eitaa logo
تَسْنِيم (عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ )
271 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
890 ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. مواردی که اجازه شوهر برای خروج از منزل بر زن لازم نیست. ✅گرچه از حقوق مرد بر زن این است که زن بدون اذن او از خانه بیرون نرود، اما در موارد زیر اطاعت واجب نیست. 1⃣ در انجام واجبات عینی همچون حج واجب. 2⃣ برای فراگیری احکام واجب. 3⃣ اگر زن قبل از عقد باشوهر توافق کند به ادامه تحصیل و اشتغال، مرد نمی تواند او رانهی کند. 4⃣ خروج برای مسائل ضروری همچون درمان بیماری. 5⃣ خروج برای فرار از ضرر جانی، مالی و عرضی. 6⃣ خروج از منزل برای تظلم و دادخواهی. 7⃣ خروج برای ، چنانچه شوهر او قادر به آن نباشد یا از انفاق سرپیچی کند. 📗 : ۱. فرهنگ فقه ج۳ ص ۴۵۲ ۲. توضیح المسائل مراجع م ۲۴۱۲ ۳. احکام خانواده وحیدی ج ۱ ص ۲۸۸ ۴. احکام دو دقیقه ای محمود اکبری ج ۳ ص ۹۴ ___ 🏴 @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
💢 چهار نکته درباره️ و مردم ❌ یکی از اذیت و آزار دیگران است. 🌸 پیامبر اکرم (ص) فرمود: کسی که را کند مرا اذیت نموده است. 🔹 گاه به زبان است همچون اهانت، مزاحمت تلفنی ️ و ... گاه به قلم است ، مانند نامه ها و مقالات توهین آمیز و گاه با رفتار است همچون بلند کردن صدای ضبط، و یا معطل وسرگردان کردن ارباب رجوع در ادارات، یا آلوده ساختن هوا در محیط های بسته و یا ایجاد سد معبر و راه بندان و.... 🔹 و جوک و لطیفه ای که اهانت یا ایذاء به شخص یا اشخاص معینی باشد جایز نیست. 🔹 رساندن به مومن به یا ضرب و جرح و مانند آن و نیز پدر و مادر هر چند با گفتن اف، همچنین گرفتن روزه مستحب یا سفر ️ غیر واجب اگر موجب اذیت پدر و مادر شود است. 📗 : ۱. جواهر الکلام ج ۲۲ ص ۷۴ و ج ۲۱ ص ۲۴ ۲. سوره مبارکه اسرا ۲۳ ۳. توضیح المسائل مراجع ج ۱ م ۱۷۴۱ و ۱۲۹۵ ۴. احکام دو دقیقه ای محمود اکبری ج ۵ ص ۱۱۷ ___ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
یکی از فرزندان مرحوم شیخ مرتضی انصاری به واسطه نقل می کند که: مردی روی قبر شیخ افتاده بود وبا شدت گریه می کرد. وقتی علت گریه اش را پرسیدند، گفت: جماعتی مرا وادار کردند به این که شیخ را به قتل برسانم. من شمشیرم را برداشته نیمه شب به منزل شیخ رفتم . وقتی وارد اتاق شیخ شدم، دیدم روی سجاده در حال نماز است، چون نشست من دستم را با شمشیر بلند کردم که بزنم در همان حال دستم بی حرکت ماند وخودم هم قادر به حرکت نبودم به همان حال ماندم تا او از نماز فارغ شد بدون آن که بطرف من برگردد گفت: خداوند چه کرده ام که فلان کس را فرستاده اند که مرا بکشد ( اسم مرا برد ) . خدایا من آن ها را بخشیدم تو هم آن ها را ببخش . آن وقت من التماس کردم ، عرض کردم: آقا مرا ببخشید. فرمود : آهسته حرف بزن کسی نفهمد برو خانه ات صبح نزد من بیا . من رفتم تا صبح شد همه اش در فکر بودم که بروم یا نروم واگر نروم چه خواهد شد بالاخره بخودم جراءت داده رفتم . دیدم مردم در مسجد دور او را گرفته اند ، رفتم جلو وسلام کردم ، مخفیانه کیسه پولی به من داد و فرمود: برو با این پول کاسبی کن . من آن پول را آورده سرمایه خود قرار دادم وکاسبی کردم که از برکت آن پول امروز یکی از تجار بازار شدم وهر چه دارم از برکت صاحب این قبر دارم. : 📚زندگانی شیخ مرتضی انصاری 📚داستان هایی از مقامات مردان خدا، ص۸ ___ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
صله‌رحم چهار نکته درباره قطع‌رحم قطع‌رحم یعنی بریدن از خویشان- یکی از گناهان کبیره ️ است. اگر خویشان قطع‌رحم کنند انسان نمی تواند قطع رحم کند مگر اینکه در، صله رحم مفسده ای نظیر ذلت او باشد. خویشاوندانی که قطع رحم با آنان شامل کسانی است که در مراتب می شوند: مانند پدر، مادر، برادر و ... قطع رحم با ارحامی که آشکارا اگر موجب تنبیه آنها باشد، لازم است. 📚 : ۱. توضیح المسائل مظاهری ص ۴۳۷ ۲. رساله دانشجویی ص ۳۱۷ ۳. جامع المسائل فاضل ج ۱ ص ۲۴۳ س ۹۴۱ ۴. احکام دو دقیقه ای محمود اکبری ج ۳ ص ۱۴۲ ----- ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
یکی از فرزندان مرحوم شیخ مرتضی انصاری به واسطه نقل می کند که: مردی روی قبر شیخ افتاده بود وبا شدت گریه می کرد. وقتی علت گریه اش را پرسیدند، گفت: جماعتی مرا وادار کردند به این که شیخ را به قتل برسانم. من شمشیرم را برداشته نیمه شب به منزل شیخ رفتم . وقتی وارد اتاق شیخ شدم، دیدم روی سجاده در حال نماز است، چون نشست من دستم را با شمشیر بلند کردم که بزنم در همان حال دستم بی حرکت ماند وخودم هم قادر به حرکت نبودم به همان حال ماندم تا او از نماز فارغ شد بدون آن که بطرف من برگردد گفت: خداوند چه کرده ام که فلان کس را فرستاده اند که مرا بکشد ( اسم مرا برد ) . خدایا من آن ها را بخشیدم تو هم آن ها را ببخش . آن وقت من التماس کردم ، عرض کردم: آقا مرا ببخشید. فرمود : آهسته حرف بزن کسی نفهمد برو خانه ات صبح نزد من بیا . من رفتم تا صبح شد همه اش در فکر بودم که بروم یا نروم واگر نروم چه خواهد شد بالاخره بخودم جراءت داده رفتم . دیدم مردم در مسجد دور او را گرفته اند ، رفتم جلو وسلام کردم ، مخفیانه کیسه پولی به من داد و فرمود: برو با این پول کاسبی کن . من آن پول را آورده سرمایه خود قرار دادم وکاسبی کردم که از برکت آن پول امروز یکی از تجار بازار شدم وهر چه دارم از برکت صاحب این قبر دارم. : 📚زندگانی شیخ مرتضی انصاری 📚داستان هایی از مقامات مردان خدا، ص۸ ----- ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
💢 چهار نکته درباره️ اذیت و آزار مردم ❌ یکی از گناهان_کبیره اذیت و آزار دیگران است. 🌸 پیامبر اکرم (ص) فرمود: کسی که مومنی را اذیت کند مرا اذیت نموده است. 🔹 آزار_دیگران گاه به زبان است همچون اهانت، مزاحمت تلفنی ️ و ... گاه به قلم است ، مانند نامه ها و مقالات توهین آمیز و گاه با رفتار است همچون بلند کردن صدای ضبط، و یا معطل وسرگردان کردن ارباب رجوع در ادارات، یا آلوده ساختن هوا در محیط های بسته و یا ایجاد سد معبر و راه بندان و.... 🔹 گفتن و شنیدن جوک و لطیفه ای که اهانت یا ایذاء به شخص یا اشخاص معینی باشد جایز نیست. 🔹 آزار رساندن به مومن به هتک_حرمت یا ضرب و جرح و مانند آن و نیز پدر و مادر هر چند با گفتن اف، همچنین گرفتن روزه مستحب یا سفر ️ غیر واجب اگر موجب اذیت پدر و مادر شود حرام است. 📗 : ۱. جواهر الکلام ج ۲۲ ص ۷۴ و ج ۲۱ ص ۲۴ ۲. سوره مبارکه اسرا ۲۳ ۳. توضیح المسائل مراجع ج ۱ م ۱۷۴۱ و ۱۲۹۵ ۴. احکام دو دقیقه ای محمود اکبری ج ۵ ص ۱۱۷ ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
یکی از فرزندان مرحوم شیخ مرتضی انصاری به واسطه نقل می کند که: مردی روی قبر شیخ افتاده بود وبا شدت گریه می کرد. وقتی علت گریه اش را پرسیدند، گفت: جماعتی مرا وادار کردند به این که شیخ را به قتل برسانم. من شمشیرم را برداشته نیمه شب به منزل شیخ رفتم . وقتی وارد اتاق شیخ شدم، دیدم روی سجاده در حال نماز است، چون نشست من دستم را با شمشیر بلند کردم که بزنم در همان حال دستم بی حرکت ماند وخودم هم قادر به حرکت نبودم به همان حال ماندم تا او از نماز فارغ شد بدون آن که بطرف من برگردد گفت: خداوند چه کرده ام که فلان کس را فرستاده اند که مرا بکشد ( اسم مرا برد ) . خدایا من آن ها را بخشیدم تو هم آن ها را ببخش . آن وقت من التماس کردم ، عرض کردم: آقا مرا ببخشید. فرمود : آهسته حرف بزن کسی نفهمد برو خانه ات صبح نزد من بیا . من رفتم تا صبح شد همه اش در فکر بودم که بروم یا نروم واگر نروم چه خواهد شد بالاخره بخودم جراءت داده رفتم . دیدم مردم در مسجد دور او را گرفته اند ، رفتم جلو وسلام کردم ، مخفیانه کیسه پولی به من داد و فرمود: برو با این پول کاسبی کن . من آن پول را آورده سرمایه خود قرار دادم وکاسبی کردم که از برکت آن پول امروز یکی از تجار بازار شدم وهر چه دارم از برکت صاحب این قبر دارم. : 📚زندگانی شیخ مرتضی انصاری 📚داستان هایی از مقامات مردان خدا، ص۸ ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.