"بازیچه ی تقدیر"
"حق بده وقتی نباشی از خزان دلگیر باشم"
مثلِ یک بیدی بدست باد و طوفان گیر باشم
معصیت کارم چنین افتاده ام در کنج زندان
غرق احساس گناه و خسته از تسخیر باشم
ای دریغا! روزهای عمر من بی تو گذشتند
تا بکی افسرده و بازیچه ای تقدیر باشم؟
چیده بودم خوشه های آرزوهای محالت
باورم هرگز نبود اینگونه بی تاثیر باشم
نیست حق من که در فصل بهار زندگانی
بند بندِ جسم من فرسوده و در گیر باشم
#نعیم_اخلاصی از کابل
#فرامرز_عرب_عامری
اینجا هوا، هوای نفس گیر و مبهم است
ایـن زنـدگی بدون حضورت جهنّم است
سـیمای نـــا مـرتّب تــــــقویم روزگـــــار
پـژمرده در مـدار طبیعت پر از غم است
بـر شانه های ایـن تنِ لرزان و خسته ام
نشکفته های سبز حضورت مجسّم است
تــقدیر بــاغ خــالیِ انــدیشه های ســبز
در انــتظار اشــک وداعت به ماتم اسـت
وقتی حدیث عشق برایم مقدس اسـت
یعنی که عشق مرهمِ هر دردِ آدم اسـت
#نعیم_اخلاصی (کابل)
#فرامرز_عرب_عامری
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
از خاطره هایت غــمِ تکرار بـه جـا مــاند
رفتی و فقط لحظه ی دیـدار بـه جـا مـاند
از آن هــمه وابــستگی و عـــشق و عــلاقه
یک خاطره ی خط خطی و تـار به جا ماند
یک عمر نشستم کـه بیایی ولــی افــسوس
از هجر، فقط غصه ی تب دار بـه جـا مـاند
از شور و شر و مـستی و سر شاریِ دیـروز
زخمی به تـنِ ایـن دلِ بیمار بــه جــا مــاند
هــر بــار کــسی آمــد و آتـــش بــه دلــم زد
از آمـــدن و رفـــتنش آزار بـــه جــا مــاند
🖋#نعیم_اخلاصی
#فرامرز_عرب_عامری
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985