eitaa logo
⛅ امام زمان (عج)
3هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
12هزار ویدیو
356 فایل
اقا جانم از خدا میخواهیم پرده های جهل و غفلت از دیدگان ما کنار رود تا جمال دلربای شما را بنگریم 🌥اللهم عجل لولیک الفرج تعجیل در ظهور اقا #صلوات ⚘ 🌟حتما به کانال کودک مهدوی سر بزنید: @montazer_koocholo تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام تنهاترین... سلام مولای غریبم قلمم بغض می‌کند تا می‌نویسمت! کجایی...؟! پُر از بهانه‌ام برای گریستن و فریاد زدن، پر از حرف‌های ناگفته‌ام... حرف‌هایی که هر روز از ندیدنت گِله‌ها دارند؛ اما با همه‌ی این دلتنگی‌ها چه زیبا و دلنشین است... که هر روز به شما سلامی دهم... 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ 💠استاد 📝کلید ظهور امام زمان(عج) دست شیعیان است. 🔺 آیا امام زمان بود، این حرف را می زد؟ 📥دانلود با کیفیت بالا 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
بشارتهای اربعین_6.mp3
14.18M
۶ 🔳 لبیک به صدای "هل من ناصر ینصرنی" امام، و رسیدن به مقام محمود، یک شرط دارد؛ فقط یک "قلب عاشق" توانِ تحمل سختی‌های مسیرِ "مقام محمود" را دارد! درست شبیه اربعین، که مرکز گردهمایی عشّاق جهان است. استاد_ 🎤 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
4_6044066162923276010.mp3
5.55M
استاد 📡جنگ روانی و رسانه‌ای و تأثیر آن بر تشکیل حکومت امام زمان عج. ⭕️در جنگ نرم به مکر دشمن میبازیم
٣ 🔹کشته شدن به دست مردم 🔸از روایات ظهور برمی آید که ناآرامی ها و انقلاب مردمی در کشورهای عربی به مصر نیز کشیده خواهد شد تا به آنجا که مردم، فرمانروای خود را خواهند کشت: ✨وَ قَتْلُ أَهْلِ مِصْرَ أَمِیرَهُمْ. (الارشاد، همان)؛ "مردم مصر، فرمانروای خود را می کشند." 🔸برخی از منابع اهل تسنن حاکی از آن است که این حادثه با کشته شدن فرمانروای شام، همزمان خواهد بود: ✨"قبل از وى فرمانرواى شام و حاکم مصر کشته مى شوند. " 📚(ر.ک: عصر ظهور، ص 158) 🔹 هرج و مرج و نابسامانی در کشور به دلیل فقدان پیشوا یکی از حوادثی که پیش از ظهور حضرت برای کشور مصر پیش بینی شده است، هرج و مرج و نابسامانی است. ✨از ابوذر نقل شده که گفت: امنیت از مصر رخت بر مى بندد. راوی می گوید به او گفتم: در آن هنگام که امنیت از دست مى رود، پیشوایى نیست که آن را فراهم آورد. گفت: خیر، بلکه نظام آن از هم پاشیده مى شود .(کتاب الفتن، نعیم بن حماد، ص 174) 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۳ 🔸کوه های طلا در اختیارمون باشه ما نمیتونیم این دنیا رو درست کنیم ❗️ ✅برسونید به دست خیرین گرامی 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
قسمت چهاردهم بخش دوم اواخر سال 2011 بود ... من با پشتکار و خستگی ناپذیر، کار می کردم و درس می خوندم ... انگیزه، هدف و انرژی من بیشتر شده بود ... شادی و آرامش وارد زندگی طوفان زده من شده بود ... شادی و آرامشی که کم کم داشت رنگ دیگری هم به خودش می گرفت ... چند وقتی می شد که به باتون روژ و محله ما اومده بودن ... دانشگاه، توی رشته پرستاری شرکت کرده بود ... شاید احمقانه به نظر می رسید اما از همون نگاه اول، بدجور درگیرش شدم ... زیر نظر گرفته بودمش ... واقعا دختر خوب، با اخلاق و مهربانی بود ... من رسم مسلمان ها رو نمی دونستم ... برای همین دست به دامن حاجی شدم ... اون هم، همسرش رو جلو فرستاد ... و بهتر از همه زمانی بود که هر دوشون به انتخاب من احسنت گفتن ... حاجی با پدر حسنا صحبت کرد ... قرار شد یه شب برم خونه شون ... به عنوان مهمان، نه خواستگار ... پدرش می خواست با من صحبت کنه و بیشتر با هم آشنا بشیم ... و اگر مورد تایید قرار گرفتم؛ با حسنا صحبت می کردن ... تمام عزمم رو جزم کردم تا نظرش رو جلب کنم ... اون روز هیجان زیادی داشتم ... قلبم آرامش نداشت ... شوق و ترس با هم ترکیب شده بود ... دو رکعت نماز خوندم و به خدا توسل کردم ... برای خودم یه پیراهن جدید خریدم ... عطر زدم ... یه سبد میوه گرفتم ... رفتم خونه شون ... خیلی مهمان نواز و با محبت با من برخورد می کردند ... از دید حسنا، من یه مهمان عادی بودم ... اون چیزی نمی دونست اما من از همین هم راضی و خوشحال بودم ... . بعد از غذا، با پدر حسنا رفتیم توی حیاط تا مردانه صحبت کنیم ... - حاج آقا و همسرشون خیلی از شما تعریف می کردند ... حاج آقا می گفت شما علی رغم زندگی سختی که داشتی ... زحمت زیادی کشیدی و روح بزرگی داری ... سرم رو پایین انداختم ... خجالت می کشیدم ... شروع کردم درباره خودم و برنامه های زندگیم صحبت کردم ... تا اینکه پدرش درباره گذشته ام پرسید ... . نفس عمیقی کشیدم ... خدایا! تو خالق و مالک منی ... پس به این بنده کوچکت قدرت بده و دستش رو رها نکن ... توسل کردم و داستان زندگیم رو تعریف کردم ... قسم خورده بودم به خاطر خدا هرگز از مسیر صحیح جدا نشم ... و صداقت و راستگویی بخشی از اون بود ... با وجود ترس و نگرانی، بی پروا شروع به صحبت کردم ... ولی این نگرانی بی جهت نبود ... هنوز حرفم به نیمه نرسیده بود که با خشم از جاش بلند شد و سیلی محکمی توی صورتم زد . - توی حرامزاده چطور به خودت جرأت دادی پا پیش بگذاری و از دختر من خواستگاری کنی؟ ... همه وجودم گُر گرفت ... - مواد فروش و دزد؟ اینها رو به حاج آقا هم گفته بودی که اینقدر ازت تعریف می کرد؟ آدمی که خودشم نمی دونه پدرش کیه ... حرفش رو خورد ... رنگ صورتش قرمز شده بود ... پاشو از خونه من گمشو بیرون ... 🍂پ.ن: خواهشا قضاوت نکنید،شاید ماهم بودیم از این بدتر رفتار می کردیم 🍁شهید طاهاایمانی🍁 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه خوش است اگربمیرم به ره ولای مهدی سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی ✨شبت بخیر همه داروندارم✨ 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_14676328.mp3
1.21M
صبح می رسد .... وهمچنان جای خالی تورا به رخ مان میکشد... کجایی!؟عزیزدل زهرا (س) امام غریبم !..... امروز محکم تر سربازی و یاریم را تمدید میکنم. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 🏴🏴 @mahdisahebazman
🌹روز به نام و و علیهم السّلام است. زیارت ایشان در این روز: السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا خُزَّانَ عِلْمِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا تَرَاجِمَةَ وَحْیِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَئِمَّةَ الْهُدَى السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَعْلامَ التُّقَى السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلادَ رَسُولِ اللهِ أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّکُمْ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکُمْ مُعَادٍ لِأَعْدَائِکُمْ مُوَالٍ لِأَوْلِیَائِکُمْ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ اللهُمَّ إِنِّی أَتَوَالَى آخِرَهُمْ کَمَا تَوَالَیْتُ أَوَّلَهُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ وَ أَکْفُرُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ اللاتِ وَ الْعُزَّى صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ یَا مَوَالِیَّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ الْعَابِدِینَ وَ سُلالَةَ الْوَصِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صَادِقا مُصَدَّقا فِی الْقَوْلِ وَ الْفِعْلِ یَا مَوَالِیَّ هَذَا یَوْمُکُمْ وَ هُوَ یَوْمُ الثُّلاثَاءِ وَ أَنَا فِیهِ ضَیْفٌ لَکُمْ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِمَنْزِلَةِ اللهِ عِنْدَکُمْ وَ آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ 🌹🍃🌹🍃 @mahdisahebazman
سپیده سرزده و این قلب بیقرار برای سلامی دوباره به آستان معطرتان ، مهیا شده است ... به شما سلام می کنم و جان می گیرم ، غرق نور می شوم ، امید می یابم ، زنده می گردم ... به شما سلام می کنم و روزم را با انوار پدرانه ی پاسختان ، روشن و پربرکت آغاز می کنم ... چون شما نهایت خیرید ، تمامِ عنایتید ..‌. 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بشارتهای اربعین_7.mp3
12.65M
۷ کلامِ آخر 🔳 زائر اربعین، اگر به درد حسین زمانش نخورد؛ اربعینی نیست... و جاماندگانی که برای غربت حسین زمانشان، می‌دوند تا مانعی از موانع ظهورش بردارند، در خانه‌ی خویش هم که باشند؛ زائر اربعین‌اند ... استاد_ 🎤 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
۳۰ ⭕️ تنها مسیر 🔹 در گذر از راه های پر پیچ و خم و سختی های آخرالزمان، خداوند مسیری را برای ما مهیا کرده است که بتوانیم به ریسمان او چنگ زده و خود را از باتلاق آخرالزمان نجات دهیم. در ابتدا باید ببینیم که در کجای این مسیر هستیم. و آیا تابلو و نشانه و یا راهنمایی برای طی کردن و ادامه راه وجود دارد؟ 🔸 امیرالمومنین هشت فاکتور و یا بهتر بگوییم هشت تابلو برای رهایی از فتنه ها در آخرالزمان، معرفی کرده اند که می‌تواند کمکی برای بشر سرگردان امروزی باشد. 🔺 اولین تابلو، استقامت و تقیّه در برابر دشمنان است: «ما درِ گشایش ایم؛ وقتی که مبعوث شویم و همه راه ‌ها بر مردم بسته شود. ماییم «باب حطّه» که در اسلام است. هرکس در آن آید، نجات یابد و هر که از آن دور شود، فرو افتد. خدا به ما آغاز کرد و به ما پایان داد و آنچه را بخواهد به ما می‌زداید و به ما پایدار سازد و به ما باران فرود آید. مبادا فریبنده، شما را از خدا فریب دهد. اگر بدانید در ماندنِ شما میان دشمنانتان و تحمّل اذیت ‌ها چه اجری دارید، چشم شما روشن شود. و اگر مرا نیابید، چیزهایی از ستم و دشمنی و خودبینی و سبک ‌شمردن حق خدا و ترس ببینید که آرزوی مرگ کنید. چون چنین شود، همه به رشته خدا بچسبید و از هم جدا نشوید و بر شما باد به صبر و نماز و تقیّه» 📚 بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۶۱ 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سازمان بهداشت؟!! جهانی ♻️ آیا برنامه های خیرخواهانه این سازمان‌ چنان است که نشان می دهد؟ ❓ یا در پشت پرده اهداف و برنامه های خاص خود را دنبال می کند ❗️#حقایق_جالبی که شاید تا کنون نشنیده اید.. باهم ببینیم..
منجی خواهیِ دانیال دانیالِ پیامبر، قوم یهود را در اوج سختی “امیدوار” کرد. کتاب دانیال، کتابی رمزگونه است که در آن دانیال رؤیاهای عجیب می بیند که تعبیر آنها را جبرئیل برعهده دارد و خلاصه اش این است: «ملکوتِ خداوند عادلانه و جاودان خواهد بود… آینده ی جهان به دست پسر انسان و حکومت الهی اداره خواهد شد و حکومتش ابدی است.» ۱ [منظور از پسر انسان در عهد قدیم کنایه از ماشیَح و در عهد جدید اشاره به دوباره بازگشتن عیسی است] دانیال، تفکر موعود را با زبانی رمزگونه بیان می کرد. پس از دانیال، پیامبری به نام «ملاکی» آمد که او نیز در جهانی سازی این تفکرِ موعودخواهی تاثیرگذار بود. ۱- دانیال، باب۸، آیات۱۳-۱ و ب۸، آیه ۱۵ 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
حجت_الاسلام_تهرانی_خطبای_بی_ایمان_050218182111.mp3
4.62M
خطبای بی ایمان در آخرالزمان ⭕️در آخرالزمان خطبایی می آیند که خیلی محکم سخنرانی میکنند ولی درونشان ترسی از خدا نیست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در ظهور آقا امام زمان هست که تجلی اصلی شکل می گیره🌤 «اللهم عجل لولیک الفرج»💜✨:/ 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
🔥 🔥 قسمت پانزدهم تا مسجد پیاده اومدم ... پام سمت خونه نمی رفت ،بغض بدجور راه گلوم رو سد کرده بود،درون سینه ام آتش روشن کرده بودن ... توی راه چشمم به حاجی افتاد ... اول با خوشحالی اومد سمتم ... اما وقتی حال و روزم رو دید؛ خنده اش خشک شد... تا گفت استنلی ... خودم رو پرت کردم توی بغلش ... من خودم نخواستم گناه من چیه ...😭 -بهم گفتی ملاک خدا تقواست ... گفتی همه با هم برابرن... گفتی دستم توی دست خداست ... گفتی تنها فرقم با بقیه فقط اینه که کسی نمی تونه پشت سرم نماز بخونه😭 گفتم اشکال نداره ،خدا قبولم کنه هیچی مهم نیست ... گفتی همه چیز اختیاره ... انتخابه ... منم مردونه سر حرف و راه موندم ... . از بغلش اومدم بیرون ... یه قدم رفتم عقب ... اما دروغ بود حاجی ... بهم گفت حرومزاده ای😭 تمام حرف هاش درست بود ... شاید حقم بود به خاطر گناه هایی که کردم مجازات بشم ... اما این حقم نبود😭 من مادرم رو انتخاب نکرده بودم ... این انتخاب خدا بود ... خدا، مادرم رو انتخاب کرد ... من، خدا رو ... حاجی صورتش سرخ شده بود ... از شدت خشم، شریان پیشونیش بیرون زده بود ... اومد چیزی بگه اما حالم خراب بود ... به بدترین شکل ممکن ... تمام ایمان یک ساله ام به چالش کشیده بود ... قبل از اینکه دهن باز کنه رفتم ... چند بار صدام کرد و دنبالم اومد ... اما نایستادم ... یک هفته تمام حالم خراب بود ... جواب تماس هیچ کس حتی حاجی رو ندادم ... موضوع دیگه آدم ها نبودن ... من بودم و خدا ... اون روز نماز ظهر، دوباره ساعتم زنگ زد ... ساعت مچیم رو تنظیم کرده بودم تا زمان نماز ظهر رو از دست ندم ... نماز مغرب مسجد بودم اما ظهر، سر کار و مشغول ... هشدارش رو خاموش کردم و به کارم ادامه دادم ... نمی دونستم با خودم قهرم یا خدا ... همین طور که سرم توی موتور ماشین بود، اشک مثل سیلاب از چشمم پایین می اومد ... بعد از ظهر شد ... به دلم افتاد بهتره برم برای آخرین بار، یه بار دیگه حسنا رو از دور ببینم ... تصمیم گرفته بودم همه چیز رو رها کنم و برای همیشه از باتون روژ برم ... از دور ایستاده بودم و منتظر ... خونه اونها رو زیر نظر داشتم که حاجی به خونه شون نزدیک شد ... زنگ در رو زد ... پدر حسنا اومد دم در ... شروع کردن به حرف زدن ... از حالت شون مشخص بود یه حرف عادی نیست ... بیشتر شبیه دعوا بود ... نگران شدم پدر حسنا توی گوش حاجی هم بزنه ... رفتم نزدیک تر تا مراقبش باشم ... که صدای حرف هاشون رو شنیدم ... حاجی سرش داد زد از خدا شرم نمی کنی؟ 🍁شهید طاهاایمانی🍁 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا