eitaa logo
شعرهای ناب_آکادمی_دکتر_عامری
53 دنبال‌کننده
24 عکس
3 ویدیو
0 فایل
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985 آی دی مدیر و جهت ثبت نام در کارگاه شعر استاد عرب نیا @farjampoor @akademi_shear
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ موی تو صد پیچ و خم درکوچه های قمصر است در مـسیر بـاد ها دشـتی پـر از گـل پـرپـر اسـت کـوچه های ایـن مـحله پـر شـد از سـگهای هـار اصـلا از چـشمان تـو چـیزی نـگویم بـهتر اسـت دود سـیگاری کـه دایـم پـک زدی شـد نــقش مــن بـوسه ی او بـر لـب مــردانه ی تــو مـحشر اســت کاش می شد تا در آغوشت کشم سـخت و قـشنگ بــا دروغـی تـازه مـی گفتم کــه بـار آخـر اسـت دل بـــه دریــا مـیزنم بــا تـرس ، حــرفت را بــزن جمله ی هـرگز نـمی خواهم تـو را درد آور است رفــته ای تــا بـا بـهاری تـازه بــرگردی بــه بـاغ صـد بـهار آمد گـذشت و چــشم هایم بــر در است 🖋(فیونا) آکادمی آموزش شعر و ترانه دکتر @academy_shere_drameri
‍ ."مــثل دریا در پـــی آن مـــقصد نادیده‌ام" خانه را گم کرده‌ام از بس نشان پرسیده‌ام کـوله‌ باری از غـم فردا به دوشـم مـی برم یک جهانی را به شوق دیـدنت چرخیده‌ام بـادها در کـشتزاران رقــص بـرپا کـرده‌اند در سـماع شــاپرک‌ها بـــارها رقـــصیده‌ام نـقش لبهایت عـزیزم چشم دلخون مـیکند دائـماََ حـسرت از ایـن باغ انـارت چـیده‌ام ماه را گفتم که پنهان شو که ماهَم می‌رسد مـثل مـاهی، در مـیان بـرکه‌ای خــوابیده‌ام آمـدم تـا سـایه‌ی مــاهت در آغـوشم کــشم آب در هم ریــخت از ایـن کار نـاسنجیده‌ام (فیونا) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ ‍ «مــثل دریا در پـــی آن مـــقصد نادیده‌ام» خانه را گم کرده‌ام از بس نشان پرسیده‌ام کـوله‌ باری از غــم فردا به دوشـم مـی برم یک جهانی را به شوق دیـدنت چـرخیده‌ام بـادها در کـشتزاران رقــص بـر پا کـرده‌اند در ســماع شـــاپرک‌ها بـــارها رقـــصیده‌ام نـقش لبهایت عـزیزم چـشم دلخون مـیکند دائـماََ حـسرت از ایـن باغ انـارت چــیده‌ام ماه را گفتم که پنهان شو که ماهَم می‌رسد مـثل مـاهی، در مـیان بـرکه‌ای خــوابیده‌ام آمـدم تـا سـایه‌ی مــاهت در آغـوشم کــشم آب در هم ریــخت از ایـن کار نـاسنجیده‌ام (فیونا) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ بوسه ها را بر لبم جا می گذاری ، طبق معمول بر دلم نا خواسته پا می گذاری ، طبق معمول قهوه های چشم خود را تا خیابان ولیعصر می بری تا کافه تریا می گذاری ، طبق معمول دست در کیفِ شلوغم می بری!،،، ، هر بار با رژ بر لبم لبخندِ زیبا می گذاری ، طبق معمول باز می بینم کشیدی صورتم را مثل دلقک خنده یِ تلخی به لبها میگذاری ، طبق معمول دکترایِ مردم آزاری گرفتی و دَمَت گرم پای در .. کفشِ اطبّا می گذاری ، طبق معمول دعوتت کردم بیایی راس آن ساعت به دیدار نیمهِ شبها پا به آنجا می گذاری، طبق معمول (فیونا) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ عـاشق شـدم بـر چشمِ او امّا نمے فهمید جان باختم در حسرتش حاشا! نمے فهمید در عمق این آیینه ها دیدم کـه تـنها رفـت او از غــبارِ صــورتم غــم را نـمے فـهمید در سینه و عمق قفس جا کرده بود این غم من مرغ طـوفان بـودم و دریا نمے فهمید مـژگان چـشمانش مـثال چـوب جـادو بـود افـسون چـشم سـبز را خـضرا نمے فهمید در اوج ابهامات خود مے رفت و مے دیدم مـانند مـجنون مـاندم و لـیلا نـمے فهمید پـایانِ ایـن دلـدادگے شـــد داغ بــر قـلبم مــے سوختم ،درد مــرا دنــیا نــمے فهمید (فیونا) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ کاروان می رفت و پـرچمدار آن عـباس بـود داغـیِ دشــتِ بـلا را ، ســایبان عــباس بــود گـم شــده صــدها ســتاره در کـویر نـینوا حامیِ خورشید و مـاهِ آسـمان ، عـباس بود باغی از گلهای تشنه در عـطش پـرپر زدند نـوگلانِ خـون جـگر را بـاغبان ، عـباس بود مشکِ خونین را به دندان میکشد تاخیمه گاه نیزه بر تـن ، سـاقیِ لـب تـشنگان عـباس بـود در وفـاداری کـــسی هــمپایِ او هــرگز نــبود آنـکه کـرده کـربلا را جـاودان ، عـباس بـود (فیونا) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ . کاروان می رفت و پـرچمدار آن عباس بــود داغــی دشـت بـلا را... ســایبان عــباس بــود گـــم شــده صــدها ســتاره در کــویر نــینوا حـامی خـورشید و مـاه آسـمان عـباس بــود بـاغی از گـلهای تـشنه در عـطش پـرپـر زدند نـوگلان خـون جـگر را بــاغبان عــباس بــود مشک خونین را به دندان میکشد تاخیمه گاه نـیزه بر تن، سـاقی لـب تـشنگان عـباس بــود در وفــاداری کـسی هــمپای او هــرگز نــبود آنــکه کــرده کــربلا را جــاودان عـباس بــود (فیونا) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ موی تو صد پیچ و خم درکوچه های قمصر است در مـسیر بـاد ها دشـتی پـر از گـل پـرپـر اسـت کـوچه های ایـن مـحله پـر شـد از سـگهای هـار اصـلا از چـشمان تـو چـیزی نـگویم بـهتر اسـت دود سـیگاری کـه دایـم پـک زدی شـد نــقش مــن بـوسه ی او بـر لـب مــردانه ی تــو مـحشر اســت کاش می شد تا در آغوشت کشم سـخت و قـشنگ بــا دروغـی تـازه مـی گفتم کــه بـار آخـر اسـت دل بـــه دریــا مـیزنم بــا تـرس ، حــرفت را بــزن جمله ی هـرگز نـمی خواهم تـو را درد آور است رفــته ای تــا بـا بـهاری تـازه بــرگردی بــه بـاغ صـد بـهار آمد گـذشت و چــشم هایم بــر در است (فیونا) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
‍ . آتـش گــرفته بــاورم بــاران نــمی خواهد عشقی که کافرکرده ای ایمان نمی خواهد دردی کـــه در جـــانم زدی تـا آخـر دنــیا شـد تـومور بـدبینی و درمان نـمی خواهد قلبم شکست و گچ گـرفتم ، آتـلش بـستم این خانه ی پُر گچبری مهمان نمی خواهد از ابـــتدا هــم بــودنت سـوء تفاهم بــود تردید را بــشکن دلــم کـتمان نـمی خواهد فرهاد هم بـیهوده کـوهِ بـیستون را کَـند جنگ میان سنگ وجان میدان نمی خواهد خـوردم قـسم از او بـگیرم اعـتمادم را مردانه بستم عهد را ، پیمان نمی خواهد «فیونا» https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985