✫⇠قسمت :1⃣0⃣1⃣
این شد تمام حرفی که بین من و او زده شد. چشمم به سِرُم و کیسه خونی بود که به او وصل شده بود. همان پرستار سر رسید و اشاره کرد بروم بیرون.
توی راهرو که رسیدم، دیگر اختیار دست خودم نبود. نشستم کنار دیوار. پرستار دستم را گرفت، بلندم کرد و گفت: «بیا با دکترش حرف بزن.»
مرا برد پیش دکتری که توی راهرو کنار ایستگاه پرستاری ایستاده بود. گفت: «آقای دکتر، ایشان خانم آقای ابراهیمی هستند.»
دکتر پرونده ای را مطالعه می کرد، پرونده را بست، به من نگاه کرد و با لبخند و آرامشی خاص سلام و احوال پرسی کرد و گفت: «خانم ابراهیمی ! خدا هم به شما رحم کرد و هم به آقای ابراهیمی. هر دو کلیه همسرتان به شدت آسیب دیده. اما وضع یکی از کلیه هایش وخیم تر است. احتمالاً از کار افتاده.»
بعد مکثی کرد و گفت: «دیشب داشتند اعزامشان می کردند تهران که بنده رسیدم و فوری عملشان کردم. اگر کمی دیرتر رسیده بودم و اعزام شده بودند، حتماً توی راه برایشان مشکل جدی پیش می آمد. عملی که رویشان انجام دادم، رضایت بخش است. فعلاً خطر رفع شده. البته متاسفانه همان طور که عرض کردم برای یکی از کلیه های ایشان کاری از دست ما ساخته نبود.»
✫⇠قسمت :2⃣0⃣1⃣
چند روز اول تحمل همه چیز برایم سخت بود؛ اما آرام آرام به این وضعیت هم عادت کردم.
صمد ده روز در آن بیمارستان ماند. هر روز صبح زود خدیجه و معصومه را به همسایه دیوار به دیوارمان می سپردم و می رفتم بیمارستان، تا نزدیک ظهر پیشش می ماندم. ظهر می آمدم خانه، کمی به بچه ها می رسیدم و ناهاری می خوردم و دوباره بعدازظهر بچه ها را می سپردم به یکی دیگر از همسایه ها و می رفتم تا غروب پیشش می ماندم.
یک روز بچه ها خیلی نحسی کردند. هر کاری می کردم، ساکت نمی شدند. ساعت یازده ظهر بود و هنوز به بیمارستان نرفته بودم که دیدم در می زنند. در را که باز کردم، یکی از دوستان صمد پشت در بود. با خنده سلام داد و گفت: «خانم ابراهیمی ! رختخواب آقا صمد را بینداز، برایش قیماق درست کن که آوردیمش.»
با خوشحالی توی کوچه سرک کشیدم. صمد خوابیده بود توی ماشین. دو تا از دوست هایش هم این طرف و آن طرفش بودند. سرش روی پای آن یکی بود و پاهایش روی پای این یکی. مرا که دید، لبخندی زد و دستش را برایم تکان داد. با خنده و حرکتِ سر سلام و احوال پرسی کردم و دویدم و رختخوابش را انداختم.
تا ظهر دوست هایش پیشش ماندند و سربه سرش گذاشتند. آن قدر گفتند و خندیدند و لطیفه تعریف کردند تا اذان ظهر شد. آن وقت بود که به فکر رفتن افتادند.
✫⇠قسمت :3⃣0⃣1⃣
دو تا کیسه نایلونی دادند دستم و دستور و ساعت مصرف داروها را گفتند و رفتند.
آن ها که رفتند، صمد گفت: «بچه ها را بیاور که دلم برایشان لک زده.»
بچه ها را آوردم و نشاندم کنارش. خدیجه و معصومه اولش غریبی کردند؛ اما آن قدر صمد ناز و نوازششان کرد و پی دلشان بالا رفت و برایشان شکلک درآورد که دوباره یادشان افتاد این مرد لاغر و ضعیف و زرد پدرشان است.
از فردای آن روز، دوست و آشنا و فامیل برای عیادت صمد راهی خانه ما شدند. صمد از این وضع ناراحت بود. می گفت راضی نیستم این بندگان خدا از دهات بلند شوند و برای احوال پرسی من بیایند اینجا. به همین خاطر چند روز بعد گفت: «جمع کن برویم قایش. می ترسم توی راه برای کسی اتفاقی بیفتد. آن وقت خودم را نمی بخشم.» ساک بچه ها را بستم و آماده رفتن شدم. صمد نه می توانست بچه ها را بغل بگیرد، نه می توانست ساکشان را دست بگیرد. حتی نمی توانست رانندگی کند. معصومه را بغل کردم و به خدیجه گفتم خودش تاتی تاتی راه بیاید. ساک ها را هم انداختم روی دوشم و به چه سختی خودمان را رساندیم به ترمینال و سوار مینی بوس شدیم. به رزن که رسیدیم، مجبور شدیم پیاده شویم و دوباره سوار ماشین دیگری بشویم. تا به مینی بوس های قایش برسیم، صد بار ساک ها را روی دوشم جا به جا کردم.
✫⇠قسمت :4⃣0⃣1⃣
معصومه را زمین گذاشتم و دوباره بغلش کردم، دست خدیجه را گرفتم و التماسش کردم راه بیاید. تمام آرزویم در آن وقت این بود که ماشینی پیدا شود و ما را برساند قایش. توی مینی بوس که نشستیم، نفس راحتی کشیدم. معصومه توی بغلم خوابش برده بود، اما خدیجه بی قراری می کرد. حوصله اش سر رفته بود. هر کاری می کردیم، نمی توانستیم آرامَش کنیم. چند نفر آشنا توی مینی بوس بودند. خدیجه را گرفتند و سرگرمش کردند. آن وقت تازه معصومه از خواب بیدار شده بود و شیر می خواست. همین طور که معصومه را شیر می دادم، از خستگی خوابم برد.
فامیل و دوست و آشنا که خبردار شدند به روستا رفته ایم، برای احوال پرسی و عیادت صمد به خانه حاج آقایم می آمدند. اولین باری بود که توی قایش بودم و نگران رفتن صمد نبودم. صمد یک جا خوابیده بود و دیگر این طرف و آن طرف نمی رفت. هر روز پانسمانش را عوض می کردم. داروهایش را سر ساعت می دادم. کار برعکس شده بود. حالا من دوست داشتم به این خانه و آن خانه بروم، به دوست و آشنا سر بزنم؛ اما
✨☘
هركس در آن (ماه رمضان)، خشم خود را نگه دارد، خداوند نيز روز قيامت، خشمش را از او نگه خواهد داشت.
[مَن كَفَّ فيهِ غَضَبَهُ كَفَّ اللّهُ عَنهُ غَضَبَهُ يَومَ القِيامَة]
[ #امام_رضا علیه السلام ]
📚بحارالأنوار جلد ۹۶ صفحه۳۴۱
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
raftar mahe ramazan.rafiei.mp3
5.27M
📲 فایل صوتے
🎙واعظ: حاج آقا #رفیعی
🔖 چگونه در ماه رمضان رفتار کنیم؟ 🔖
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
yek aye yek ghese 28.mp3
3.55M
🍀#یک_آیه_یک_قصه
قسمت 8⃣2⃣
📜سوره مبارکه عبس آیه ۲۴
🔹فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ🔹
✅مناسب برای گروه سنی
#کودک_و_نوجوان
🔹 تولید رادیو قرآن
با صدای استاد #مریم_نشیبا
👈قابل استفاده برای والدین و مرببان فرهنگی
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
01-Rozegar Ghaem mahami .mp3
18.29M
📗کتاب صوتی
#روزگار_قائم_مقامی
قسمت 1⃣ (مقدمه)
از ابتدا تا ص ۴۳
🔹در این قسمت از کتاب میشنویم:
*در روزگار قائممقامی چه حوادثی رخ داد؟
*حوادث برجسته در زمان قائممقامی آقای حسینعلی منتظری
...............................
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
02-Rozegar Ghaem mahami.mp3
12.25M
📗کتاب صوتی
#روزگار_قائم_مقامی
قسمت 2⃣
از ص ۴۳ تا ۵۱
🔹در این قسمت از کتاب میشنویم:
*آقای منتظری از چه زمانی به عنوان جانشین امام مطرح شد؟
*چه کسانی از جانشینی وی حمایت کردند؟
..............................(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✅ فواید روزه داری
✍روزه آثار معنوی فراوانی به دنبال دارد که به برخی از آنها فهرست وار اشاره می شود:
🌸پارسایی🌸
مهم ترین رهاورد روزه، براساس آیه 183 بقره، رسیدن به گوهر پرارج تقواست. هدف از وجوب روزه، تربیت معنوی انسان و گذاشتن او در بزرگراهی است که به پارسایی منتهی می شود. تعبیر «لعلکم تتقون» در این آیه شریفه، پرده از رازی می گشاید که ملاک برتری آدمیان بر یکدیگر دانسته شده و فرجامی نیک به نام فلاح و رستگاری خواهد داشت.
🌸رهایی از بند تن🌸
با نگاهی به شرایط روزه داری، در می یابیم که این برنامه هدفی جز تربیت انسان و آسمانی کردن او ندارد. خداوند سبحان با دعوت به روزه، مقامی دیگر از انسانیت را پیشنهاد می دهد؛ انسانیتی رها از اسارت تن و خواهش های درونی. انسانیتی که با گذار از موانع ساده به دست می آید. چشم پوشی از آنچه تاکنون به راحتی بهره مند بوده آن هم برای مدتی معین. تلاش برای خدایی شدن. شکستن دیوار عادت هایی که مانع انس با معنویات است و انسان را از ترقی و تعالی باز می دارد.
🌸آرامش🌸
یکی از آثار معنوی روزه، آرامش قلبی است، در گران سنگی که بشریت امروز برای یافتن آن حاضر است از همه دارایی خویش بگذرد. درپرتو روزه داری، دل از هوی و هوس بریده و در دامن یاری که مبدأ و معدن آرامش است، پـناه می گیرد. روزه دار با توجه بیشتر به پروردگار و احساس نزدیکی به آن «قریب مجیب»، دل از اغیار بریده و سرشار از آرامش و طمأنینه می گردد. از این رو امام باقر(علیه السّلام) در سخنی کوتاه و زیبا فرمود: الصیام تسکین القلوب؛ روزه مایه آرامش دل هاست.»
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✍اشتباهات رایج و عادات نادرست در روزه داری
1⃣ پرخوری برای پیشگیری از ضعف
2⃣ مصرف میوه بر روی غذا
3⃣ خوابیدن بلافاصله بعد از سحری
4⃣ خوابیدن در طول روز
5⃣ دوش گرفتن با آب سرد
6⃣ مصرف ماست و دوغ همراه با غذا
7⃣ نوشیدن آب سرد قبل از افطار
🔴دو توصیه برای سحری
1⃣ مصرف انگور به ویژه در وعده سحری باعث تامین رطوبت کافی برای بدن شده و از مشکلاتی مانند تشنگی، خشکی پوست و یبوست جلوگیری میکند.
2⃣ هنگام صرف سحری از خوردن غذاهایی خشک مثل کوکو سیب زمینی، کوکو سبزی، کتلت، انواع کبابهای گوشت قرمز و جوجه کباب خودداری کنید.
این غذاها خصوصا زمانی که با ادویه زیاد آماده شوند موجب تشنگی شدید و ورم معده می شوند.
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یک روش ساده برای جلوگیری از عطش شدید در روزه داری
🔺اين كليپ را انتشار دهید تا به هموطنامون خدمتی كرده باشيم🔻
📚 حکیم خیراندیش
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭐️ نشانه های جالب #منجی در کتاب #انجیل که فقط ۳۰نشانه از آنها با حضرت عیسی تطابق دارد، و بقیه آنها از منجی میگوید که در انتهای روزگار ظهور میکند..!
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
❌ حذف واژههای پدر و مادر در مدارس ابتدایی استرالیا
🔻 اخیرا طبق تصمیم شبکه سلامت مدارس ابتدایی استرالیا در مدارس به جای واژههای مادر و پدر باید از عبارت والدین استفاده کنند تا دانشآموزانی که حاصل از ازدواج زوجهای همجنسباز هستند اذیت نشن‼️
🔻 حتی سرویس بهداشتی مدارس رو از حالت تفکیک به دخترانه و پسرانه درآورده و نوشتهاند جنسیت واحد
📌 گناه شنیع #همجنس_بازی در دین یهود و مسیحیت هم پذیرفته نیست و گناه بزرگی محسوب میشود اما آنقدر تحریف کردن و دین را به حاشیه بردن که حالا دوباره برگشتن به جاهلیت و قوم لوط. تاکنون بیش از ۳۵ کشور دنیا، ازدواج (همباشیِ) همجنسبازان را تصویب و قانونی کردهاند‼️
🌐 منبع:
https://www.dailymail.co.uk/news/article-9458815/Melbourne-schools-urged-stop-saying-MUM-dad-push-gender-inclusive.html
#بازگشت_قوم_سدوم
#جاهلیت_مدرن
#آخرالزمان
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520