eitaa logo
شعرهای ناب_آکادمی_دکتر_عامری
53 دنبال‌کننده
24 عکس
3 ویدیو
0 فایل
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985 آی دی مدیر و جهت ثبت نام در کارگاه شعر استاد عرب نیا @farjampoor @akademi_shear
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ شهر بی چشم تو انگار که زندان مـن است خاطرت هـمدم شـبهای پریشان مـن است لبِ خوشبوی بـهارت شـده سـر سبز ترین بوی یاسِ قدمت هدیه به کاشان مـن است دفترم پر شده از مصحف ریحان و غـزل پونه های نفست بر تنِ ایمان مـن است چشمِ شیرازیِ تو جـلوه ای از بـاغ اِرم طاق ابروی تو دروازه ی قرآن مـن است بی تو کابوس شبم هاله ای ازدود و غم ست بودنت شوقِ طـربناکی و امـکان مـن است دل به دریای نـگاهت زده ام خـوب بـبین شاهدِ عشق همین قامت لـرزان مـن است عاشقی مـاهِ قـشنگی ست اگر بـگذارند برکه با پـنجره ای رو به خـیابان مـن است حرمتِ عشقِ مـن این مـوی پـریشانیِ توست باد اگر چنگ زند مـوسم طـغیان مـن است نرو از پیش من اصـلا کـه خـدا مـی داند رفتنت فـصلِ غـم انگیزِ زمستان مـن است 🖋 آکادمی آموزش شعر و ترانه دکتر @academy_shere_drameri
‍ ‍ ‍ ‍ ♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾ ⏮ ❤️ ❤️ ⏭ ♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾ با نگاهت یک سبد از یاسِ ناب آورده ای آسمانی پر ستاره ، با شهاب آورده ای مثل گلبرگ شقایق ، خون دلها خورده ای عطرِ گل‌های بهاری با گلاب آورده ای تا بشویی اشکِ غم را از نگاه خسته ام شهد شیرین نگاهت را چه ناب آورده ای چترِ مهرت را گرفتی بر سر تبدار من یک بغل از بوسه و جام شراب آورده ای تا نلرزد دستِ من در کوره راه زندگی دستِ لرزان و دلی پر اضطراب آورده ای تا نچیند غنچه از لعلِ لبم را باغبان قدر می دانم برایم سخت تاب آورده ای می خرامد هر کلامت در غزل با واژه ها مثلِ سنتور است گویا که رباب آورده ای 🎵🎶🎶🎵 ♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾ شاعر ✍ ♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾♾ https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ 🦋💌💌💌💌💌 🎈🎉💌💌💌💌💌🦋 به مناسبت 🎁 آکادمی شعر لحظه ی آفرینشت ، دل به قرار میرسد غنچه به باغ میدمد عطر بهار میرسد قاب غزل كشيده اى دور مدار اين جهان درهمه جاعطر گل ازگوشه كنار مى رسد شعر زبانه می کشد از دل و جان عاشقان بوی گل محمدی از این دیار می رسد ماه سلام می کند وقت سرودن غزل مرغ غزلخوان چمن لحظه ی یار می رسد نغمه ی سازِ هر غزل زمزمه ساز می شود واژه به قاب دلکش نقش و نگار می رسد لحظه ی آفرینشت جان بدهی به لحظه ها از دل سبزِ لحظه ها نغمه ی سار می رسد 🔗 شاعران به ترتیب ابیات: 🔗 کارشناسان ابیات: https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ بر روی دوشم می کشم باری گران را لحظه به لحظه میدهم این نیمه جان را با رفتنت خواب از دو چشمانم پریدست باید بنوشم زهر و جام شوکران را تیرم نزن با برنوِ مژگان چشمت پک میزنم ته مانده ی جان و جهان را در مسلخِ پر التهابِ درد ماندم باید بگیرم انتقام بی امان را بعد از غروب عشق دیگر زندگی مرد پس داده ام تاوانِ رنجِ بیکران را از عشق نافرجام خود غرق جنونم آخر به بندش میکشم هفت آسمان را یخ بسته چشمم در زمستان نگاهت باید بفهمی سوز و درد استخوان را در بغض خود خوردم تمام دردها را "تا کس نداند درد این عشق نهان را" وقتی خمارم در نبودِ شربتِ عشق از خون دل پر میکنم شب استکان را پوشیده ام در بسترم پیراهنِ مرگ شاید نبینم دیگر این فصلِ خزان را https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ فصل سبز خاطرم را زرد و عریان کـرده ای لابه لاے لحظه هایم اشڪ مهمان کرده ای روے آوارِ دلم زخم و نشانے از بم است رود و سیلاب نگاهم سوے کرمان کرده ای چشم هر "آیینه" از داغ شقایق گریه کـرد خاطرِ یاسِ کبودم را پریشان کـرده ای چشم هایِ اشڪ بارِ اسـتخوانم در قـفس روح و تن را طعمه ے کفتارِ زندان کرده ای مے خراشے صـورت آیینه با چـنگالِ غــم تیغِ بے رحمِ هوس را تیز و برّان کـرده ای در خزانم تیشه بر سروُ صـنوبر مے زنی شانه هاے بید را دائم هـراسان کرده ای غرقِ گردابم در آغوشِ خزانِ زنـدگی اوجِ غربت ساحلم را سهم طوفان کـرده ای ردّ پاے خیسِ باران خورده ام را کس ندید موجِ دریاے خیالم را خروشان کرده ای میرسد آخر به پـایان ایـن غـزل امّـا بـدان چشم خون آلوده ام را شوقِ بـاران کـرده ای https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ این قـلب بیمارم اگر درمـان نـدارد باور کـن اینجا زندگی ، سـامان نـدارد پک میزنم هر لحظه بـر سیگار حـسرت فصل خـزانم عـاقبت ، پایان نـدارد پیوسته می ریزم به کامم درد ها را وقـتی که دیگر عاشقی ،جـریان نـدارد جان می کَنَم در خـلوت شـبهای سـردم در اوج غـربت بـسترم ، مـهمان نـدارد پوسیده در هـر بـند بـندم بـاور عـشق چـون بـرکه ام دیـگر نَـمی بـاران نـدارد بـا شـانه های بـی کسی در بـاد رفـتم موجِ غرورم مـیلِ ، بـر طـوفان نـدارد پیچیده بر هـر تـار و پـودم دردِ تــلخی آوازه یِ آوارگــی ، پــایان نــدارد میترسم از حـکم تـمام مــردم شـهر از داوری کـه ذره ای، بــرهان نـدارد https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ بی تو سر میکنم آن کوچه ی حیرانی را می کشم طرح غم و خاطرِ بـارانی را نچشیدم اگر از میوه ی این بـاغ بـهشت "مزه ی ســیبِ لـــبانِ تَــرِ لــــبنانی را کـودتایی شــود از قــامتِ دربـاریِ تــو بــدرد روسـری و شــالِ رضـــاخانی را شهر درسلطه و درچنگ دو ابروی تو شـد تـار مـژگان بکِشد تــیغه ی زنــجانی را عطر خوشبوی تنت در هـمه جا پـیچیده بــرده از یــاد اگــر قــمصرِ کــاشانی را شانه ام تر شده از هـق هق تـنهایی شـب چـه کــنم زخــمِ تــنِ ســرد زمــستانی را بــشنو از شعرِ غــزل نــاله ی تـنهاییِ من وقــتِ آخــر کــه کــشیدم نـفسِ آنــی را گـفته بـودم که از این عشق بـدم مـی آید بـه تنم کرده خزان جـامه ی عـریانی را https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ . انتظارت می کشم در زیر بارانی که نیست اشک می ریزم برایت زیر ایوانی که نیست در کنار مـیز چـوبی در خــیالات خـودم میشوم مست از شراب چـشم جـانانی کــه نیست بـی قراری مـی کنم از سـوز هـجرانت ولـی میشود گاهی دلم غمناک درمانی که نیست مثلِ مـجنونِ بیابانِ گـرد آخـر از غـمت بی محابا می روم رو به بیابانی که نـیست یوسفی هستم که در دام زلیخایِ زمـان بی جهت افتاده درآغوش زندانی که نیست عاقبت با چشم گریان و دلـی پـر اضـطراب می روم با نا امیدی در خـیابانی که نـیست حیف شد من سال ها تفسیر می کردم تو را آیه های عـشق را در جـلد قرآنی کـه نـیست https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ شهر بی چشم تو انگار که زندان مـن است خاطرت هـمدم شـبهای پریشان مـن است لبِ خوشبوی بـهارت شـده سـر سبز ترین بوی یاسِ قدمت هدیه به کاشان مـن است دفترم پر شده از مصحف ریحان و غـزل پونه های نفست بر تنِ ایمان مـن است چشمِ شیرازیِ تو جـلوه ای از بـاغ اِرم طاق ابروی تو دروازه ی قرآن مـن است بی تو کابوس شبم هاله ای ازدود و غم ست بودنت شوقِ طـربناکی و امـکان مـن است دل به دریای نـگاهت زده ام خـوب بـبین شاهدِ عشق همین قامت لـرزان مـن است عاشقی مـاهِ قـشنگی ست اگر بـگذارند برکه با پـنجره ای رو به خـیابان مـن است حرمتِ عشقِ مـن این مـوی پـریشانیِ توست باد اگر چنگ زند مـوسم طـغیان مـن است نرو از پیش من اصـلا کـه خـدا مـی داند رفتنت فـصلِ غـم انگیزِ زمستان مـن است https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ این قـلب بیمارم اگر درمـان نـدارد باور کـن اینجا زندگی ، سـامان نـدارد پک میزنم هر لحظه بـر سیگار حـسرت فصل خـزانم عـاقبت ، پایان نـدارد پیوسته می ریزم به کامم درد ها را وقـتی که دیگر عاشقی ،جـریان نـدارد جان می کَنَم در خـلوت شـبهای سـردم در اوج غـربت بـسترم ، مـهمان نـدارد پوسیده در هـر بـند بـندم بـاور عـشق چـون بـرکه ام دیـگر نَـمی بـاران نـدارد بـا شـانه های بـی کسی در بـاد رفـتم موجِ غرورم مـیلِ ، بـر طـوفان نـدارد پیچیده بر هـر تـار و پـودم درد تــلخی آوازه ی آوارگــی ، پــایان نــدارد میترسم از حـکم تـمام مــردم شـهر از داوری کـه ذره ای، بــرهان نـدارد https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985