eitaa logo
(راهی بسوی تکامل)
391 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
22.9هزار ویدیو
531 فایل
🌷اکبررحیمی 🌱(خیلی زود دیرمیشه):🌱 اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی،اعمال ونماز های تاکید شده،داستانهای مذهبی وبه اشتراک گذاش
مشاهده در ایتا
دانلود
عکس📲 فایل صوتی 1260 🎙واعظ: حاج آقا نژاد ○ خواسته ی اویس قرن○ (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
هدایت شده از واعظین
4_6026008965064688342.mp3
15.88M
✔️حتما گوش کنید👆 ➕اهمیت زبان در خانه ➖شیطان قسم خورده نزاره ما از زندگیمون لذت ببریم!! 🎙اسـتاد دارستانی . 👨👩👧👦 #نظ #کلŸکانال تلگرام استاد دارستانی📌 👇 @Darestani110
عکس📲 فایل صوتی 1258 🎙واعظ: حاج آقا ○ کرامت زن دراسلام ○ (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
عکس📲 فایل صوتی 1261 🎙واعظ: حاج آقا ○ نون وچوب○ (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
عکس📲 فایل صوتی 1262 🎙واعظ: حاج آقا ○ نگاه بامحبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)○ (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
✅يكى از پيغمبران گفت:  🍃بار خدايا! 🍃نعمت بر كافران مى ريزى و بلا بر مؤمنان مى گمارى؛ اين را سبب چيست؟  🍃خداوند فرمود: 🍃بندگان را خوب يا بد بلا و نعمت، همه از من آيد . 🍃مؤمنان را بلا فرستم تا به وقت مرگ، پاك و بى گناه مرا بينندن و نزد من آيند . 🍃چون بلايى بر كسى مى گمارم، گناهان وى را به بلاهاى اين جهان، كفاره دهم و بپوشانم . 🍃و كافر را نعمتها دهم تا نيكى هاى او را در اين دنيا، پاداش داده باشم كه تا چون نزد من آيد و مرا بيند، بر من هيچ حقى نداشته باشد و من در گرو نيكوهاى او نباشم. 🍃پيغمبر گفت: 🍃اگر چنين است، بهتر آن كه همان سان باشد كه تاكنون بوده است . (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
💢پوست نازک و آتش جهنم امام علی(ع): بدانيد كه اين نازك تحمل آتش را ندارد، پس به خودتان كنيد، شما در دنيا آزمايش كرده ايد كه وقتى خارى به بدن يكى از شما مى رود و يا به مى خورد و خونى مى شود و يا شن هاى داغ پايش را مى سوزاند چگونه بيتابى مى كند؟! پس، چگونه خواهد بود اگر ميان دو لايه از قرار گيرد و هم بسترش سنگ و همدمش باشد؟! 📚نهج البلاغه ص 267 ، خطبه 183 (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
🔸در یکی از ملاقات های عمومی حضرت آقا، جمعیت فشرده‌ای توی حسینیہ نِشسته بودن و بہ صحبتای ایشون گوش می‌دادن. من جلوی جمعیت، بین آقا و صف اوّل وایساده بودم. 🔹اون روز، بین سخنرانی حضرت آقا، بارها نگاهم بہ پیرمرد لاغر اندامی افتاد کہ شب‌کلاه سبزی بہ سر داشت و شال سبزی هم بہ کمرش. 🔸تا سخنرانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت: «میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست بہ سمت آقا برود کہ راه اون رو بستم. عصبی شد و تند گفت: «اوهووووی....چیہ؟! می‌خوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل این‌کہ ما از یہ جد هستیم» صورت پیرمرد، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی می‌زد. کم‌کم، داشت از کوره در می‌رفت کہ شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت آقا چطور متوجہ پیرمرد شد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی بہ من انداخت و بعد، انگار کہ پشت حریف قَدَری رو بہ خاک رسونده باشہ، با عجلہ، راه افتاد بہ سمت آقا. 🔹پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سہ قدم برنداشته بود که پاش بہ پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد. 🔸اومدم از زمین بلندش کنم کہ برگشت و جلوی آقا و جمعیت محکم کوبید توی گوشم و گفت: «بہ من پشت پا می زنی؟» سیلی‌اش، انگار برق 220 ولت خشکم کرد. 🔹توی شوک بودم کہ آقا رو رو بہ روی خودم دیدم. بہ خودم کہ اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. بہ خاطر جدّش، فاطمہ زهرا، ببخش!» درد سیلی همون‌موقع رفع شد.😍😍 👌بعد سال‌ها، هنوز جای بوسہ گرم آقا رو روی صورتم حس می‌کنم.»😊 (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520