فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
سلامتۍآقاامـامزمـ💛ـانصلوات
#سلام_امام_زمانم ❤️
💓چـــــه شود که نازنیـــــنا ، رُخ خـــــود بـــــه مـــــن نمـــــائی ☺️
💗 بـــــه تـــــبسّمی ، نگـــــاهی ، گـــِــرهی ز دل گـــــشائی 🤲
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#صبحتون_مهدوی 🌤
#التماس_دعای_فرج 🤲
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
4_5868236124584942111.mp3
1.78M
#پرسمان_مهدوی
⁉️غربال شدن درآخرالزمان طبق چه معیاری انجام میشود ؟واین ریزش ها و رویش ها شامل چه کسانی میشود ؟
⭕️#ابراهیم_افشاری
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁
🌹 #ماه_رمضـــــــان رخصت دَق الباب است
🌷بر آستان حضرت دوست
🌷برایتان آرزوی اجابت دارم
🌹رمزهادر رمضانست
🌷خدا مى داند
🌹برترین ماه زمانست
🌷خدا مى داند
🌹موسم بندگى چشم و
🌷زبان وگوش است
🌹نه همین صوم دهانست
🌷خدا مى داند
🌹روزه این نیست که
🌷یک وعده غذاکم بشود
🌹روزه آن ست که
🌷ایمان من و تو محکم بشود
ماه رمضان ماه طاعات و عبادات است
پیشاپیش حلول #ماه_رمضان مبارک💐❣
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
خطبه ای از نهج البلاغه که جوان امریکایی را مسلمان کرد
واقعا بی نظیره 👌👌👌
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
4_5985417461078425972.mp3
6.82M
🍃 درس نهج البلاغه ۱۵
🌾🌾 شیرین و دلکش
🎄🎄🎄 ساده و آسان #نهج_البلاغه_خطبه_اول_قسمت_ پانزدهم
🌷 محمدرضا رنجبر
زیبا و دلنشین
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
🦋اگر میخواهی برکت و آرامش و سعادت وارد زندگیت شود
یک اصل مهم را وارد زندگیت کن
قبل از اینکه هر کسی را در طی روز ملاقات کنی
اول خداوند رو ملاقات کن
برای خودت چای بریز و در خلوت خودت همنشین خدا شو
🦋او بهترین مونس جهان هستی است
از آرزوهایت بگو از مشکلاتت از راههای نرفته ای که توان آن را نداری
❤️🍃او بهترین شنونده دنیاست
میشنود لبخند میزند و حتی قبل از درخواست تو دست به کار میشود
🌺🍃به من بگو
میتوانی با زیباترین، مهمترین، در دسترس ترین، تواناترین، داناترین و مهربانترین
شخص اول تمام عوالم، دوست و همنشین شوی؟
🦋اگر جوابت مثبت است
هیچ وقت اصل مهم زندگیت را فراموش نکن
او هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب بی صبرانه منتظر توست
🦋هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
🌺🌿ﺍﻭﺳﺖ ﺯﻧﺪﻩ ، ﻫﻴﭻ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ ، ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ [ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺷﺮﻛﻲ ] ﺧﺎﻟﺺ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ ، ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ . ﻫﻤﻪ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻫﺎ ﻭﻳﮋﻩ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(٦٥)
سوره غافر
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
ر. گناه من چیست؟! از روز عروسی تا حالا، یک هفته پیشم نبودی. رفتی تهران پی کار، گفتی خانه مان را بسازیم، می آیم و توی قایش کاری دست و پا می کنم. نیامدی. من که می دانم تهران بهانه است. افتاده ای توی خط تظاهرات و اعلامیه پخش کردن و از این جور حرف ها. تو که سرت توی این حرف ها بود، چرا زن گرفتی؟! چرا مرا از حاج آقایم جدا کردی. زن گرفتی که این طور عذابم بدهی. من چه گناهی کرده ام. شوهر کردم که خوشبخت شوم. نمی دانستم باید روز و شب زانوی غم بغل کنم و بروم توی فکر خیال که امشب شوهرم می آید، فردا شب می آید...»
خدیجه با صدای گریه من از خواب بیدار شده بود و گریه می کرد. صمد رفت گهواره را تکان داد و گفت: «راست می گویی. هر چه تو بگویی قبول دارم. ولی به جان قدم، این دفعه دیگر دفعه آخر است. بگذار بروم امامم را ببینم و بیایم. اگر از کنارت جم خوردم، هر چه دلت خواست بگو.»
خدیجه اتاق را روی سرش گذاشته بود. بندهای گهواره را باز کردم و بچه را بغل گرفتم. گرسنه اش بود. آمد، نشست کنارم. خدیجه داشت قورت قورت شیر می خورد.
✫⇠قسمت :0⃣8⃣
خم شد و او را بوسید. صدایش را عوض کرد و با لحن بچه گانه ای گفت: «شرمنده تو و مامانی هستم. قول می دهم از این به بعد کنارتان باشم. آقای خمینی دارد می آید. تو و مامان دعا کنید صحیح و سالم بیاید.»
بعد بلند شد و به من نگاه کرد و با یک حالتی گفت: «قدم! نفس تو خیر است. تازه از گناه پاک شده ای. برای امام دعا کن به سلامت هواپیمایش بنشیند.»
با گریه گفتم: «دلم برایت تنگ می شود. من کی تو را درست و حسابی ببینم...»
چشم هایش سرخ شد گفت: «فکر کردی من دلم برای تو تنگ نمی شود؟! بی انصاف! اگر تو دلت فقط برای من تنگ می شود، من دلم برای دو نفر تنگ می شود.»
خم شد و صورتم را بوسید. صورتم خیسِ خیس بود.
چند روز بعد، انگار توی روستا زلزله آمده باشد، همه ریختند توی کوچه ها، میدان وسط ده و روی پشت بام ها. مردم به هم نقل و شیرینی تعارف می کردند. زن ها تنورها را روشن کرده و نان و کماج می پختند. می گفتند: «امام آمده.»
در آن لحظات به فکر صمد بودم. می دانستم از همه ما به امام نزدیک تر است. دلم می خواست پرنده ای بودم، پرواز می کردم و می رفتم پیش او و با هم می رفتیم و امام را می دیدیم.
✫⇠قسمت :1⃣8⃣
توی قایش یکی دو نفر بیشتر تلویزیون نداشتند. مردم ریخته بودند جلوی خانه آن ها. حیاط و کوچه از جمعیت سیاهی می زد. می گفتند: «قرار است تلویزیون فیلم ورود امام و سخنرانی ایشان را پخش کند.» خیلی از پسرهای جوان و مردها همان موقع ماشین گرفتند و رفتند تهران.
چند روز بعد، صمد آمد، با خوشحالی تمام. از آن وقتی که وارد خانه شد، شروع کرد به تعریف کردن. می گفت: «از دعای خیر تو بود حتماً. توی آن شلوغی و جمعیت خودم را به امام رساندم. یک پارچه نور است امام. نمی دانی چقدر مهربان است. قدم! باورت می شود امام روی سرم دست کشید. همان وقت با خودم و خدا عهد و پیمان بستم سرباز امام و اسلام شوم. قسم خورده ام گوش به فرمانش باشم. تا آخرین نفس، تا آخرین قطره خونم سربازش هستم. نمی دانی چه جمعیتی آمده بود بهشت زهرا. قدم! انگار کل جمعیت ایران ریخته بود تهران. مردم از خیلی جاها با پای پیاده خودشان را رسانده بودند بهشت زهرا. از شب قبل خیابان ها را جارو کرده بودند، شسته بودند و وسط خیابان ها را با گلدان و شاخه های گل صفا داده بودند. نمی دانی چه عظمت و شکوهی داشت ورود امام. مرد و زن، پیر و جوان ریخته بودند توی خیابان ها. موتورم را همین طوری گذاشته بودم کنار خیابان. تکیه اش را داده بودم به درخت، بدون قفل و زنجیر. رفته بودم آنجایی که امام قرار بود سخنرانی کند. بعد از سخنرانی امام، موقع برگشتن یک دفعه به یاد موتورم افتادم.
✫⇠قسمت :2⃣8⃣
تا رسیدم، دیدم یک نفر می خواهد سوارش شود. به موقع رسیده بودم. همان لحظه به دلم افتاد. اگر برای این مرد کاری انجام دهم، بی اجر و مزد نمی ماند. اگر دیرتر رسیده بودم، موتورم را برده بودند.»
بعد زیپ ساکش را باز کرد و عکس بزرگی را که لوله کرده بود، درآورد. عکس امام بود. عکس را زد روی دیوار اتاق و گفت: «این عکس به زندگی مان برکت می دهد.»
از فردای آن روز، کار صمد شروع شد. می رفت رزن فیلم می آورد و توی مسجد برای مردم پخش می کرد. یک بار فیلم ورود امام و فرار شاه را آورده بود. می خندید و تعریف می کرد وقتی مردم عکس شاه را توی تلویزیون دیدند، می خواستند تلویزیون را بشکنند.
بعد از عید، صمد رفت همدان. یک روز آمد و گفت: «مژده بده قدم. پاسدار شدم. گفتم که سرباز امام می شوم.»
آن طور که می گفت، کارش افتاده بود توی دادگاه انقلاب. شنبه صبح زود می رفت همدان و پنج شنبه عصر می آمد. برای اینکه بدخلقی نکنم، قبل از اینکه اعتراض کنم، می گفت:
اگر بدانی چقدر کار ریخته توی دادگاه. خدا می داند ا
گر به خاطر تو و خدیجه نبود، این دو روز هم نمی آمدم.»
✫⇠قسمت :3⃣8⃣
تازه فهمیده بودم دوباره
💢↶ نمــاز شـ🌙ــب
سـیام مــاه شعبـان ↷💢
💠🔹پیامبـر اکرم ﷺ فرمودند:
⤵️ هر کس در شب سیام ماه شعبان
◽️۲ رکعت نماز بجا بیاورد
🔹⇦ در هر رکعت بعد از سورہ حمـد
🔹⇦ ۱۰ مرتبه سوره الاعلی را بخواند
🔹⇦ و بعد از پایان نماز صد مرتبه صلوات بفرستد
🕊 سوگند به خدایی که به حق مرا به
پیامبری برانگیخت خداوند یک میلیون شهر
در بهشت نعیم برای او بالا میبرد
و اگر همه اهل آسمانها و زمین برای
شمارش ثواب او گرد هم آیند نمیتوانند
ثواب آن را به شماره درآورند و افزون بر این
خداوند هزار حاجت او را برآورده میکند
📗اقبال الاعمال
✍ در صورت امکان
این نمـاز را انتشار دهید
تا شما هم در ثوابش شریک باشید
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
AUD-20210331-WA0025.
1.59M
📲 فایل صوتی
🎙واعظ: حاج آقا #عالی
🔖 تا ز دستت می رسد شو کارگر 🔖
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
روزمان را با #قرآن آغاز کنیم
⭐️با قاطعیت وشجاعت باید در مقابل زورگویان ایستاد
[سوره يونس (10): آيه 71]
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامِي وَ تَذْكِيرِي بِآياتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ (71)
سرگذشت نوح را بر آنان تلاوت کن، هنگامی که به قومش گفت:ای قوم اگر توقفم در بین شما و یادآوری آیات الهی برای شما سخت است [و غیرقابل تحمل، هرکاری از دستتان ساخته است انجام دهید و کوتاهی نکنید؛ چرا که] من بر خدا تکیه نموده و توکل کردهام [ و از غیراو هراسی ندارم]. سپس مىگوید: اگر مىتوانید برخیزید، و به زندگى من پایان دهید و لحظهاى مرا مهلت ندهید
❎❎درسها:
قرآن مىخواهد به مومنان و رهبر الهی این دستور را بدهد که نباید به قدرت دشمن اهمیت دهد، بلکه با قاطعیت و شهامت بیشتر حرکت خود را ادامه داده، پیش برود؛ چرا که تکیه گاهشان خدا است و هیچ نیرویى تاب مقاومت در برابر قدرت او را ندارد.
⭐️تدوین : رجبعلی بازیاد
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز موفقیت انتخابات اتحاد است اتحاد است اتحاد🇮🇷
استادشجاعی
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
2013.mp3
1.13M
🔈فایل_صوتی
🌹صلوات شعبانیه
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520