4_5979023955581731431.mp3
7.3M
🌸دوشنبه ها با درس نهج البلاغه ۱۴
🌿🌿 شیرین و دلکش
🌺🌺🌺 ساده و آسان #نهج_البلاغه_خطبه_اول_قسمت_چهاردهم
🌿 محمدرضا رنجبر
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
وضاع را این طور دید، ناراحت شد و کمی اوقات تلخی کرد. صمد به طرفداری ام بلند شد و برای مادرش توضیح داد بچه ها از صبح چه بلایی سرمان آوردند. مادرشوهرم دیگر چیزی نگفت. بچه ها را به او دادیم و نفس راحتی کشیدیم.
از فردا صبح، دوباره صمد دنبال پیدا کردن کار رفت. توی قایش کاری پیدا نکرد.
✫⇠قسمت :5⃣5⃣
مجبور شد به رزن برود. وقتی دید نمی تواند در رزن هم کاری پیدا کند، ساکش را بست و رفت تهران.
چند روز بعد برگشت و گفت: «کار خوبی پیدا کرده ام. باید از همین روزها کارم را شروع کنم. آمده ام به تو خبر بدهم. حیف شد نمی توانم عید پیشت بمانم. چاره ای نیست.»
خیلی ناراحت شدم. اعتراض کردم: «من برای عید امسال نقشه کشیده بودم. نمی خواهد بروی.»
صمد از من بیشتر ناراحت بود. گفت: «چاره ای ندارم. تا کی باید پدر و مادرم خرجمان را بدهند. دیگر خجالت می کشم. نمی توانم سر سفره آن ها بنشینم. باید خودم کار کنم. باید نان خودمان را بخوریم.»
صمد رفت و آن عید را، که اولین عید بعد از عروسی مان بود، تنها سر کردم. روزهای سختی بود. هر شب با بغض و گریه سرم را روی بالش می گذاشتم. هر شب هم خواب صمد را می دیدم. وقتی عروس های دیگر را می دیدم که با شوهرهایشان، شانه به شانه از این خانه به آن خانه می رفتند و عیدی می گرفتند، به زور می توانستم جلوی گریه ام را بگیرم.
فروردین تمام شده بود، اردیبهشت آمده بود و هوا بوی شکوفه و گل می داد. انگار خدا از آن بالا هر چه رنگ سبز داشت، ریخته بود روی زمین های قایش.
✫⇠قسمت :6⃣5⃣
یک روز مشغول کارِ خانه بودم که موسی، برادر کوچک صمد، از توی کوچه فریاد زد.
ـ داداش صمد آمد!
نفهمیدم چه کار می کنم. پابرهنه، پله های بلند ایوان را دو تا یکی کردم. پارچه ای از روی بند رخت وسط حیاط برداشتم، روی سرم انداختم و دویدم توی کوچه. صمد آمده بود. می خندید و به طرفم می دوید. دو تا ساک بزرگ هم دستش بود. وسط کوچه به هم رسیدیم. ایستادیم و چشم در چشم هم، به هم خیره شدیم. چشمان صمد آب افتاده بود. من هم گریه ام گرفت. یک دفعه زدیم زیر خنده. گریه و خنده قاتی شده بود.
یادمان رفته بود به هم سلام بدهیم. شانه به شانه هم تا حیاط آمدیم. جلوی اتاقمان که رسیدیم، صمد یکی از ساک ها را داد دستم. گفت: «این را برای تو آوردم. ببرش اتاق خودمان.»
اهل خانه که متوجه آمدن صمد شده بودند، به استقبالش آمدند. همه جمع شدند توی حیاط و بعد از سلام و احوال پرسی و دیده بوسی رفتیم توی اتاق مادرشوهرم. صمد ساک را زمین گذاشت. همه دور هم نشستیم و از اوضاع و احوالش پرسیدیم. سیمان کار شده بود و روی یک ساختمان نیمه کاره مشغول بود.
کمی که گذشت، ساک را باز کرد و سوغاتی هایی که برای پدر، مادر، خواهرها و برادرهایش آورده بود، بین آن ها تقسیم کرد.
✫⇠قسمت :7⃣5⃣
همه چیز آورده بود. از روسری و شال گرفته تا بلوز و شلوار و کفش و چتر. کبری، که ساک من را از پشت پنجره دیده بود، اصرار می کرد و می گفت: «قدم! تو هم برو سوغاتی هایت را بیاور ببینیم.»
خجالت می کشیدم. هراس داشتم نکند صمد چیزی برایم آورده باشد که خوب نباشد برادرهایش ببینند. گفتم: «بعداً.» خواهرشوهرم فهمید و دیگر پی اش را نگرفت.
وقتی به اتاق خودمان رفتیم، صمد اصرار کرد زودتر ساک را باز کنم. واقعاً سنگ تمام گذاشته بود. برایم چند تا روسری و دامن و پیراهن خریده بود. پارچه های چادری، شلواری، حتی قیچی و وسایل خیاطی و صابون و سنجاق سر هم خریده بود. طوری که درِ ساک به سختی بسته می شد. گفتم: «چه خبر است، مگر مکه رفته ای؟!»
گفت: «قابل تو را ندارد. می دانم خانه ما خیلی زحمت می کشی؛ خانه داری برای ده دوازده نفر کار آسانی نیست. این ها که قابل شما را ندارد.»
گفتم: «چرا، خیلی زیاد است.»
خندید و ادامه داد: «روز اولی که به تهران رفتم، با خودم عهد بستم، روزی یک چیز برایت بخرم. این ها هر کدام حکایتی دارد. حالا بگو از کدامشان بیشتر خوشت می آید.»
همه چیزهایی که برایم خریده بود، قشنگ بود.
✫⇠قسمت :8⃣5⃣
نمی توانستم بگویم مثلاً این از آن یکی بهتر است. گفتم: «همه شان قشنگ است. دستت درد نکند.»
اصرار کرد. گفت: «نه... جان قدم بگو. بگو از کدامشان بیشتر خوشت می آید.»
دوباره همه را نگاه کردم. انصافاً پارچه های شلواری توخانه ای که برایم خریده بود، چیز دیگری بود. گفتم: «این ها از همه قشنگ ترند.»
از خوشحالی از جا بلند شد و گفت: «اگر بدانی چه حالی داشتم وقتی این پارچه ها را خریدم! آن روز خیلی دلم برایت تنگ شده بود. این ها را با یک عشق و علاقه دیگری خریدم. آن روز آن قدر دلتنگت بودم که می خواستم کارم را ول کنم و بی خیال همه چیز شوم و بیایم پیشت.»
بعد سرش را پایین انداخت تا چشم های سرخ و آب انداخته اش را نبینم.
از همان شب، مهمانی هایی که به خاطر برگشتن صمد بر پا شده بود، شروع شد. فامیل که خبردار شده بودند صمد برگشته...(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
AUD-20210210-WA0031.mp3
9.26M
#دعای_فرج_صوتی 💚✨
🦋اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ...
#شبتون_مهدوی
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
part04_akharinaroos64kb.mp3
8.85M
📗کتاب صوتی
#آخرین_عروس
قسمت 4⃣
"داستان حضرت نرجس مادر امام زمان (عج) از روم تا سامرا "
اثر استاد #مهدی_خدامیان_آرانی
گوینده #هدی_سادات_موسوی
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
gonah gheibat.hasheminejad.mp3
5.63M
﷽
📲 فایل صوتی
🎙واعظ: حاج آقا #هاشمی_نژاد
🔖 گناه غیبت 🔖
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
نوزدهمین مجمع کانون اعضای وابسته ودجا در تاریخ ۹۹/۱۲/۲۶ در ساختمان ساتا، با رعایت شیوه نامههای بهداشتی، تلاوت آیاتی از کلام الله مجید، صلوات بر محمد و آل محمد و سرود جمهوری اسلامی با حضور اکثریت اعضای محترم مجمع شروع شد.
در ابتدا امیر دکتر عزتی ریاست محترم مجمع ضمن عرض خیرمقدم، اعیاد شعبانیه و فرازی از مناجات شعبانیه فرمودند، انشاءالله با مدد خداوند در ماه شعبان آماده شویم برای ورود به ماه مبارک رمضان و پیشاپیش سال نو را تبریک گفتند و از حضور اعضای مجمع، هیئت مدیره و ریاست محترم کانون تشکر کردند.
جناب سرهنگ فلاح به عنوان ناطق پیش از دستور مشکلات حقوق بازنشستگان را ناشی از زمان شاغلی که مزایا در فیش حقوقی ثبت نمیشود عنوان کردند و گفتند هزینههای درمان بازنشستگان در برنامههای سازمان خدمات درمانی باید نمود داشته باشد چون متفاوت با زمان شاغلی است از قبیل سمعک، ویلچر، دندان و از کار افتادگی و همچنین عنوان کردند سازمان اتکا نباید خدمات را به خاطر تخلف بعضی از خلافکاریها کم کند بلکه باید با متخلف برخورد شود و در مورد برنامه سال ۱۴۰۰ کانون گفتند برنامه باید از اهداف کلان تبعیت کند و کانون از هتلداری پرهیز کند چون هزینهبر خواهد شد و اینکه کانون باید به طرف استفاده از فضای مجازی برود.
سردار اردستانی ریاست محترم کانون عملکرد کانون را در بخشهای مختلف ارائه دادند از جمله اعطای وام تقریبا به همه کسانیکه مراجعه کردهاند و تاکنون وام دریافت نکرده بودند، در مجموع ۹۲ میلیارد تومان؛ وام جعاله ۴۶۹۵ مورد؛ وام اشتغال ۲۵۷ مورد؛ تامین و وام مسکن ۱۸۰ مورد؛ دیدار و ملاقات ۶۵۰۰ مورد (هر دیدار ۶۰۰ هزار تومان)؛ شناسایی و کمک به معسرین ۱۰۰۵ مورد؛ کمک به خانواده متوفیان ۱۳۰۸ مورد؛ کمک بلاعوض ۵۲۸ مورد؛ کمک مومنانه ۱۰۵۰۰ مورد و ... جلسه با مقام وزارت ۳ مورد و با معاونین ۱۰ مورد؛ ثبت تغییرات کانون، ایجاد دفتر خدمات الکترونیک، خرید دفتر شهرری و مجموعه ۴ واحدی برای مهمانسرا و جذب منابع از وزارت و سازمانها حدود ۵ میلیارد تومان و تشکر و قدردانی از وزیر محترم که حمایت بسیار خوبی داشتند.
سردار میر اسماعیلی با قرائت آیهای از قرآن مجید نتیجه گرفتند، با صبر استقامت است که به خواستههای خود میرسیم، من پس از سالها که در خدمت عزیزان هستم به این نتیجه رسیدم که برای گذران از دوره سختی که بازنشستگان دارند فقط کانونهای بازنشستگان نیروهای مسلح، سابا و ساتا هستند. وجود کانون قوی، مجمع قوی و مدیران بازنشسته قوی که به نوعی درد بازنشسته را درک کرده باشند با هماهنگی کانونهای بازنشستگان است که میتواند حقوق بازنشسته را به او بدهند، اگر بتوانند قدرت کانون را بگیرند کسی نخواهد بود که به داد بازنشسته برسد، اگر نبود همّت کانون، سردار گودرزی و اراده وزیر محترم، بازنشستگان به حقوق قانونی خود نمیرسیدند.
سردار ابن الرضا معاون محترم منابع انسانی گزارشی از وضعیت سخت وزارت و فعالیت زیاد وزارت در سال ۹۹ با توجه به وضعیت کرونا و مصوبات مجلس برای بازنشستگان و مبالغ آن در سال ۱۴۰۰ ارائه دادند و پیشبینی کردند تحقق کامل آن بعید است لکن وزارت و معاونت منابع انسانی تمام سعی و تلاش خود را خواهند کرد.
آقای مهندس سینافر مدیر محترم طرح و برنامه توضیحات جامعی از برنامه ۱۴۰۰ کانون را ارائه دادند و گفتند برنامه ۱۴۰۰ طوری تنظیم شده که قابلیت اجرا در حالت ادامه وضعیت فعلی (کرونا) و پسا کرونا را داشته باشد ضمن اینکه از محسنات برنامه خود اتکایی است و هزینههای جاری زیر ۲۰درصد بوده به نحوی که در سال ۱۴۰۰، این هزینهها ۱۳درصد بودجه را شامل میشود.
در پایان امیر عزتی از همه عزیزان تشکر و قدردانی کردند و فرموند این جلسه برای بررسی و تصویب برنامه بودجه کانون است که با مد نظر قرار دادن تذکرات عزیزان توسط کانون، چنانچه موافق تصویب هستند اعلام کنند، که برنامه و بودجه کانون مصوب گردید، ضمنا مصوب گردید کانون در خصوص بیمه خدمات درمانی با سازمان خدمات درمانی مکاتبه و همچنین در خصوص بیمه تکمیلی با بیمههای دیگر غیر از بیمه کوثر نیز تحقیق، بررسی و مکاتبه نمایند.
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
🇮🇷 برای علاقهمندان به تاریخ مینویسم.
📝 #سئوال:
آیا میدانید وضعیت توان نظامی دفاعی انقلاب در سالهای ۵۸ و ۵۹ چگونه بود؟
✅ #جواب:
اوضاع ارتش(بعنوان رکن مهم امور نظامی و دفاعی)، قبل از آغاز جنگ تحمیلی به مراتب بدتر از اوضاع سیاسی و اقتصادی بود.
برخی از عواملی که آن وضعیت ناپایدار نظامی دفاعی را طبق تصمیمات دولت موقت ایجاد نمود عبارتند از:
- کاهش نیروی انسانی کادر
- کاهش مدت سربازی از ۲ به ۱ سال
- انتقال کارکنان کادر به محل زادگاه
- لغو قراردادهای تسلیحاتی
- تشکیل شوراها و تضعیف سلسله مراتب
- عدم سرویس و نگهداری تجهیزات
- غارت تسلیحات قبل از پیروزی انقلاب
- کودتای نوژه
❇️ در آن روزها اوضاع صنایع نظامی وقت متاثر از وضعیت فوق خوب نبود.
❇️ سپاه پاسداران نوپای انقلاب نیز درگیر مسائل مرزی کردستان، خوزستان و ... و شورشهای منطقهای بود.
◾از این رو دشمنان بخصوص آمریکا در ارزیابی خود، قدرت دفاعی ایران را ضربه پذیر پنداشت، و این خود در ایجاد انگیزه و ترغیب صدام جهت تجاوز به ایران مؤثر بود
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
🔴 از نشانههای امام، سخن گفتن او به تمام زبانهاست:
🌕 ابوبصیر از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید: «امام با چه نشانههایی شناخته میشود؟» فرمود:«امام راستین صفاتی دارد که اولین و مهمترین آن این است که امام قبلی معرفیاش کرده باشد. همان گونه که رسول خدا علی بن ابیطالب علیه السلام را معرفی کرد، هر امامی نیز باید امام پس از خود را معرفی نماید.
🔸نشانهی دیگر آن است که هر چه از او میپرسند، جواب بدهد و از هیچ چیز بیخبر نباشد.
🔸نشانهی دیگر اینکه هرگز در دفاع از حق سکوت نکند،
🔸از حوادث آینده خبر بدهد و
👈به همهی زبانها سخن بگوید.»
سپس فرمود:«هم اکنون نشانهای به تو مینمایم که قلبت مطمئن شود.»
در همین حال مردی خراسانی وارد شد و شروع کرد به عربی سخن گفتن، اما امام پاسخش را به فارسی داد. مرد خراسانی گفت:« من خیال میکردم فارسی متوجه نمیشوید.»
امام فرمود:«سبحان الله! اگر نتوانم جوابت را به زبان خودت بدهم، پس چه فضیلتی بر تو دارم؟»
سپس فرمود:«امام کسی است که سخن هیچ فردی بر او پوشیده نیست. او کلام هر شخص و هر موجود زنده ای را می فهمد👉 امام با این نشانهها شناخته میشود و اگر اینها را نداشته باشد، امام نیست.»
📗بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۴۷
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
#میخوای_دعات_مستجاب_شود❓
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
هرکس میخواهد دعایش مستجاب شود، برای نجات مؤمنین و مؤمنات دعا کند.
📚 در محضر بهجت، ج٢، ص١۵۵
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌🏻بهترین راه برای آسودهتر زندگی کردن
#تصویری (راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
AUD-20201015-WA0023.mp3
3.35M
♨️شیعه از کجا میگه امام زمان(عج) زنده است!
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎙حجت الاسلام #عالی
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520