نیلی ِ رویاها که دیگر دست من نیست
آنجا که باشی یوسفی را پیرهن نیست
دلتنگِ حرفِ آخرِ چشمِ تو هستم
دیگر شرابی مثلِ چشمانت کهن نیست
تا سایه ی تو بر سرِ من سایبان است
تا آخرِ دنیا نشانِ اهرمن نیست
تنها منم با خاطر نیلوفرینت
مهمانیِ بابونه ها با نسترن نیست
در کافه پیچیده ست حالا عطرِ تلخی
باید تو باشی ، این وطن بی تو وطن نیست
#مرضیه_عطایی (ارغوان)
دکتر #فرامرز_عرب_عامری
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
نیلی ِ رویاها که دیگر دست من نیست
آنجا که باشی یوسفی را پیرهن نیست
دلتنگِ حرفِ آخرِ چشمِ تو هستم
دیگر شرابی مثلِ چشمانت کهن نیست
تا سایه ی تو بر سرِ من سایبان است
تا آخرِ دنیا نشانِ اهرمن نیست
تنها منم با خاطر نیلوفرینت
مهمانیِ بابونه ها با نسترن نیست
در کافه پیچیده ست حالا عطرِ تلخی
باید تو باشی ، این وطن بی تو وطن نیست
#مرضیه_عطایی
#فرامرز_عرب_عامری
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فـریاد مـی خواهد دلم ، نجوا نـمی داند
جـز بیستونِ عشقِ خود ، ماوا نمی داند
بـا این قفس باید به رویاهات پایان داد
دل سـرکش است و معنیِ فتوا نـمی داند
حسرت به جان ِماهیِ این بـرکه افـتاده
دل را بـه دریا مـی زند ، پــروا نـمی داند
آیینه دارِ صورتِ مــاهت شــده چــشمه
ســوزِ عــطش های مــرا ، امــّا نــمی داند
گـم می شوم در ورطه ی طـوفانِ آغوشت
ایـــن "اوج " را آرامشِ دریا نـمی داند
در باغ سبزِ چشم هایت سیب مـی چیند
فرجام ِ ایــن تــبعید را حـــوّا نـمی داند
#مرضیه_عطایی"ارغوان"(شیراز)
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فقط تـو بـاشی و مـن بـاشم و سـپیداری
چه کُنجِ خلوت ِدنجی!چه شوق ِدیداری!
شـنیده ام کـه بـیایی سـتاره مـی رقصد
بدونِ شک ، تـو هـمیشه کـلیدِ اسـراری
تـو رمـز و رازِ دل عـــاشقِ پــریشانی
و در تــمامِ غــزل های مـــن پــدیداری
سرودِ عاشقی ام را دوباره از بَــر کـن
نـمانده فـرصتِ دیـگر بـرای انــکاری
شرابِ نـابِ مــنی کِـی بـنوشمت آخــر
خـراب کـن کـه بـسازی ، حـریف تـاتاری!
#مرضیه_عطایی"ارغوان " (شیراز)
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
از اول خـوب پـیدا بـود ، بـودی رهـبر این عشق
فقط پلکی زدم دیـدم شدم فـرمانبر ایـن عشق
کـسی ایـنجا خـبر دار است از احـوال سـودابه؟
سیاوش ها به آتش می کشد خاکستر این عشق
نــمی دانستم از اول ، بـلای جان مـن هـستی
عجب عاشق کش است اما تمام معبر این عشق
همه دین و مرام و مـسلک و آیـین شـدی آخـر
از اول گفته بودم من ، تویی پیغمبر این عشق
چــه فــکر خـام در سـر داشتی بــا آرزوهایت
هلاک آخر شدی ای دل ! هلاک چنبر این عـشق
#مرضیه_عطایی "ارغوان"
#فرامرز_عرب_عامرے
@shere_nab_akadeاز اول خـوب پـیدا بـود ، بـودی رهـبر این عشق
فقط پلکی زدم دیـدم شدم فـرمانبر ایـن عشق
کـسی ایـنجا خـبر دار است از احـوال سـودابه؟
سیاوش ها به آتش می کشد خاکستر این عشق
نــمی دانستم از اول ، بـلای جان مـن هـستی
عجب عاشق کش است اما تمام معبر این عشق
همه دین و مرام و مـسلک و آیـین شـدی آخـر
از اول گفته بودم من ، تویی پیغمبر این عشق
چــه فــکر خـام در سـر داشتی بــا آرزوهایت
هلاک آخر شدی ای دل ! هلاک چنبر این عـشق
#مرضیه_عطایی "ارغوان"
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
پرمی کشم به سویت هفت آسمان دیگر
تــا خــانه ای بـسازم در کـهکشان دیـگر
شور و شرار عشقت شـد آتـشی مـقدس
کی آتـشی بـه پــا شــد بــا آذران دیــگر
بی شعله نیست آهـم ، خــاکسترِ مـذابم
شــد سـینه ام دوبـاره آتــشفشان دیــگر
حال و هوای این باغ بهتر شود به زودی
بـا یـک بــهار دیـــگر ، بـــا ارغـوان دیـگر
پـاهای خـسته ی مـن دیـگر تـوان نــدارد
این دشت خوشترت باد با آهـوان دیـگر
#مرضیه_عطایی"ارغوان"
#فرامرز_عرب_عامری
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
چه کـسی سـهمِ مـرا از لـب او دزدیــده ست
دلـم از رنــجِ گــران غـــم او رنــجیده است
هــمه ی شـــهر بـــه زنــجیرِ دلـــم آگـاهند
نام او را چـه کـسی از لـبِ مـن نـشنیده ست
تــا غـزل سـاز کـند سـازِ دلـم مـوزون است
دانه و دامِ نـهانش به دلم چسبیده شده است
لبِ نوشش که بـنوشم شبِ مـن شیرین است
رنج فـرهاد بـکش دل که دلـش رنجیده است
کــاش روزی بــرسد بــاز بــه دریـا بــرسیم
که چنین چشمه ای از روزِ ازل خشکیده است
بی سبب نیست که این برزخ عشقم برپاست
لـبِ شیرینِ غــمش بر هَـوَسم خندیده است
نــا امیدم نـکند چـشم بــه راهـش هــستم
که دوباره شبِ تاریک به خـوابش دیده است
#مرضیه_عطایی "ارغوان"
#فرامرز_عرب_عامری
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
می بوسمت چنان که جنون کـارگر شـود
حــال و هـوای دل نـفسی تــازه تر شــود
شیرین زِ یـادِ خــسته ی فـــرهاد بــگذرد
اندوه ِ بی حساب ، کـمی مـختصر شــود
بـر بـال بـسته ی هـمه مـرغانِ بـی قرار
پـیغام بـسته ام ، کـه دلـت بـاخبر شـود
آن قـدر ها بـه پــای خــیالت نــشسته ام
تا عاقبت به کـوچه ی مــا رهــگذر شــود
دســتم جــدا نــمی شود از دامــنِ خــیال
تــا کاخِ آرزوی بـــلندم تَـــچَر٭ شـــود
بـعد از هـزار ســال از ایــنجا گـــذر کــنی
آتــش دوباره در دلِ مــا شــعله ور شود
#مرضیه_عطایی"ارغوان"
٭ تَچّر ، نام یکی از کاخ های هخامنشی
#فرامرز_عرب_عامری
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985