کاش حرفی را که بر لب بود پنهان کرده بودم
داشتم قدری جسارت درد عنوان کرده بودم
گه گداری حرف خود را زیر لب ها می فروشم
کاش بر روی لبانم قفلِ زندان کرده بودم
کاش من با آن همه قلبی که دارم درد خود را
می نوشتم روی برگی حل بحران کرده بودم
گاه گاهی هم که رفتم سوی جانان از علاقه
در جوارش من ز پرحرفی که طغیان کرده بودم
حیف گاهی عقل آدم دیر می آید به دادش
آن قدر دور و محالی فکر فقدان کرده بودم
#مرضیه_کریمی
#فرامرز_عرب_عامری
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
یـک نــفر ایـنجا تــلنگر بــر دل مــا مــی زند
دورتر شـو تــا بــبینی او چـــه زیبا مــی زند
عــــاشقانه ســــاز را او تـــکنوازی مـــی کند
بـختیاری مــی نوازد ، ســاز و کــَرنا مـی زند
سوزِ سازَش تا درون ، مـن را نوازش می کند
اشـک مـن جـاری شــده ، آهـنگِ دریا مـی زند
تـار قــلبم کــوک شد ، امّـا دلـم آتـش گــرفت
آتــشم، خــاکسترش تــا صــبح فـردا مـی زند
#مرضیه_کریمی (اهواز)
#فرامرز_عرب_عامری
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
«در دل مـن قصر داری ، خـانه میخواهی چـکار»
رهـن مـن باشی، بـگو کـاشانه می خواهی چکار؟
مــن بـیایم خـانه ات تـا مــست چــشمانم شــوی
مـن شـرابی دلـــربا، مـیخانه می خواهی چــکار؟
مــثل یــک پـــروانه ای دائــم بـــچرخم دور تـــو
تـا که هستم پیش تو، پـروانه می خواهی چکار؟
درد دل ها را بـــگو ، هــستم ســراپا گـــوش تــو
تـکیه گاهت میشوم، تـو شانه می خواهی چکار؟
در خــیابان مــی زنم فـــریاد، مــــردم بـــشنوند
من که خود دیوانه ام ، دیوانه میخواهی چکار؟
عـشق خـود را تـا هــمیشه مــن نــثارت مــیکنم
وقت سیری ، ای کبوتر ، دانه می خواهی چکار؟
#مرضیه_کریمی( اهواز)
#فرامرز_عرب_عامری
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
جهان طوری رقم خورده که از هم بی خبر باشیم
در این غربت کنار هم ، دو قطب بی اثر باشیم
چه می شد تیرِ مرگم را به قلبم میزدی سَطحی
بیفتم شرق آغوشت ، رفیقی بی خطر باشیم
پیام وصل می دادی ، خبر از عیش می دادی
نگو هرگز نمی خواهی، شبی شانه به سر باشیم !
جسارت می کنم جانا ، بیا ترمه به تن با هم
لَچَک بر سر بیندازیم و یک سنجاق سر باشیم
روایت ها بگو ، از موجِ دریاییِ موهایت
زمان را صفر می خواهم که باهم جلوه گر باشیم
تفاهم بین ما یعنی شروعِ کوبه های مُشت
بده مهلت، مرا دریاب ، شاید هم نظر باشیم
جنون باطلی داری و آزارت شده عادت
چرا با هم نباید دوستی بی دردسر باشیم؟
چرا باید بدی باشد در این دنیای وانفسا
مثالِ آدم و حوا ، اگر از یک پدر باشیم؟!
بشر از اوّل دنیا خطا را آفت جان کرد
به جای نیک کرداری ، چرا فکرِ تبر باشیم؟
از این زنگار وسواسی ، رها باشیم شاکروار
بیا در امتداد هم چو رودی در گذر باشیم
#مرضیه_کریمی ( اهواز)
#فرامرز_عرب_عامری
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985