eitaa logo
(راهی بسوی تکامل)
391 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
22.9هزار ویدیو
531 فایل
🌷اکبررحیمی 🌱(خیلی زود دیرمیشه):🌱 اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی،اعمال ونماز های تاکید شده،داستانهای مذهبی وبه اشتراک گذاش
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ پادشاهى با غلام عجمی اش در کشتى نشست تا سفر کند، از آنجا که غلام نخستین بار بود که دریا را مى دید و تا آن وقت رنجهاى دریانوردى را ندیده بود، از ترس به گریه و زارى و لرزه افتاد و بى تابى کرد، هرچه او را دلدارى دادند آرام نگرفت ، تا اینکه آسایش شاه را بر هم زد، اطرافیان شاه در فکر چاره جویى بودند، تا اینکه حکیمى به شاه گفت : اگر فرمان دهى من او را به طریقى آرام و خاموش مى کنم . شاه گفت : اگر چنین کنى نهایت لطف را به من نموده اى . حکیم گفت : فرمان بده غلام را به دریا بیندازند. شاه چنین فرمانى را صادر کرد. او را به دریا افکندند. او پس از چندبار غوطه خوردن در دریا فریاد مى زد مرا کمک کنید! مرا نجات دهید! سرانجام مو سرش را گرفتند و به داخل کشتى کشیدند. او در گوشه اى از کشتى خاموش نشست و دیگر چیزى نگفت . شاه از این دستور حکیم تعجب کرد و از او پرسید: حکمت این کار چه بود که موجب آرامش غلام گردید؟ حکیم جواب داد: او اول رنج غرق شدن را نچشیده بود و قدر سلامت کشتى را نمى دانست ،
همچنین
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. اى سیر ترا نان جوین خوش ننماید معشوق من است آنکه به نزدیک تو زشت است حوران بهشتى را دوزخ بود اعراف از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است فرق است میان آنکه یارش در بر تا آنکه دو چشم انتظارش بر در (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520