عکس📲 فایل صوتی 1260
🎙واعظ: حاج آقا #هاشمی نژاد
○ خواسته ی اویس قرن○
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
هدایت شده از واعظین
4_6026008965064688342.mp3
15.88M
✔️حتما گوش کنید👆
➕اهمیت زبان در خانه
➖شیطان قسم خورده نزاره ما از زندگیمون لذت ببریم!!
🎙اسـتاد دارستانی
.
👨👩👧👦 #نظام_خانواده
👈 #کلیپ_پنجم
کانال تلگرام استاد دارستانی📌
👇 @Darestani110
عکس📲 فایل صوتی 1258
🎙واعظ: حاج آقا #رفیعی
○ کرامت زن دراسلام ○
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
عکس📲 فایل صوتی 1261
🎙واعظ: حاج آقا #دانشمند
○ نون وچوب○
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
عکس📲 فایل صوتی 1262
🎙واعظ: حاج آقا #محرابیان
○ نگاه بامحبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)○
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
✅يكى از پيغمبران گفت:
🍃بار خدايا!
🍃نعمت بر كافران مى ريزى و بلا بر مؤمنان مى گمارى؛ اين را سبب چيست؟
🍃خداوند فرمود:
🍃بندگان را خوب يا بد بلا و نعمت، همه از من آيد .
🍃مؤمنان را بلا فرستم تا به وقت مرگ، پاك و بى گناه مرا بينندن و نزد من آيند .
🍃چون بلايى بر كسى مى گمارم، گناهان وى را به بلاهاى اين جهان، كفاره دهم و بپوشانم .
🍃و كافر را نعمتها دهم تا نيكى هاى او را در اين دنيا، پاداش داده باشم كه تا چون نزد من آيد و مرا بيند، بر من هيچ حقى نداشته باشد و من در گرو نيكوهاى او نباشم.
🍃پيغمبر گفت:
🍃اگر چنين است، بهتر آن كه همان سان باشد كه تاكنون بوده است .
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
#حدیث_امروز
💢پوست نازک و آتش جهنم
امام علی(ع):
بدانيد كه اين #پوست نازك تحمل آتش را ندارد، پس به خودتان #رحم كنيد، شما در #مصيبتهاى دنيا آزمايش كرده ايد كه وقتى خارى به بدن يكى از شما مى رود و يا به #زمين مى خورد و خونى مى شود و يا شن هاى داغ پايش را مى سوزاند چگونه بيتابى مى كند؟! پس، چگونه خواهد بود اگر ميان دو لايه از #آتش قرار گيرد و هم بسترش سنگ و همدمش #شيطان باشد؟!
📚نهج البلاغه ص 267 ، خطبه 183
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
#خاطره_ای_زیبا_از_سیلی_خوردن #محافظ_امام_خامنہ_ای
🔸در یکی از ملاقات های عمومی حضرت آقا، جمعیت فشردهای توی حسینیہ نِشسته بودن و بہ صحبتای ایشون گوش میدادن. من جلوی جمعیت، بین آقا و صف اوّل وایساده بودم.
🔹اون روز، بین سخنرانی حضرت آقا، بارها نگاهم بہ پیرمرد لاغر اندامی افتاد کہ شبکلاه سبزی بہ سر داشت و شال سبزی هم بہ کمرش.
🔸تا سخنرانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت: «میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست بہ سمت آقا برود کہ راه اون رو بستم. عصبی شد و تند گفت: «اوهووووی....چیہ؟! میخوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل اینکہ ما از یہ جد هستیم» صورت پیرمرد، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی میزد. کمکم، داشت از کوره در میرفت کہ شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت آقا چطور متوجہ پیرمرد شد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی بہ من انداخت و بعد، انگار کہ پشت حریف قَدَری رو بہ خاک رسونده باشہ، با عجلہ، راه افتاد بہ سمت آقا.
🔹پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سہ قدم برنداشته بود که پاش بہ پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد.
🔸اومدم از زمین بلندش کنم کہ برگشت و جلوی آقا و جمعیت محکم کوبید توی گوشم و گفت: «بہ من پشت پا می زنی؟» سیلیاش، انگار برق 220 ولت خشکم کرد.
🔹توی شوک بودم کہ آقا رو رو بہ روی خودم دیدم. بہ خودم کہ اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. بہ خاطر جدّش، فاطمہ زهرا، ببخش!»
درد سیلی همونموقع رفع شد.😍😍
👌بعد سالها، هنوز جای بوسہ گرم آقا رو روی صورتم حس میکنم.»😊
#محافظ_حضرت_آقا
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520