#سردار_شهید_علیرضا_موحد_دانش
شهریور ۱۳۶۰ در عملیات بازی دراز ۳ یک دستش را فدا کرد
شهادت: ۱۳۶۲/۵/۱۳؛ حاج عمران
بهشت زهرا، قطعه ۲۴، ردیف ۷۳، شماره ۲۵
به خاطر روحیه بی نظیر او بود که یکى از همرزمانش مىگوید: ما هر وقت با ضعف روبرو مىشدیم و در کار گیر مىکردیم، مىرفتیم سراغ حاج على و او با متانت و تفکر، مشکل را به راحتى حل مىکرد...
حاج علی دستی را که از زیر آرنج قطع شده بود، با بند کفش بست و داخل جیبش گذاشت و تا زمانی که رنگش از خونریزی سفید نشده بود کسی متوجه دست او نشد، خلاصه با زور و کلک حاجی را راضی کردند برود عقب، او هم رفت؛ وقتی به بیمارستان رسید، با کمال خونسردی جلوی یکی از دکترها را گرفت و دست قطع شده اش را روی میز گذاشت و گفت: "دکتر جون، این دست قلم شده مال منه؛ ببین اگه می تونی یه کاریش بکن..."
دکتر با دیدن دست داغون و متلاشی حاج علی یک دفعه پشت میز کارش از حال رفت....
علیرضا پس از قطع دست راستش، گلنگدن سلاح را با دندان مىکشید و مسلح میکرد
کلام شهید: "در مڪتب ما #شهادت مرگی نیست ڪه دشمن بر ما تحمیل ڪند، شهادت مرگ دلخواهی است ڪه مبارز مجاهد و مومن باتمام آگاهی و بینش و منطق و شعورش انتخاب میڪند..."
🌷🌷@mahdisahebazman🌷🌷