👆 ادامهی قبل، صفحه ۲👇
✨چون خون آن میان صحن خانه ریخت، چهل نفری که در صحن خانه بودند، قاطع شدند که آن سرور شیخ علی مزبور را نیز به قتل رسانده و عن قریب نوبت به هریک از آنها خواهد رسید. لذا همه از صحن خانه شیخ مزبور بیرون آمده، رو به فرار نهادند.
✨سپس آن بزرگوار به شیخ علی فرمود: الحال به صحن خانه برو و به این جماعت بگو به بام آمده، مرا دیدار نمایند.
✨وقتی شیخ به صحن خانه آمد، احدی از آن چهل نفر را ندید. به بام مراجعت کرده، فرار آن جماعت را به عرض آن سرور رساند.
✨آن بزرگوار فرمود: یا شیخ! دیگر این قدر با من عتاب و خطاب مکن، این بلد حلّه بود که میگفتی متجاوز از هزار نفر از مخلصین ما آن جاست؛ چه شد که از میان آن منتخبین، کسی جز تو و این مرد قصّاب نماند؟ جایهای دیگر را هم به همین نحو قیاس کن! این را فرمود و از نظر شیخ و مرد قصّاب ناپدید شد.
✨آن گاه، شیخ آن بقعه را مرمّت نموده، به مقام صاحب الزمان—عجّل اللّه فرجه—موسوم نمود و از آن وقت تاکنون آن مقام شریف مطاف انام و مزار خاصّ و عام است.
📚 برگرفته از العبقري الحسان في احوال مولانا صاحب الزمان (عج) یاقوته ۱۷ ج ۵ ص ۳۱۷-۳۲۰ با کمی ویرایش.
#تشرفات
🍃🌺🍃
#فرج، #ظهور
┄┅═❁💠
🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج والعافیةوالنصر
✨نشر پیام، با آدرس کانال.✨
🌿
🌺🍃
🌿🍃
🌹🌿🌺🍃✨