فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور سردار قاآنی فرمانده نیروی قدس سپاه در مراسم هفتمین روز شهادت مجتبی برسنجی ۲۷ ساله
#شهید_مدافع_حرم
@Afsaran_ir
* #شهید_مدافع_حرم
محمد دهقان امیری
اول آشنایی من و ....
@zendagibazendagishohada
🛑 پاسدار محمد نوروزی در کمین تروریست ها در تدمر-سوریه به شهادت رسید
#شهید_مدافع_حرم
⚘🌹🌷🌺💐
هر روز بنیابت شهدا یک کار خوب انجام بدهیم🌹
💐💐🌺🌸🌺💐💐
⚘جانم بصیرت
https://eitaa.com/joinchat/2843082800Ca86a5fb01b
تقدیم به ساحت حضرت رقیه سلام الله علیها
کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟»
انگار اضطراب گرفته باشد، لبهایش کبود شده بود و چانهاش میلرزید. بغلش کردم و چسباندمش به سینهام.
آرام در گوشش گفتم «ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را میبخشی؟ این پیکر بابامهدی است.»
یکهو دلش ترکید و داد زد «نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟»
برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمیشد. از صدای گریههای ریحانه مردم به هق هق افتادند.
دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من میکنی؟»
با همان حال گریه گفت «چه کار؟»
بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.»
پرسید «چرا خودت نمیبوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان میکنند. فیلم میگیرند. خجالت میکشم.»
گفت «من هم نمیبوسم.»
گفتم «باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.»
یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت «مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟»
گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد میکرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)و حضرت رقیه(س) قدم برمیداشت.»
یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان میدهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر میدید طاقت میآورد؟ نه، به خدا که بچهام دق میکرد.
همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم. نگو تمام این مدت مهرانه بالای سر تابوت ایستاده بود و داشت نگاهمان میکرد.
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ،
برشی از کتاب «پله ها تمام نمی شدند»
زندگینامه #شهید_مدافع_حرم #شهید_مهدی_نعمایی_عالی به روایت همسر
نویسنده افروز مهدیان
#برشی_از_کتاب
#پله_ها_تمام_نمی_شدند
•┈┈••✾•🌿🏴🌿•✾••┈•
کانال اخلاقی معراج السعاده
#قرآن #حدیث #اخلاق
✅ @merajsadat 🌿
جاست که پروژه ایجاد جنگ داخلی و سوریه سازی ایران با موفقیت انجام می گیرد . جلسات منظم این روزهای نهادهای بین المللی در همین راستا است .
🔹 در حال حاضر صبر استراتژیک نظام نه مماشات است و نه مدارا ؛ بلکه پرهیز از ورود در تله ایست که کار گذاشته اند و این صبوری ، جز تدبیر نظام نیست ؛ همان گونه که فرمانده ارتش چند روز پیش بیان نمود که صبر در برابر اغتشاشگران صرفا با اراده نظام صورت گرفته و به معنای عدم توانایی نیروهای نظامی نیست .
🔹دشمن فکر کرده با پهن کردن این تله ، می تواند شکار را به چنگ آورد اما کور خوانده ، چراکه حریف اژدهاست نه یک موش ضعیف !
🔹لطفاً با دامن زدن به موج لزوم برخورد نیروهای امنیتی و انتظامی ، کشور را وارد تله دشمن نکنید .
بهترین راهبرد همین است که نظام در پیش گرفته و آن صبر راهبردی رسانه ای و همزمان مبارزه و دستگیری سریع عوامل اطلاعاتی و میدانی دشمن است تا حربه دشمن کند شده و با تداوم این برخورد هوشمندانه نظام ، برای حفظ مهره های اصلی و شبکه جاسوسی خود از ادامه پروژه دست بکشد و عوامل اصلی را از کشور خارج کرده یا مخفی نماید؛ چرا که اگر نتواند به خواسته اش برسد ، قطعا حفظ مهره های کلیدی و شبکه جاسوسی که سال ها برای آن زحمت کشیده اهمیت بالاتری دارد .
🛑جهاد تبیین ، جهاد این روزگار ما
@جهادتبیین
📌 شهادت شرط ازدواج عبدالرحیم / دخترانم ؛طوری رفتار کنید که شایسته یک دختر پاک اسلامی است
🔹️ روز خواستگاری به همسرش گفت: «من دنبال عاقبتبخیری و شهادت هستم و دوست دارم همسر آیندهام نیز با من همقدم باشد...».
◇ وقتی این جملات بر زبانش جاری شد همسرش می گوید: ایمان و عشق به اهل بیت (ع) در همان روز خواستگاری در چهره عبدالرحیم متبلور بود و فهمیدم که شهید میشود.
◇ بار آخر بیست آبان ماه ۹۴ عازم سوریه شد. مخالفتی با رفتنش نداشتم، چون اعتقاد و باور هردویمان برای این مسیر یکی بود.
◇ دفعه آخر به او گفتم که نمی گویم نرو، برو، ولی این دفعه کمی رفتنت را به تاخیر بینداز تا دلتنگی من و بچهها برطرف شود.
◇ تنها 27 روز بعد از اعزام در 16 آذر به شهادت رسید و پیکرش همزمان با وفات نبی مکرم اسلام در ۲۸ صفر تشییع و در شهرستان نکا به خاک سپرده شد.
🔹️ وصیت شهید مدافع حرم عبدالرحیم فیروزآبادی به دخترانش:
◇ فاطمه جون و حنانه عزیز؛ طوری رفتار کنید که شایسته یک دختر پاک اسلامی است
◇ با پوشش کامل اسلامی در جامعه حاضر شوید تا چشم ناپاک نامحرمان دنبال شما نباشد.
◇ همیشه و در تمام حالات به فکر امام زمان (عج)و مدافع خوبی برای ولایت باشید.
◇ به هیچ وجه نماز خود را ترک نکنید چون ما برای به پاداشتن نماز است که جهاد کردیم.
◇ گوش به فرمان ولی فقیه باشید.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_عبدالرحیم_غفاری
@ صبحانه ای با شهدا
📜نامه امام خمینی به عروسش:
من که خود مبتلا هستم و جسم و جانم ملعبه شیطان است، به بعض آفات این عضو کوچک و این زبان سرخ که سرسبز را به باد دهد و آن گاه که ملعبه شیطان است و آلت دست او، جان و روح و فؤاد را تباه کند، اشاره مى کنم:
از این دشمن بزرگ انسانیت و معنویت غافل مشو،
گاهى که در جلسات انس با دوستان هستى خطاهاى بزرگ این عضو کوچک را آن قدر که مى توانى شمارش کن
و ببین با یک ساعت عمر تو که باید صرف جلب رضاى دوست شود چه مى کند و چه مصیبتها به بار مى آورد که یکى از آنها غیبت برادران و خواهران است،
ببین با آبروى چه اشخاصى بازى مى کنى
و چه اسرارى را از مسلمانان روى دایره مى ریزى،
و چه حیثیاتى را خدشه دار مى کنى و چه شخصیتهایى را مى شکنى؟
آن گاه این جلسه شیطانى را مقیاس بگیر و ملاحظه کن در یک سال در همین امر پیش پا افتاده چه کردى و در پنجاه- شصت سال دیگر چه خواهى کرد و چه مصیبتها براى خود به بار خواهى آورد،
در عین حال آن را کوچک مى شمارى، و این کوچک شمردن از حیله هاى ابلیس است که خداوند به لطف خود ما را همگى از آن مصون دارد.
دخترم! نگاهى کوتاه به آنچه درباره غیبت و آزار مؤمنین و عیبجویى و کشف سرّ آنان و تهمت آنان وارد شده، دلهایى را که مُهر شیطان بر آنها نخورده مى لرزاند و زندگى را بر انسان تلخ مى کند،
اینک براى علاقه اى که به تو و احمد دارم توصیه مى کنم از آفات شیطانى خصوصاً آفتهاى بسیار زبان خوددارى کنید و همّت به نگهدارى آن کنید،
👈البته در آغاز قدرى مشکل است، لکن با عزم و اراده و تفکر در پیامدهاى آن آسان مى شود.
#همراه_شهدا
هدایت شده از (✌️تاظهور✌️)
🌺 #مادرانه
🪴🐚عبدالله در بچگی و نوجوانی شیطنت های مخصوص خودش را داشت. بچهای نبود که از دیوار راست بالا رود یا شیشه همسایه را بشکند. عاشق آتش زدن چوب کبریت بود. کافی بود سرم را بر گردانم همه قوطی را می برد کوچه تند تند آتش می زد.
🪴🐚علی رغم همه شیطنتهایش همیشه مودب بود. امکان نداشت من یا پدرش وارد خانه شویم تمام قد بلند نشود. گاهی حتی از سر کار آمده بود و از خستگی حس نداشت اما محال بود بلند نشود و دستهای ما را نبوسد.
🌷 #شهید_مدافع_حرم
🌷 #شهید_عبدالله_باقری🥀🕊
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست