eitaa logo
امامت و امارت
183 دنبال‌کننده
85هزار عکس
47.5هزار ویدیو
4.2هزار فایل
گزارش شخصی امامت وامارت پردیسان
مشاهده در ایتا
دانلود
- برگشت گفت: من آماده ام بروم گفتم: حاجی موقعیت شما طوری نیست گه این حرف را بگویید! منطقه متاثر از های شماست! خواهش میکنم این حرف ها را نگویید و نفوس بد نزنید . گفت: ما کاره ای نیستیم، کاگردان اوست، همه اینها کار خداست... این تعبیرش بود. دوباره در دست گرفت و ذکر می‌گفت، اینبار بجای شوخی ها و صحبت های وسط ذکر گفتن، فقط میگفت. چند دقیقه که گذشت و نزدیک به دقایق برگشتن به متوجه شدیم که دارد تلفنی با مغنیه صحبت میکند. نزدیک شدم. ناگهان جمله ای شنیدم که نفسم را نگه داشت. حاجی در جواب به سوال مغنیه که پرسیده بود الان به کجا میروید گفت : "به مقتلم می‌روم..." دیگر نتوانستم صبر کنم، به سمت ماشین هدایتش کردم تا سریع تر به پرواز برسد. رفتنی با عکس های شده به دیوار چیز هایی میگفت و رفت... حوالی یک و بیست دقیقه بود، داشتم اتاقش را مرتب میکردم. در حین تمیز کردن دست نوشته ای را با تاریخ امروز پیدا کردم که رنگ از رخسارم کشید. دست خط سردار بود و و خودکارش روی کاغذ. روی آن نوشته بود : "دارم می آیم. ! مرا پاک بپذیر..." ─┅═༅𖣔💛𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌