eitaa logo
اشعار کربلایی علی تقی پور
183 دنبال‌کننده
330 عکس
73 ویدیو
7 فایل
نوکری ننگ است نیز دارد افتخار آنکه بر حسین نوکر گردید آقایی کند ارتباط با ادمین @alinokare315 لینک کانال》 @akarbalaei #قزوین/استفاده از اشعار و سبک‌ها بلامانع می باشد التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم (واحد سنگین امام حسین«ع») 📝 📝 📝 (خادم الحسین) 📝 🌷--------------------------(بند اول) دلم دوباره پر زده رو گنبد طلای تو.. هوایی کرده دلم و هوای کربلای تو میگن شب جمعه می شه برو بیاتو کربلاس مادر قامت كمونت روضه خون تو سر جداس.. می خونه از پیكر تو... می خونه از حنجر تو... می خونه با قلب حزین ... از روضه های سر تو... «حسین عزیز زهرا» «حسین عزیز زهرا» 🌷🌷----------------------(بند دوم) دست خالی اومدم و بزار که دست پر برم ... غرق گناه اومدم و بزار که مثل حر برم آقا منم یه نوكرم یه نوکر دربه درم از تو می خوام امام حسین فقط حرم فقط حرم نوکر خونت می مونم بدونه تو نمی تونم امضا بزن براتمو کربلا روضه بخونم «حسین عزیز زهرا» «حسین عزیز زهرا» 🌷🌷🌷--------------(بند سوم) انا غلام ابن غلام انت امیری یا حسین ... بیچاره می شم به خدا دستم نگیری یا حسین ... ارزومه شهید بشم پیش تو رو سپید بشم جون رقیه دخترت نزار که نا امید بشم اول یه نیت می کنم عرض ارادت می کنم بعدش میام تو هیت و قصد زیارت می کنم «حسین عزیز زهرا» «حسین عزیز زهرا» ---------------------------------------------- اثری از گروه مهدیون(عج) بر جمال دلربای مهدی صلوات ۱۳۹۷/۲/۲۰ ----------------------------------------------
هدایت شده از نوکررقیه خاتون( س)
546.1K
دلم دوباره پر زد علی تقی پور
13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید حاج قاسم سلیمانی، خطاب به مادران شهدا: وقتی شما مادرها نبودید و بچه‌هایتان در خون دست و پا میزدند، حضرت زهرا (س) را دیدم... @akarbalaei
ویژه برنامه شهادت حضرت زهرا (س) هیت معظم بنت الحسین (س) (جمعه) راس ساعت:18:30دقیقه سخنران شیخ علی محمدشاهی با مداحی کربلایی علی تقی پور وذاکرین اهل بیت ع مکان:خ،لاله زار کوچه لاله ۱۴ پلاک ۳۳ منزل اقای تقی پور
4_5834450082178531397.mp3
4.27M
📀نوحه بسیار زیباحضرت زهرا (س) 📖پرستوی علی خانوم من مرو 🎤حاج سعیداسماعیل زاده ✍کربلایی علی تقی پور ✍کربلایی مجیدمرادزاده 🎪اجراشده درمحبان الحسین (ع) بابل @akarbalaei
🌹🌹🌹 ای وای غمی میون دل اسیره خاطره ش از یادم نمیره که چی کشیدیم توی کوچه یادم میادگریه م میگیره ای وای بغضی توی دلم نشسته خیلی دل زارم  شکسته وقتی که دیدم  اون حرومی راه تورو توکوچه بسته زهرا ای یاس قد کمون حیدر ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅بنددوم ای وای توکوچه راهمون و بست و چه بدغرورموشکست و دیدم روگونه های مادر کبودیه جای یه دست و ای وای یادم میاداون کوچه ی تنگ نامرد اومد با بغض ونیرنگ به سمت توچه حمله ور شد با دست سنگین ودل سنگ ای وای همراه مادر هی  زدم زار ازگریه شد چشای من تار قَدَّم به پنجه ش نرسید و ازدست من برنیومد کار زهرا ای یاس قد کمون حیدر ➖➖➖➖➖➖➖ ✅بندسوم ای وای قباله ی فدک رو دزدید نامرد به اشک ما می خندید یه جوری سیلی زدکه دیگه چشمای مادرم نمی دید 😭 ای وای خدابرا. کسی نیاره که مثل من بشه بیچاره حتی نمیشنید صدامو نه گوشی داشت نه گوشواره 😭 ای وای مونده بودیم غریب و تنها مادرمن به روی خاکا هرچی میگفتم پاشو مادر نمیتونست بلند شه از جا مادر وای مادرم وای مادرمن 💠💠💠3⃣0⃣2⃣💠💠💠 _
 مجله  خیمه  شهریور 1387 - شماره 44  داستان مقبل ; شأن و جایگاه شعر و شاعری، ذاکر و ذاکری نویسنده : دکتر محمدرضا سنگری 6 اگر شما به کاشان سفر کردید قبر مقبل را زیارت کنید. مقبل بعد از محتشم کاشانی می زیسته است. اصل اسمش مقبل نبوده است، ظاهرا محمد شیخا بوده. ایشان یک روز عاشورا در گوشه ای ایستاده بود و به دسته های سینه زنی نگاه می کرد. دسته های سینه زنی این شعر را می خواندند (عزا عزا است امروز، روز عزاست امروز، در کربلای پر خون، زهرا(س) صاحب عزا است امروز) شعر مقداری ناهماهنگ بود. مقبل هم شعر مردم را مسخره می کند و این نوحه را دست می اندازد. بعد از آن دچار بیماری جذام می شود و مورد نفرین اطرافیان قرار می گیرد. او را می برند و در خرابه ای می اندازند. مقبل محرم سال بعد هر طوری که شده خود را به نقطه ای می رساند که هیئت ها را ببیند. وقتی می رسد باز همان شعار سال گذشته را مطرح می کنند. دلش می شکند و منقلب می شود و دو سه بیت به آن شعر اضافه می کند. با طرح این دو سه بیت که اضافه می کند، انقلابی در وجود او ایجاد می شود و به شدت اشک می ریزد و مدام گونه هایش را به خاک می مالد و گریه می کند و می گوید: به رسم کربلا من هم مثل اباعبدالله(ع) که نقل می کنند در آخرین لحظه ها وقتی داشت به شهادت می رسید، حالتش حالت سجده مانند بود. خودش را این طوری انداخته بود روی خاک و گونه ها را به خاک می مالید و ناله می کرد. مقبل بعد از این ناله ها شب در عالم خواب دید محفل و مجلس بسیار بزرگی آماده است و همه نشسته اند که در همین موقع محتشم کاشانی وارد شد. رسول خدا به محتشم فرمود:«شعرت را بخوان.»(اینجا لازم است نکته ای را متذکر شوم و آن اینکه، مصراع اول شعر محتشم از پیغمبر است ولی همه فکر می کنند از محتشم است. جریان از این قرار است که پسر محتشم از دنیا می رود و او در رثای فرزندش شعر می گوید. شب رسول خدا(ص) را در خواب می بیند. رسول خدا(ص) به او می فرماید:«تو برای بچة خودت شعر گفتی، چرا برای فرزند من شعر نمی گویی.» محتشم به رسول خدا(ص) می گوید من تا به حال در این حوزه شعر نگفته ام و این توانایی را ندارم. پیغمبر(ص) به او می گوید پس بنویس:«باز این چه شورش است که در خلق عالم است» این هدیه من به تو. حالا بلند شو و بنویس. محتشم از خواب که بلند شد، این شعر را ادامه می دهد و این می شود که ترکیب بند معروفی که همه شما دیده و شنیده اید و امروز به برکت اخلاصی که در سرودن آن بوده است ذکر می شود و نصب دیوارهای ما شده است. برگردیم به ادامه خواب مقبل: رسول خدا به محتشم فرمود:«برو بالا و شعرت را بخوان». محتشم می رود پلة اول. رسول خدا فرمود:«برو بالا، پلة دوم» باز فرمود:«برو بالا پلة سوم» باز فرمود:«برو بالا». پیغمبر فرمود:«چون برای فرزندم حسین شعر گفتی حق داری بالای بالا بنشینی. حالا شعرت را بخوان.» محتشم شعرش را خواند و حال مجلس عوض شد. صدای گریة زنان از پشت پرده شنیده شد. پیغمبر(ص) فرمود:«دیگر کافی است و محتشم شعرش را قطع کرد و هدیه اش را از دست پیغمبر(ص) دریافت کرد.» مقبل هم در آن مجلس حضور دارد و باخودش می گوید می دانم به خاطر بی حرمتی که کردم مرا در این مجلس تحویل نمی گیرند. می گوید در این موقع دیدم از پشت پرده صدایی می اید. حضرت زهرا(س) به پیغمبر(ص) فرمود: «درست است که ایشان خطایی کرده، اما شعر کوچکی برای حسین من گفته است. به او اجازه دهید برود روی منبر بنشیند و شعرش را بخواند.» مقبل می گوید من از منبر بالا رفتم، اما به خود اجازه ندادم، خیلی بالابروم. چند پله ای که رفتم، نشستم و شعرم را زمزمه کردم. مقبل شعرش را که می خواند می اید پایین و می گوید من هدیه ام را اول از پیغمبر(ص) گرفتم که گفت:«دیگر اسم تو را مقبل گذاشتم و مقبل یعنی خوشبخت و هر کس برای حسین من شعر بگوید، مقبل است. تو خوشبختی چون برای حسین من شعر سروده ای.» بعد می گوید من هدیه ام را از حضرت زهرا گرفتم. مقبل هم شفا پیدا می کند و هم پس از آن ماجرا شعر می گوید و دیوان شعر ایشان موجود است. نکته ای که در این ماجرا خیلی مهم است و بنده می خواهم روی آن تاکید کنم این است که اگر از این دست عنایات در زندگی خود داشتید، آن را خیلی پاس بدارید و خوب نگهداری کنید. در اینجا رسول خدا(ص) به مقبل می فرماید: «هر کس در این راه آمد ما بخشی از راه را کمکش می کنیم و او را پیش می بریم.» بسیار از شما برایتان اتفاق افتاده که صدای شما گرفته است و در آن موقعیت نگرانید و شرمنده که بخوانید یا نخوانید؛ بعد می بینید چیز دیگری شد. یا گاهی چیزی می خوانید که قبلا فکرش را نکرده اید. اینها دارند شما را می برند. در حوزة عرفان بحثی داریم تحت عنوان سیر محبی و سیر محبوبی یا به آن می گویند سالک مجذوب و مجذوب سالک. ما سالک مجذوبیم یا مجذوب سالکیم. در قلمرو سیر به سمت اباعبدالله(ع) همة آدم ها می شوند مجذوب سالک. سالک مجذوب کسی
است که خودش تلاش و تکاپویی می کند بعد خدا هم دستش را می گیرد. اما مجذوب سالک آن است که آنها دستش را می گیرند و می برند بعد اتفاقی می افتد. ابراهیم(ع) در لسان قرآن سالک مجذوب است. می گوید: «انی ذاهب الی ربی سیهدین» من به طرف خدا می روم. خدا به زودی مرا هدایت خواهد کرد. یعنی خودش سلوک می کند و بعد مجذوب می شود. اما رسول خدا(ص) مجذوب سالک است. خود خدا می بردش:«بسم الله الرحمن الرحیم. سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله...». خداوند می فرماید:«پاک و منزه است آن خدایی که بنده خودش را برد.» یعنی پیغمبر ما مجذوب سالک بود. پیغمبر(ص) در خواب به تعبیری می فرماید: «هر کس برای حسین من کار کند، مجذوب سالک است.» در آنجا هم به مقبل اشاره می کند. هم می گوید مصراع اول شعر محتشم را من گفتم. هر محتشم در وسط شعر گیر کرد و من کمکش کردم. (محتشم هنگام سرودن شعر معروف خود به این مصراع که رسید: «هست از ملال گر چه بری ذات ذوالجلال» یعنی، ذات خدا از ملال بری است، ماند. می گوید گیر کرده بودم که مصراع دوم را بگویم. شب در عالم رویا دوباره پیغمبر(ص) را دیدم، فرمود: محتشم جای خیلی سختی شعر خود را بردی. پس پشت سر آن این را بنویس:«او در دل است و هیچ دلی نیست بی ملال» خدا در دل است و هیچ دلی هم بی ملال نیست. (بیت به گونه ای است که خدا را غمگین معرفی می کند، اما شما نمی توانید به شاعر ایراد بگیرید.) می گوید وسط راه هم ما کمک کردیم و کمک می کنیم. نفستان را شما پیش نمی برید. حسان بن ثابت وقتی در غدیر خم برای امیرالمومنین(ع) شعر گفت وقتی که تمام کرد پیغمبر(ص) کنار او آمد و فرمود:«این شعر را تو نگفتی فکر نکنی تو بودی که شعر گفتی، بلکه این را روح القدس بر زبان تو جاری کرد.» در جلسه ای که خدمت آقای موسوی گرمارودی بودیم. یکی از آقایان حاضر در مجلس که در کشور هم مشهور است به آقای گرمارودی گفت: «من نمی دانم در این شعر معروف، علی ای همای رحمت / تو چه ایتی خدا را، واقعا این طور بوده که این بزرگ دینی گفته است؟ واقعا خواب دیده یا نه؟» آقای موسوی گرمارودی گفت: «شهد الله» من شنیدم آن را به آقای دکتر تجلیل که کنار من بود، گفت:«من از زبان ایت الله مرعشی شنیدم که فرمودند: در عالم خواب دیدم این شعر را می خوانند. صبح به کسی که کنارم بود گفتم شهریار را می شناسی. گفت اسمش را شنیده ام. گفتم برو سراغش و این شعر را از او طلب کن.» گفت:«وقتی که من وارد خانه او شدم نوشتة ایت الله مرعشی را به او نشان دادم. شروع کرد به گریه و گفت من این شعر را دیشب گفته ام و هنوز برای کسی نخوانده ام. بعد شعری را که گفته بود از زیر فرش بیرون آورد و گفت ببینید هنوز تازه است. این را تازه گفته ام. آقا شعر مرا تایید کرده است.» برادران، شما مهر تایید دارید اگر در این راه آمده اید. خیلی قیمت تان بالاست. اصلا برای خودتان نرخ تعیین نکنید. نرخ کم شما بهشت است.
مراسم عزاداری حضرت زهرا (س) باسخنرانی با مداحی وذاکرین اهل بیت (ع) زمان ۱۸/۳۰کوچه شاهد۲منزل حاج ابوالقاسم مهدی آبادی هیئت بنت الحسین (س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم عزاداری حضرت زهرا (س) باسخنرانی با مداحی وذاکرین اهل بیت (ع) زمان ۱۸/۳۰کوچه شاهد۲منزل حاج ابوالقاسم مهدی آبادی هیئت بنت الحسین (س)
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸 هدیه به حضرت زهرا (س)وپیغمبرخوبیها(ص)۱۴صلوات زمزمه,زمینه,سنگین,شور ✅ 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 زمینه شام غریبان 🔻بند اول خدا حافظ فاطمه ای یاس نیلوفر من خدا حافظ فاطمه ای مهربون همسر من از غصه ی تو ببین علی قدش خمید از داغ تو شد موهای حیدر ت سپید به زنده موندن ديگه ندارم هیچ امید فاطمه جان. ورم بازوت منوكُشت فاطمه جان. زخم رو پهلوت منو کُشت (واویلاامون ازغربت علی) 🔻بند دوم رفتی و با رفتنت چه سوت و کور شد خونمون بعدتو ببین شده غصه و غم مهمو نمون رفتی عزیزم من و تو جا گذاشتی و بادرد و غصه من و چرا گذاشتی و تو شهر کینه من و تنها گذاشتی و فاطمه جان. منو کشته جای سیلی فاطمه جان منوکشته روی نیلی (واویلاامون ازغربت علی) 🔻بندسوم رفتی و مونده علی با درد و رنج و غصه ها نمی شم فاطمه جان حریف اشک بچه ها بعد از تو دیگه به فکر زهر و حسنم فکر حسین و به فکر اون بی کفنم به فکر زینب کبودیه رو بدنم فاطمه جان قرار ما تو کربلا درقتلگاه کنارنعش سرجدا (واویلا امون از غربت علی)