eitaa logo
اخبار ویژه
148.9هزار دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
18.1هزار ویدیو
30 فایل
#به_ویژه_ترین کانال خبری در ایتا بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/4073259207Ce587f9582c ارسال نظرات،اخبار، انجام تبلیغات @foad5660
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نم قلم ✍
دیشب بودم. برای یک امر لحظاتی مجبور شوم جایی کنار خیابان بایستم. در فاصله بررسی یک پیام و کپی یک شماره کارت بانکی و باز کردن یکی از همراه بانک‌ها، و انتقال وجهی از طرف همان فرستنده پیام، به یک مرکز خوش نام امور خیریه، گناهی بزرگ مرتکب شدم. البته ناخواسته و ندانسته. به نوع گناهش خواهم پرداخت، چون اصلا افشایش و ابراز ندامت از آن، یک واجب اجتماعی و دینی و اخلاقی است. اما قبلش بپردازم به یک حرکت سالم و اساسی و تاثیرگذار در قالب حکم اخلاقی و شرعی ، توسط یک شهروند با کلاس یاسوجی. یک راننده ای به من بوق فحش‌ناک داد و من متوجه شدم که جایی که ایستاده ام ، مزاحمت برای رانندگان دیگر است. بلافاصله استارت زدم و جایی مناسب‌تر پارک کردم. وقتی خاموش کردم و مشغول ادامه تراکنش بانکی شدم، خودرویی کنارم ایستاد. بغل دستی‌ام گفت: دایی ببین با شما کار دارد. شیشه را پایین کشیدم، ببینم چه می گوید! پیرمردی متواضع با صورتی کاملا عامی، با لهجه‌ی شیرین لری یاسوجی گفت: اینجا که پارک کرده بودی، پشت چراغ قرمز بود و نصف ماشینت، یک لاین را گرفته بود و چقدر ماشین پشت سرت می ماندند، تا چراغ سبز شود. وقتی می خواستند در فاصله کم سبز شدن چراغ راه بیافتند، با مانع ماشین شما مواجه می شدند. و جمله آخر "حالا بالی بختت" و گاز ماشینش را گرفت و رفت. و این جمله آخر مانند پتکی بر سر من فرود آمد و واقعا دچار ضربه مغزی ام کرد. ترس از نتیجه گناه حق الناسی که باید تا پایان عمر بر دوشم بکشم و در قیامت پاسخگو باشم و اینکه باید تاوان آن را در این دنیا هم پس بدهم. و هزاران گناهی که شاید از همین یک کار کوچک دچار شده ام و نمی‌دانم چیستند؟ به چه کسانی مدیونم و چگونه باید جبران کنم و تاوانش را پس بدهم؟! -بیمار بدحالی که در ماشین‌های پشت سرم، رنج بیشتری کشیده. - قرارهای سروقتی که از وقت خود گذشته اند،ولو به اندازه چند دقیقه. -بنزین هایی که بی جهت سوخت و به هوا رفت. - آلودگی هوایی که با همان سوخت بیهوده مصرف شده، ایجاد شده بود. - اعصاب هایی که از تاخیرها و دیررسیدن ها و ... به هم ریخت. -دادهایی که پدری بر سر فرزند خود کشید از این اعصاب بهم ریخته. - فریادهایی که شوهری بر سر همسر خود کشید که چرا دیر کردی؟! -نگاه نگران مادری که چشم به درب دوخته بود و منتظر دخترش بود که در خیابان ولو برای چند دقیقه بیشتر، مانده بود. - دلخوری هایی که بین دوستان منتظر رخ داد. و که در همین چند دقیقه‌ای که برای یک کار خیر مطلق، در یک توقف بی‌جا، مرتکب شده بودم. خدایا من پشیمانم و به تو می گویم تو هم "بالی بختت" . اما چگونه می شود، حق الناس را از خدا، طلب بخشش کرد؟!!!! چقدر خوب امر به معروف و نهی از منکر آن پیرمرد لر، اثر کرد. مثل خودش ساده و صمیمی و تاثیرگذار. و این " " تا قیام قیامت با من خواهد بود. ان شاءالله و درخواستی که از شما خواننده عزیز دارم که در نشر این نوشته، مرا یاری بدهید، شاید حق داری دید و بخشید. و حواسمان باشد برای اقامه نیکی و حقی، حقی را پایمال نکنیم. https://eitaa.com/nameghalam