eitaa logo
عاشقانه ای برای زندگی ♥️
10.1هزار دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
16.6هزار ویدیو
68 فایل
.به هرچیز در جهان پناه بیاوری . در امان خواهـے ماند ؛ اما كافيست انسان بفهمد بی‌پنـٰاهی را♥️.
مشاهده در ایتا
دانلود
Ahmad Solo - Moordaabb - 128 - mahanmusic.net.mp3
4.94M
• بـےتــ💔ـۅهرشب‌غصـہ‌خۅردم . .
• چرا دوستت دارم ؟ نمی‌دانم ! یک بار از چشمانم می‌پرسم و بار دیگر چشمانم از من سوال می‌کند .. نه نخستینِ محبوبانی که وصالشان حاصل نشد و نه آخرینشان ! دنیا را می‌رنجانم اگر رنجیده خاطر شوی و خوشنودش می‌گردانم اگر بپذیری :).. تمام زندگی را با این پرسش زیستم ؛ چرا دوستت دارم ؟ نمی‌دانم ! در اندیشه تو سرگشته شب را می‌گذرانم .. می‌خواهم تو را به فراموشی سپارم و نمی‌خواهم ¡ تو را خویشتن می‌بینم .. تو زمان منی و مکان ! سخن مردم مرا رنجاند چرا دوستت دارم ؟ نمی‌دانم .. • ریاض احمد🖤
- بـٰازآے . . ، کزدۅرےۅصبـۅرے‌سـۅختـے‌ـم🔥 . . ! -
💌 تمام دلخوشیِ این روزای من اینه که می‌رسه یه روز که زائرت باشم...
••• شَرحی زِ حال و حالی زِ شَرح نیست🙂🍊🍃" 🦒✨
بامن‌بمان‌و‌سایه‌مهر‌از‌سرم‌مگیر من‌زنده‌ام‌به‌مهر‌تو‌ای‌مهربان‌من♥️!
بيمارِ غمم ، عينِ دوايي تو مرا . .♥️
- اینهمـہ‌غـٰافل‌شدن‌ازچون‌منـے‌شیـداچرا؟! -
• عزیزترینمッ ! یک وقت ها هم شرایطی پیش می‌آید که آدمیزاد باالاجبار دور می‌شود از واقعیت خودش ، فاصله می‌گیرد از اصلش ، جدا می‌شود از تمام آن‌ چیزی که حقیقتا هست و باید باشد . . گاهی وقت ها برای یک مدت کوتاه ، گاهی هم برای همیشه ! آن وقت است که دلِ آدم تنگ می‌شود برای خودش ، برای خودش بودن ، برای حقیقتی که از دست رفته . . راستش را بخواهید ؛ من این روزها دلم حسابی تنگ می‌شود برای خودم کنارِ شما ، برای خودم وقتی که شما دوستش داشتید . . •
- گاهـے خواب‌ـَت را می‌بينم ؛ بـےصدا ، بـےتصوير . . مثلِ ماهـے در آب‌هاے تـٰاريک کہ لب میزند و معلوم نيست حبـٰاب‌ها کلمـہ‌اند يا بوسـہ‌هايـے از دل‌تنگـے . . :)
لبخند میزنم،ب دخترِ توی آینه🙂🦋!
💫🍃 سینه از آتش دل در غـــــم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بـسوخت تنــــم از واســـــطه دوری دلــــــبر بگداخت جانم از آتــــــش مــــهر رخ جانانه بسوخت
💫🍃 گر خــدا داری ز غم آزاد شو از خیال بیش و کم آزاد شو
؛ 𓊆🌿📽𓊇 نشسته بودم روبه روت و داشتم ریز به ریزِ اتفاقایی که افتاده بود و میگفتم؛ منتظر بودم بازم مثلِ همیشه بگی: ‌‌- تو کی میخوای دست از این دیوونه بازیات برداری؟ بعدشم بزنی زیر خنده و بغلم کنی:) ولی تو هنوز با همون لبخند خوشگلت فقط داشتی نگام میکردی . . بدون هیچ حرفی خب آخه از عکست که نمیشه انتظار حرف زدن داشت :)!
زلال که باشی سنگ های کف رودخانه ات را می بینند و برمی دارند و نشانه میروند ؛ درست سمت خودت رسم دنیای امروز ما چنین است ...
یکی از مهم‌ترین چیزهایی که در این سال ها یاد گرفتم اینه که وقتی خوشبختی رو پیدا کردی، سوال پیچش نکن...
وقتی دلت گرفته باشد تمام آرامش یک.....
- دلـ‌تنگ‌حـرمم . . - دلـ‌م‌براے‌نسیـ‌م‌صبـح‌حرمـت‌پرمیزنـہ🕊 . .
شب دامن زده است و ما هنوز، محو همان آسمانیم . . . حَـنـآ🌱
سه گروه را هرگز فراموش نکن: آنهایی که در شرایط دشوارکمکت کردند آنها که در شرایط دشوار رهایت کردند آنها که در شرایط دشوار قرارت دادند ...           
بہ‌حُ‌ـسیں‌ازطرف‌وصلـہ‌ی‌ناجـور، - سَ‌ـلام🖐🥀 . .
؛ 𓊆🌿📽𓊇 نشسته بودم روبه روت و داشتم ریز به ریزِ اتفاقایی که افتاده بود و میگفتم؛ منتظر بودم بازم مثلِ همیشه بگی: ‌‌- تو کی میخوای دست از این دیوونه بازیات برداری؟ بعدشم بزنی زیر خنده و بغلم کنی:) ولی تو هنوز با همون لبخند خوشگلت فقط داشتی نگام میکردی . . بدون هیچ حرفی خب آخه از عکست که نمیشه انتظار حرف زدن داشت :)! ᴇɪᴛᴀᴀ.ᴄᴏᴍ.ʙᴀᴀᴠᴀɴ
و دوباره تصمیم گرفتم برایت بنویسم ، و اینبار دوباره برایت عاشقانه هایم را می سرویم ، شب تمام شده است .. روز آمده .. ماه رفته .. خورشید آمده است .. ابر ها آبی هستند .. پرنده ها آواز می‌خوانند ..صدایه کودکانی در کوچه میپیچید و من در اتاقم برای تو می‌نویسم..! انقدر برایت نوشتم که نمیدانم دیگر چگونه چشم هایت را توصیف کنم .. به چشمانت که نگاه میکنم آواز فروغ را می‌شنوم ، زیباست .. پنـــاه‍ـ زیبایه من راه دراز است ، فاصله زیاد است .. اما گرمی بودنت در این اتاق حس میشود! یادت می آید؟! برایم میخندیدی و مرا دیوانه صدا میکردی ؟! آری من دیوانه ام دیوانه ی تو .. این را دیگر همه میدانند دیوانه ای در این شهر پی تو است ، دیوانه ای در پی قدم هایه تو ... پـنـــاه‍ـ زیبا این صدا را می‌شنوی؟! صدای آواز فروغ است ، از چشمان تو می آید .. گاهی وقت ها دوست دارم به چشمانت نگاه کنم و برقصم و باز هم تو برای من بخندی .. و‌ من دوباره با دیدن خندهایت خودم را گم کنم ، آری من خودم را گم کرده ام ! من در تو دنبال خود میگردم .. به زودی شب میشود ، ماه دوباره به من سر میزند و من ماه را در پی میگیرم تا خودم را پیدا کنم .. شب ها دیوانه اند ، شب ها را باید جایی زندانی کنند تا مرا یاد تو نندازند! دیوار های اتاق از تو برایم سخن میگویند .. میخندند برای این حال مبهم این دیوانه ، همه چی خنده دار است .. می گویند تو کیلومتر ها از من دوری ، میگویند دیگر صدایه فروغی نمی آید ..! عـاح که چقدر دلم برایت تنگ شده است پـنــاه‍ـ زیبای من! پنــاه‍ زیبای من ، پـنــاه‍ زیبای من .. من همیشه حقیقت را پنهان میکنم اما میدانی وقتی این دیوانه گریه میکند دیگر نمیتوانم حقیقت را پنهان کنم! عاح که چقدر دلتنگی بد است ، چقدر دلتنگ تو بودن بد است .. پـنــاه‍ـ ِ زیبا میگویند مدت ها طول میکشد تا تو را ببینم ، قطعا خیلی زیبا تر شدی.. بویه پـنــاه‍ را میدهی .. مظطربم ، این دیوانه خیلی مظطرب است اما باز با این همه پریشان دلی کنارت میمانم ، آنقدر کنارت میمانم تا ایزد به صدا در بیاید بگوید بست است عاشقی ..! بس است بیا برویم ...! پــنــاه‍ـم من خسته ام ، بیا برویم ، بیا در زیر باران راه برویم .. بیا از جاده ها بگذریم ، بیا برویم ، اینجا همه ما را اذیت می‌کند بیا برویم در زیر آسمان او هم مارا در آغوش بگیرد ، بیا برویم بر روی ابر های خداوند بنشینیم! آنجا دیگر کسی مارا اذیت نمیکند ..! دیگر کسی نمی‌تواند ما را از هم جدا کند ، دیگر فاصله نمی‌تواند کاری کند ، دیگر و دیگر و دیگر ... پـنــاه‍ـ ِ من میدانستی وقتی رنگی در خویش نداری حال این دیوانه اشفته آشفته است ؛ آنقدر که خود را به دیوار های اتاق میسپارد‌ .. آنقدر بد که در خانه اش را به رویه تنهایی باز میکند تا او را به آغوش بگیرد ، پـنــاه‍ من نمیدانم دیدار من تو چه ساعتی در زیر ماه است ، نمیدانم در کجا باید ببینمت ، راه دور نیست ، ماه را پیش بگیر ، ستاره شمالی را در پیش بگیر، همدیگر را پیدا میکنیم ‌‌، و من دوباره میتوانم صدای فروغ را بشنوم .. پــنــاهـمـ من میروم به گمانم گفتی نمی‌خواهی با من سخنی بگویی یادت نرود زیبای من! در این اتاق من تنها در انتظار تو هستم ، زیبـای من میروم این اشک ها دیگر امانم نمیدهند ، من میرم اما تو را میسپارم به این ماه ، به خورشید ، به کودکان ، به آسمان ، به ستاره های شب ، و خودم را میسپارم به تنهایی و دیوار های اتاقم .. دیگر شقایق روی پنجره جانی برایش نمانده ‌‌..! باید بروم ، شاید آسمان صدای چشمانت را سرود زندگی دوباره آغاز شد .. خداحافظ ، خداحافظ پنــاه‍ زیـبــای من! صحرا 
قبول کن یه چیزاییو نمی شه گفت!! نمی شه گفت “ دلم تنگ شده باهام حرف می زنی؟” نمی شه گفت “غمگینم، نا امیدم، تاریکم آرومم می کنی؟” نمی شه گفت “سراغمو می گیری؟ دلت تنگ می شه؟ بغلم می کنی؟ نیاز دارم بهم توجه کنی، می خوام یکسره کنارم باشی و هیچ جا نری.” _ اما می شه سکوت کرد، فاصله گرفت، حرف نزد، نا امید شد و برای همیشه از آدما دل کند ...! می شه از نهایت دلتنگی و فشار به بی حسی مطلق رسید و دیگه نخواست. اینجوریه که خیلی از آدما به خاطر همین مدت زیادیه تنهان، چون توی روابط قبلیشون نتونستن یکسری چیزارو بگن و طرفشونم درک فهمیدنش رو نداشته. آدم مناسبشون نبوده! و برعکس خیلی آدمای دیگه شخصی رو پیدا کردن که تونسته بدون حرف زدن بفهمشون و درست عمل کنه برای همینه که مدت زیادی برای هم موندن ..