وگل " -حاج علی انسانی – ص588 » -سنین } س ُ ن َ { مُصغّر سَنان که طرف سرتیز نیزه است . (دهخدا) اربعین سوغات شام «چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام خیزای لب تشنه از بهر توآب آورده ام» گرزمن پرسی رثایت بعدتوبامن چه کرد نیمه جانی در برت بهرجواب آورده ام اشک سرخ و چهره زرد وتن سیاه وموسفید همرهم سوغات ازشام خراب آورده ام اشک می بارم زداغ چارساله دخترت گرچه پرپرشدگُلت اما گلاب آورده ام حضرت زین العباد این حجت دادار را بادلی مجروح از بزم شراب آورده ام « کتاب "گلاب وگل " -حاج علی انسانی – ص566 » ازسروده های سال1348 -  بیت اول منسوب به مرحوم رنجی... نوحۀ اربعین من رسیدم به سر کوی تو یابن زهرا برمشامم می رسد بوی تو یابن زهرا لالۀ پرپر من کجایی حسین جان دلبر بی سرمن کجایی حسین جان یوسف مادر من کجایی حسین جان واویلا واویلا واویلا واویلا زائرتوهستم ای دلبربی قرینه می گذارم من دو دست ادب را به سینه من که برگیسوی تو اسیرم حسین جان من زقبر تو بوسه بگیرم حسین جان آرزودارم اینجا بمیرم حسین جان واویلا واویلا واویلا واویلا لالۀ من دل من خون شده مثل لاله یابن زهرا تو مپرسی زحال سه ساله مثل یک غنچه پژمردنش دیده ام من به خدا کعب نی خوردنش دیده ام من درکنار سرت مردنش دیده ام من واویلا واویلا واویلا واویلا شعر:سیدمحسن حسینی
بی تو این شب، شبِ غم بار مرا می بیند درد، این درد چه بسیار مرا می بیند جز تو یک شهر دلِ آزار مرا می بیند چشمت انگار که این بار مرا می بیند ولی انگار نه انگار مرا می بیند   بازکن پلک که از خانه خجالت نکشم بی تو از آه یتیمانه خجالت نکشم شانه ای زن که از این شانه خجالب نکشم تو و پیراهن مردانه خجالت نکشم چشم بی جان تو ای یار مرا می بیند   زحمتِ دخترِ تب کرده تو را خوب نکرد اشکش افسوس که سر دردِ تو را خوب نکرد روی نیلی شده ي زرد تو را خوب نکرد زخم های جگر مرد تو را خوب نکرد چه کنم دخترکت زار مرا می بیند   با که گویم تن بیمار چرا خونین است سنگ غلست، در و دیوار چرا خونین است باز می شویم و هر بار چرا خونین است انحنای نوک مسمار چرا خونین است وای از آن میخ که خون بار مرا می بیند   قاتلت گفت که دشمن شکنش را کشتیم خوب شد پای علی سینه زنش را کشتیم نه فقط فاطمه با او حسنش را کشتیم می زند داد به لبخند زنش را کشتیم تاکه در مسجد و بازار مرا می بیند   آه از آن روز که کارم به تماشا افتاد رد پایی به روی چادرت آنجا افتاد من زمین خوردم و بانوی من از پا افتاد ضربه ای آمد و بر بازوی تو جا افتاد باز این روضه ي دشوار مرا می بیند   قنفذ از راه از آن لحظه که آمد می زد تازه می کرد نفس را و مجدد می زد جای هر کس که در آن روز نمیزد می زد باز با خنده در انظار مرا می بیند   می روی زخمی و زخم ِدل من باقی ماند راز ِسر بسته یِ چشمانِ حسن باقی ماند کفنت می کنم اما دو کفن باقی ماند کهنه پیراهن و یك پاره بدن باقی ماند پسرت بي سر و دستار مرا ميبيند   ترسم اين است بريزند بدنش را بكِشند جلوي دختر ِ من پيرهنش را بكِشند نيزه ها نقشه ي برهم زدنش را بكِشند دارد آن چشمه ي ديدار مرا ميبيند (حسن لطفي)
بر جلوه روی ماه مهدی صلوات بر جذبه هر نگاه مهدی صلوات با یاد شهیدان و امام راحل بفرست به پیشگاه مهدی صلوات
جارو زدم بابا خونه را با این موهام  منتی بزار امشب پا بگذار روی این چشمام روی دلم غم هجرونه توی چشمام ابر بارونه یکی اشکه یکی خونه بابا توی حسرت سرت چشم پر آب منه امشب دیگه شب تعبیر خواب منه بابا اگر بیای امشب شب تعبیر خواب منه  قد کمون من یادگار بازاره وقتی راه میرم بابا شونه هام به دیواره  کف پاهام پر از خاره از پر چادر پاره گلهای لاله میباره  روحم میزنه پر از خونه تنم  روی زخم های لبت من بوسه میزنم  عمه حلالم کن خیلی زحمتت دادم  این محبت های تو نه نمیره از یادم  شب آخرمه امشب  رسیده جون من بر لب میسوزم در میون تب  بابام داره میاد موهام پریشونه  چشمام مثل دلم یک کاسه خونه گل بوسه آتش گونه هام رو سوزونده  روی دست بی جونم جای سلسله مونده  بی تو تنها به سر بردم  نبودی تو زمین خوردم  شبیه غنچه پژمردم  روی پلک های ترم رد کبودیه  این یادگاری دست یهودیه
ارا اگر ميان من و او موت كه بر تمام بندگانت قضاى حتمى قرار داده‏‌اى جدايى افكند ✨ *فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي* 🌴پس مرا از قبر بیرون آور ✨ *مُؤْتَزِراً كَفَنِي* 🌴 در حالى كه كفنم را آزار خود كرده باشم ✨ *شَاهِراً سَيْفِي* 🌴و شمشيرم را از نيام بركشيده باشم ✨ *مُجَرِّداً قَنَاتِي* 🌴 نیزه برهنه ام را (به دست گرفته ام) ✨ *مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي‏* 🌴 لبيك گويان دعوتش را كه بر تمام مردم شهر و ديار عالم لازم الإجابه است اجابت كنم ✨ *اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ* 🌴خداوندا! آن طلعت رعنا و آن صورت زيبا را بمن بنما و (از پرده غيب پديدار كن) ✨ *وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ‏* 🌴و با نگاهى كه به وى مي‌كنم ديدگانم را سرمه بند (را روشن گردان.) ✨ *وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ* 🌴 فرج آن حضرت را نزديك و خروجش را آسان ساز ✨ *وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ* 🌴و توسعه در طريق وى عطا فرما ✨ *وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ* 🌴و مرا در میان حجج و براهین او سلوک ده و راه ببر ✨ *وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ* 🌴و فرمان آن حضرت را نافذ گردان ✨ *وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ‏* 🌴و پشت او را قوى ساز ✨ *وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلاَدَكَ* 🌴و اى خدا شهر و ديارت را بوجود او معمور ساز ✨ *وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ* 🌴و بندگانت را بواسطه او زنده ساز ✨ *فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُ‏* 🌴چون تو خود فرمودى و كلام تو حق و حقيقت است ✨ *ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ‏* 🌴فرمودى در دريا و خشكى فساد آشكار شده است بسبب آن چه كه دستهاى مردم انجام داده‏ است ✨ *فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ‏* 🌴 تو اى پروردگار ولى خود و پسر دختر پيغمبرت را كه مسمى به نام پيغمبرت است بر ما از پرده غيب ظاهر فرما ✨ *حَتَّى لاَ يَظْفَرَ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلاَّ مَزَّقَهُ* 🌴تا آنكه بر هر باطل ظفر يابد و آن را محو و نابود سازد ✨ *وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ‏* 🌴 را ثابت و محقق گرداند ✨ *وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ* 🌴و آن حضرت را اى پروردگار فريادرس بندگان مظلومت قرار ده ✨ *وَ نَاصِراً لِمَنْ لاَ يَجِدُ لَهُ نَاصِراً غَيْرَكَ‏* 🌴 ناصر و ياور آنان كه جز تو ناصر و يارى ندارند ✨ *وَ مُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ* 🌴و مجدد احكامى از قرآن مجيدت كه تعطيل شده ✨ *وَ مُشَيِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلاَمِ دِينِكَ* 🌴و رفعت و استحكام بخش كاخ شعاير آيينت را ✨ *وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏* 🌴و سنن پيغمبر اكرمت صلى الله عليه و آله ✨ *وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ‏* 🌴و او را اى پروردگار از بيداد ستمكاران در حفظ و امان خود بدار ✨ *اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ* 🌴را و پيغمبر اكرمت حضرت محمد صلى الله عليه و آله را شاد و مسرور گردان به ديدار او و پيروانش كه دعوت حضرتش را اجابت كردند ✨ *وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ‏* 🌴و اى خدا بر حال زار پريشان ما بعد از او ترحم فرما ✨ *اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ* 🌴 خدا غم و اندوه دورى آن بزرگوار را بظهورش از قلوب اين امت برطرف گردان ✨ *وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ‏* 🌴 براى آرامش دلهاى ما به ظهورش تعجيل فرما ✨ *إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَرَاهُ قَرِيباً بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏* 🌴كه مخالفان بعيد دانند و ما فرج و ظهورش را نزديك می‌دانيم اى خدا اى مهربانترين مهربانان عالم 👈پس سه مرتبه دست بر ران راست خود مى‏‌زنى و در هر مرتبه مى‏‌گويى‏ ✨ *الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلاَيَ يَا صَاحِبَ الزَّمَان‏* 🌴 و شتاب فرما اى مولاى من اى صاحب الزمان‏ 👈بهترین زمان برای خواندن دعای عهد صبح است و بهتر از آن وقت، بعد از نماز صبح است. آیت الله محمد تقی بهجت می فرمودند :هر کس هر روز سوره یس بخواند و ثواب آن را به حضرت زهرا سلام الله علیها هدیه کند و همچنین دعای عهد و ثواب آن را به مادر امام زمان ارواحنا فداه هدیه کند، سورة واقعه هم خوانده و ثوابش را به أمیرالمؤمنین علیه السلام هدیه کند .چه بخواهد و چه نخواهد عاقبت بخیر می شود نخواهد هم به زور می شود!