eitaa logo
🇮🇷حیدریون🇵🇸
236 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3هزار ویدیو
16 فایل
بسم رب‌الحیدر (ع) کانل حیدریون (رهروان شهدا) ارتباط با مدیر 👈👈 @ndjfm313
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷حیدریون🇵🇸
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت سوم راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر! تسنیم: گف
🔴قسمت چهارم تسنیم: این مهارت، چیزی است که در جنس مرد کمتر پیدا می شود و زن بخاطر روحیه مادری‌اش بهتر می‌تواند با رفتارهای بچه کنار بیاید. حتما شما هم خوشحال می‌شدید و می‌گفتید که مثلا بچه خودمان را هم همینطور نگه می‌دارد. رفتار مصطفی با دخترتان فاطمه چطور بود؟ بگذارید کمی فکر کنم تا کلمه و لفظی برای این رابطه پیدا کنم. رفتارش با فاطمه هزار برابر بهتر از «خوب» بود. فاطمه 25 شهریور1388 به دنیا آمد و امسال به کلاس اول رفت. هرچه سنش بیشتر می‌شد، اسباب بازی‌هایی که دیگر برای گروه سنی او نبود را جمع می‌کردم. وقتی فاطمه را پیش مصطفی می‌گذاشتم، به مدرسه می‌رفتم و برمی‌گشتم می‌دیدم که تمام آن اسباب بازی‌ها بیرون آمده و در کل خانه پخش است. در آن 5 یا 6 ساعتی که خانه نبودم آنقدر با هم بازی کرده بودند که دیگر اسباب بازی‌های گروه سنی 5 و 6 سال کم آمده بود! خیلی رابطه خوبی با هم داشتند. تسنیم: وقتی از مدرسه بر می‌گشتید، مصطفی از اینکه بچه را نگهداری کرده ناراحت نبود؟ بداخلاقی نمی‌کرد؟ اصلا. اتفاقا وقتی که بر می‌گشتم و می‌گفتم که می‌‌خواهم خانه را مرتب کنم، مصطفی با فاطمه به پارک می‌رفت و بازی را بیرون از خانه ادامه می داد تا اینکه من خانه را مرتب کنم و دوباره آنها برگردند. بعد از انصرافم از حوزه، اصرار می‌کرد که به دانشگاه بروم تسنیم: گفتید دغدغه‌ای در همان اول زندگی و خواستگاری داشتید که آن نوعِ برخورد و نگاه مصطفی به خانم‌ها بوده است. چقدر از زندگی‌تان گذشت که دیگر خیالتان از بابت مصطفی راحت شد و فهمیدید که خودِ خودش است؟ هنوز وارد زندگی نشده بودیم. در همان دوران عقد خیالم کاملا راحت شد. بعد از اینکه فاطمه به دنیا آمد، من تحصیلات حوزوی را کنار گذاشتم و دیگر ادامه ندادم. مصطفی از همان زمان تاکید می‌کرد که باید در دانشگاه یا حوزه ادامه تحصیل دهم. یک بار مصطفی گفت که دانشگاه آزاد بدون کنکور دانشجو می‌گیرد، از من خواست که بروم و ادامه تحصیل دهم. به او گفتم: «تو دیگر آخرشی! بعضی از آقایان اجازه نمی‌دهند که خانم‌هایشان به دانشگاه بروند ولی تو به اصرار می‌خواهی من را به دانشگاه بفرستی. اصلا از محیط دانشگاه آزاد خبر داری؟»، مصطفی هم جواب داد: «از محیط دانشگاه خبر دارم ولی از تو هم خبر دارم و می‌دانم که می‌توانی و باید ادامه تحصیل دهی». می‌دانست که به رشته تجربی علاقه دارم. همیشه می‌گفت: «تو دکتر خودمی!». همان اوائل که تصمیم گرفتم  برای تدریس به مدرسه بروم و کار کنم، از مطرح کردن آن با مصطفی کمی استرس داشتم، هرچند که نوعِ نگاهش را می‌دانستم. به او گفتم ممکن است کلاس‌هایم از ساعت 8 تا 12 باشد یا مثلا فلان ساعت‌ها در خانه نباشم، فاطمه را چه کار کنیم؟ او خیلی راحت به من گفت: «تو برو من هستم. کار من آزاد است. می‌توانم هماهنگ کنم و از فاطمه نگهداری کنم و بعد به کارم برسم». وقتی از اتفاقات داخل مدرسه برای مصطفی تعریف می‌کردم، می‌گفت: «من به تو غبطه می‌خورم. من این همه در بسیج کار کردم ولی نتوانستم اینقدر تاثیر گذار باشم». همیشه من را تشویق می‌کرد چون در واقع چنین چیزی نبود و تاثیرگذاری مصطفی روی بچه‌های مسجد خیلی بیشتر از کارهای من بود. شاید با این حرف‌ها می‌خواست به من انرژی و نیرو بدهد که بتوانم ادامه بدهم. آنقدر زندگی‌مان شیرین بود که تا بزرگسالی محمدعلی و فاطمه هم می‌توانم این شیرینی را به آنها بچشانم تسنیم: از نوع رفتار مصطفی با خودتان و احترام و تکریمی که نسبت به شما داشته بیشتر بگویید. زندگی با مصطفی خیلی زندگی شیرینی بود. شیرینی این 8 سالی که با ایشان زندگی کردم یک شیرینی اشباع شده‌ای است که اگر فاطمه و محمدعلی هردوتا بزرگ شوند می‌توانند از این شیرینی بچشند؛ می‌توانم به آنها این شیرینی را بچشانم و یاد بدهم که در برخورد با همسرشان از پدرشان الگو بگیرند. یک وقت‌هایی من در مدرسه به بچه‌ها می‌گفتم، درست است که زندگی ما یک زندگی شاید از لحاظ مالی زندگی پر فراز و نشیبی باشد، ولی اینقدر طعم خوشبختی‌مان شیرین و دلچسب بود که برای همه دانش آموزانی که کنارم بودند آرزو می‌کردم تا به اندازه ذره‌ای از این شیرینی را بچشند. ...
980.5K
روضه خوانی شهادت امام موسی کاظم(ع) مداح عزیز حاج آقای سلامت بخش
رفیقش‌میگفت: گاهی‌مـیرفت‌یه‌گوشه‌یِ‌خلوت ، چفیه‌اش‌‌رومیکشـید‌رویِ‌سـرش‌توحالت ِ سـجده‌مـیموند.. به‌قولِ‌معروف‌یه‌گوشـه‌ای خداروگیرمی‌آورد..♥️(: . شهیدصدرزاده! .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•¹²⁸ گـرطبـیـبِ‌دل‌بیمـٰار فقط‌شش‌گوشہ‌است، من‌مریضم‌ برسـانید‌مراتـاحرمش💔.. ‌
شفاعت کن مرا....
عمار رهبری: ‹💔🕊› هروقت‌می‌گفتیم‌کجـابریم‌آرمان؟میگفت‌: بهشت‌زهرامیگفت‌:مامان‌انقدرآرامش‌داره آدم‌آروم‌میشه‌هردفعه‌هم‌باهم‌میرفتیم میرفت‌سرخاک‌شهیدزبرجدی‌مینشست‌ما میرفتیم‌جاهای‌دیگه‌ولی‌آرمان‌بیشتراونجا بودگریه‌میکرددعامیخوندهمش‌میگفت: مامان‌آقاسجادخیلی‌حاجت‌میده! بعدازشهـادتش‌وقـتی‌پرسیدن‌کجـادفنش‌ کنـن‌؛من‌میدونستـم‌اونجـارودوسـت‌داره. گفتم‌قطعه۵۰انگاراونجاروبرای‌آرمان‌ ساختـه‌بودن‌تهشم‌کنارشهیدزبرجدی‌دفـن شد💔!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 در زمان غیبت از چه کسی پیروی کنیم؟ 🌸 حجت‌الاسلام ❄️ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ❄️
🇮🇷حیدریون🇵🇸
[میگفت:شرط‌شهیدشدن‌شهیدبودن است‌امروزاگرکسی‌رادیدیدبوی‌شهیدی ازکلام‌،رفتارواخلاق‌او‌استشمام‌شد:) بدانیدروزی‌شهیدخواهدشد؛..💔 +شهیدقاسم‌سلیمانی
🇮🇷حیدریون🇵🇸
«💔🥀» - کور‌مادر‌زا‌دشفا‌گرفت..💔🚶‍♂ حسین ستوده «
«🙂🖤» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌- میگفٺ‌کہ؛🖇 عَظِمَت‌ِنوکرۍ‌،دَرخونہ‌ےِ امـٰام‌حٌسِـین‌رو،زمانے‌میفَہمے..🌿 کہ‌شَبِ‌اَوَّل‌ِقبر، وقتۍزَبونِت‌بَنداومَد..؛💔 یہ‌وَقت‌میبینۍ‌یہ‌صِدایۍمیاد، میگہ‌نترس‌،مَن‌هَستَم..!ッ🌱♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« « »
شهریار محله کهنز _ گلستان ششم _ اولین فرعی سمت چپ (گلفام) _ پلاک ۱۳ ساعت ۱۶:۳۰الی ۱۷:۳۰
شهریار محله کهنز _ گلستان ششم _ اولین فرعی سمت چپ (گلفام) _ پلاک ۱۳ ساعت ۱۶:۳۰الی ۱۷:۳۰
دویده‌ شعله‌ی غمش بدون مرز در جهان کدام لشکر است اینچنین؟ چه می‌کند حسین؟ 🌷
🇮🇷حیدریون🇵🇸
من کہ بد شدم... ولی تو..(: امام‌حسینِ بچگیمے🙂💔! !