🔰 سهگونه کنش؛ سازش،جنگ و مقاومت
👤 #سعدالله_زارعی
🔸دیگر سازش یک «کنش انفعالی» نسبت به قدرت طرف مقابل و بهرسمیت شناختن آن با هدف ایمن بودن از آسیبهای آن و احیاناً بهرهمندی از فرصتهای آن میباشد و متقابلاً جنگ یک «کنش فعال» نسبت به قدرت مقابل و به مصاف آن رفتن با هدف تغییر آنی و سریع ساختارهای قدرت میباشد.
🔸آن که کنش انفعالی دارد، در همه موارد و زمینهها منفعل است و آن که کنش فعال دارد، در همه موارد و زمینهها تهاجمی عمل میکند. آنچه نوشته شد، بیان مختصر تئوریک وضعیتی است که در فضای عینی جهان وجود دارد و بهطور متوالی و انبوه به تجربه درآمده است و لذا مخاطب امکان این دارد که نتیجه این دو الگوی فعال و منفعل را ببیند و به داوری درست برسد.
🔸اما واقعیت این است که جهان و از جمله جهان اسلام را نمیتوان و نباید با دوگانه سازش و جنگ معرفی کرد؛ گونههای دیگری هم وجود دارند و یکی از گونههای مهم دیگر، «مقاومت» است.
🔸کنش «مقاومت» نه کنش سازش است و نه کنش جنگ. کنشی عقلانی و واقعگرا است که نه با سازشکاری، به جریان زور و ظلم و سلطه ناروای مستکبران عالم کمک میکند و نه بیمحابا و بدون پیدا کردن راههای غلبه بر نظام ظالمانه، وارد میدان میشود و میگوید «هرچه شد، شد».
🔸کنش مقاومت، کنش «عقلانی»، «واقعگرایانه» و «آرمانی» است و در واقع ترکیب این سه عنصر میباشد. کنشی عقلانی است؛ به این معنا که با نگاه به هزینههای سنگین و خسارات دو کنش سازش و جنگ، شیوهای تضمینشده نسبت به ایجاد فضائی جدید است که در آن نه تسلیم به زور باشد و نه توأم با ایجاد فضاهای کور و پرهزینه باشد. کنش مقاومت برخلاف کنش جنگ، روابط خود را با جهان قطع نمینماید و گزینه آن جز در موارد خاص، صندلی خالی نیست اما تحمیلهای زورمندان را هم قبول نمیکند و با ایجاد موقعیتهای جدید در عرصه جهانی، خواستههای خود را علیرغم نظر زورمندان پیش میبرد.
🔸 کم نیستند کسانی که ایران را به بنسلمانیسم و یا به بنلادنیسم دعوت میکنند و هر دو دسته هم از محاسبه و خرد جمعی و امثال این کلمات استفاده مینمایند، اما انتخاب ایران «مقاومت» است. منطق مقاومت نه تحریک کردن و نه تسلیم شدن است. بر اساس کنش مقاومت، ایران به مراتب سنگینتر از ضربهای که روز شنبه پنجم آبانماه دریافت کرده، ضربه خواهد زد.
#یادداشت_روز
https://kayhan.ir/001Fq2
@Kayhan_online
🔰 استقامت، دشمنان خارجی و شبههآفرینان داخلی
👤 #سعدالله_زارعی
🔸بنیان انقلاب اسلامی بر استقامت است و در یک کلام میتوان گفت همه عظمتهایی که در این 46 سال خلق شده و چشم جهان را خیره کرده است، محصول بههم پیوستگی و امتزاج استقامت امام و مردم بوده است. کما اینکه تاریخ معاصر ما در این ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال پر از مواردی است که سرمایههای هنگفت و دستاوردهای بزرگ که با زحمات زیاد و خون دلها به دست آمده، بهخاطر عدم استقامت، رهبری یا مردم و یا هر دو از بین رفته و فرصتهای تاریخی تباه شده و کشور به قهقرا رفته است. جنبش تنباکو، جنبش مشروطیت و جنبش نفت و سیر قهقرایی پس از هر یک پیش روی ماست. امروز، ایران با استقامت امام و مردم به جایی رسیده که دشمنان آن با صراحت میگویند «ایران، خود معادلهساز است و با معادلات نمیتوان آن را منفعل نمود و یا از صحنه خارج کرد». ما امروز البته در شرایط بسیار حساس و بسیار خطیری هستیم و در نقطهای قرار داریم که هم باید از دستاوردهای بزرگ خود که با تلاش مستمر و هزینه زیاد به دست آمده است، در عرصه داخلی، منطقهای و جهانی مراقبت نماییم و هم باید در افزایش موقعیتها و دستاوردها تلاش کنیم.
روایتی در صفحه 66 تفسیر «دُرُّالمنثُور» نوشته عالم بزرگ اهل سنت، عبدالرحمن سیوطی متوفای ۹۱۱ قمری آمده که وقتی آیه ۱۱۲ سوره هود (فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ وَلا تَطغَوا إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ) نازل گردید، رسول خدا صلواتالله علیه و آله خطاب به مسلمانان فرمود:
🔻«شَمِّرُوا، شَمِّرُوا» یعنی آستینها را بالا بزنید، آستینها را بالا بزنید. این سوره مبارکه در دوره مکه نازل شده است و میدانید که در حد فاصل حضور پیامبر اکرم صلواتالله علیه و آله در مکه و فتح مکه در سال هشتم هجری چه حوادث سهمگین و بزرگی رخ داده است. مسلمانان که در دوره سختی شمارشان نسبت به کفار اندک بود و توشه و توان مالی و مادیشان هم در برابر جبهه کفر اصلاً قابل قیاس نبود، توانستند اسلام را بر شبهجزیره حاکم گردانیده و پیک دعوت را به شرق و غرب عالم بفرستند. این وضعیت دو چیز را نشان میدهد یکی اینکه مسلمانان آنگونه که پیامبر خواسته بود «آستینها را بالا زدند» یعنی مردانه پای کار آمدند و ماندند، دیگر اینکه این ایستادگی و استقامت آنان «نتیجه بزرگ» داد.
🔸این استقامت مردم البته آنطور که از روایات میفهمیم به تلاش دائمی و بلکه شبانهروزی پیامبر وابسته بود و از اینرو فرمود «شَیَّبَتْنِی هُودٌ وَ أَخَوَاتُهَا» این یعنی مراقبت و تأکید شبانهروزی پیامبر. پایه این استقامت هم «ایمان» بود و میدانیم که محور کار پیامبر در مکه در کنار استقامت، تعمیق مبانی نظری و عملی اعتقادات و باورهای دینی بود. از اینرو وقتی مسلمانان که در مکه تربیت شده بودند با هجومهای جمعی سنگین دشمنان مواجه گردیدند، دستور داده شد که استقامت بورزید. آیه ۴۵ سوره مبارکه مائده ناظر به این موضوع میباشد (ای کسانی که ایمان آوردهاید، هر گاه با فوجی از دشمن مقابل شدید، پایداری کنید و خدا را پیوسته یاد کنید. در این صورت است که فاتح و پیروز میشوید) حال یک لحظه تصور کنید مسلمانان اندکی که به پیامبر ایمان آورده بودند به واسطه کمی عده و عده خود و پارهای حوادث سخت، از ادامه کار فاصله میگرفتند و بیتابی جای استقامت آنان را میگرفت، آن وقت اصلاً این دین پا نمیگرفت و بشریت یک سره مسیر دیگری پیدا میکرد و راهی برای شناخت آنچه باید از آنچه نباید به وجود نمیآمد و جهان کاملاً سیرت و صورتی تاریک و دهشتناک پیدا میکرد.
🔸این مسیر که نتیجه شیرین آن روشن میباشد البته مسیر راحتی نیست. به غیر از آنکه دشمنان خارجی همه توان خود را برای اینکه معادلهای به نفع جبهه حق شکل نگیرد پای کار میآورند و همه اصول اخلاقی و انسانی و داعیههای فریبای خود را در این مواجهه زیر پا میگذارند، بلکه زبانهای شماتت داخلیها هم به راه میافتد و انواعی از شهبهافکنیها در مسیر حق پدید میآید. در آیات مختلف قرآن کریم، حجم عظیمی از این شبههافکنیها در داخل و خارج علیه جبهه حق بیان شده است. یکی از این شبههها این است که مقاومت در برابر قدرت دشمن قوی چه فایدهای دارد؟ (به تعبیر امروزیها آیا با منافع ملی میخواند؟) و یکی دیگر از شبههها این است که دشمنان به زودی مسلمانان را از پای درمیآورند (به تعبیر امروزیها معادله به ضرر ایران و جبهه مقاومت تغییر میکند) شبههافکنها بهخصوص در لحظات حساس، مثلاً مواقعی که جبهه حق زیر فشار متراکمتری قرار دارد، بهطور گسترده وارد میشوند. «کار ویژه» آنان در این شرایط این است که توی دل مردم را خالی نمایند.
🔻ادامه دارد...
@Kayhan_online
🔰خطای راهبردی در تحلیل سوریه (۱)
👤 #سعدالله_زارعی
🔸گرفتن سرپل از مقاومت و سپس توسعه آن، حکایت تلاش ۴۶ سال است اما بعضی بدون توجه به تاریخ، وقوع یک اتفاق را محور قرار داده و بقیه مسائل را با آن تحلیل کرده و افق تحولات را هم بر اساس آن تبیین مینمایند. از اینرو در زمانهای مختلف شاهد انتشار تحلیلهای فراوان مبتنی بر تعمیم نتایج یک پدیده بر سایر پدیدهها بودهایم و اینک میتوانیم با قاطعیت بگوییم خطا بوده است. الان در صحنه تحولات، با سقوط یک دولت مقاومت در منطقه مواجه شدهایم و باید اعتراف کنیم که دشمنان یک سرپل مهم از محور مقاومت گرفتهاند. اما خطاست اگر گمان کنیم روند منطقه و تحولات در منطقه به سمت غلبه مخالفان بر مقاومت تغییر مسیر داده است. مرور تحولات این ۴۶ سال خطا بودن چنین نگاهی را نشان میدهد.
🔸در سال ۱۳۶۱ حدود دو هفته پس از بازپسگیری خرمشهر توسط قوای نظامی ایران، رژیم صهیونیستی از فضای درگیریهای داخلی لبنان استفاده و به این کشور حمله کرد و چند برابر مساحت خرمشهر را - که عمدتاً به شیعیان لبنان تعلق داشت - به تصرف خود درآورد. فضای رعب ناشی از اقدام سریع ارتش اسرائیل و ضعف شدید نظامی لبنان، این تصور را رقم میزد که اشغال لبنان دائمی خواهد بود. در آن زمان تحلیلهای زیادی در رسانههای عربی و غیرعربی نوشته میشد که از تهاجم قریبالوقوع ارتش اسرائیل به سوریه حکایت میکرد. اما برخلاف این تحلیلها، ارتش متجاوز اسرائیل چهار سال پس از تجاوز، در سال ۱۳۶۵ استان بیروت و مناطق شمالی و شرقی آن را ترک کرد و اولین عقبنشینی ارتش اسرائیل رقم خورد. در آن زمان شهید سیدحسن نصرالله فرمانده نظامی حزبالله در استان بیروت بود.
🔸یک واقعه دیگر مذاکرات مادرید و توافق اسلو بود که در سال ۱۳۷۲ صورت گرفت. در آن زمان دولتهای غربی، عربی، روسیه، چین، اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین که مهمترین سازمان نظامی فلسطین بود، توافقی را شکل دادند که ظاهر آن حل و فصل نهائی مسئله فلسطین و حل منازعه بین اسرائیل و فلسطینیها اما باطن آن، تثبیت اسرائیل و حذف فلسطین از معادله منطقه بود. در آن زمان جو آنقدر به نفع توافق اسلو غلیظ بود که بعضی دوستان منطقهای به مسئولان ما میگفتند، «مسئله تمام شده و نادیده گرفتن یک توافق جهانی، دیوانگی است.» اما برخلاف آنچه تصور میشد مذاکرات و توافق و درواقع طرح اسلو، به حل مسئله منجر نشد، به انتفاضه سال ۲۰۰۰ ختم شد که طی آن هم درگیری نظامی میان طرفین، جای سازش را گرفت و هم سازمان آزادیبخش فلسطین جای خود را به گروههای جدید جهادی داد. این در حالی بود که همانطور که گفته شد، برای تحقق اهداف اسلو، همه دولتهای اروپایی، آمریکایی، عربی، اسرائیل، روسیه، چین، سازمان ملل و مهمترین سازمان فلسطینی همداستان شده بودند.
یک رخداد دیگر، اشغال نظامی عراق از سوی آمریکا و انگلیس در روزهای آخر سال ۱۳۸۲/ اول بهار ۲۰۰۳ بود. در این ماجرا همه تحلیلها و تصورها این بود که کار جمهوری اسلامی هم تمام است، بنابراین ایران یا همه سیاستهای داخلی و خارجی خود را تغییر میدهد و یا اینکه مانند دولتهای افغانستان و عراق از بین میرود. در آن زمان هنوز «جبهه مقاومت» وجود نداشت و دولتهایی در سوریه، سودان و حزبالله در لبنان با جمهوری اسلامی همراهی داشتند. جو آنقدر غلیظ بود که یکی از معاونان وقت وزارت امور خارجه ایران در اقدامی عجیب، از طریق سفارت سوئیس - بهعنوان حافظ منافع آمریکا در ایران - با تقدیم یک فکس به وزارت خارجه آمریکا اطلاع داد «ایران آمادگی دارد همه اختلاف خود با آمریکا را به گونهای که منجر به رضایت ایالات متحده شود، حل کند.» براثر این جو، یک جمع ۱۲۳ نفری از نمایندگان وقت مجلس ایران، طی بیانیهای خطاب به رهبر معظم انقلاب، تغییر اساسی در سیاست خارجی نظام را خواستار شدند!
🔻ادامه دارد...
@Kayhan_online
🔰خطای راهبردی در تحلیل سوریه (۲)
👤 #سعدالله_زارعی
🔻در همان زمان نخستوزیر وقت انگلیس، تونیبلر در جمع نظامیان انگلیسی مستقر در بصره اعلام کرده بود «آنچه بر افغانستان و عراق گذشت یک پیام آشکار به ایران بود تا سیاستهای خود را تغییر دهد.» اما برخلاف آنچه تصور و بیان میشد صحنه به شکل دیگری رقم خورد و آمریکا سه سال پس از اشغال نظامی عراق به بنبست نظامی گرفتار شد و زمزمه خارج شدن از عراق آغاز کرد و جرج بوش در سال ۱۳۸۶/ ۲۰۰۷ ناگزیر شد توافق امنیتی خروج از عراق را با نوری المالکی نخستوزیر وقت عراق امضا نموده و دو سال بعد، خروج از این کشور را آغاز نماید. البته پیش از این و آنچه در اولین سالگرد اشغال عراق پیش آمد یعنی تن دادن آمریکا به تشکیل شورای عراقی حکم، اولین نشانههای بنبست آمریکا را بروز داده بود.
🔸با شکست برنامه نظامی آمریکا در عراق و افغانستان، خیزشهای عربی شکل گرفت که رژیمهای سنتی عربی وابسته به آمریکا را هدف قرار داد و منجر به تغییر وضعیت در پنج کشور عربی شد. غربیها درصدد برآمدند با بدل زدن به این خیزشها، مسیر تحولات را برگردانند. از اینرو گروههای تکفیری با نامهای مختلف شکل گرفتند و با سرعت زیاد منطقه را تحت تأثیر خود قرار دادند. این گروهها، آشکار و پنهان از سوی آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی، ترکیه و اکثر دولتهای عرب حاشیه خلیجفارس حمایت میشدند اما این پروژه هم چندان دوام نیاورد و تا سال ۱۳۹۷ / ۲۰۱۸ عملاً تحت کنترل درآمد. شکست پروژه گروههای تکفیری، سبب تقویت بیشتر جریانات مقاومتی و جبهه مقاومت شد.
🔸پس از این تحولات، غربیها پیمان ابراهیم ناظر بر عادیسازی عربی - اسرائیلی را روی میز گذاشته و چند دولت عرب با خود همراه کردند. در این زمان وقتی فضای توافق اسلو برگشت، خیلیها گمان کردند از این پس این اسرائیل است که آینده منطقه را رقم میزند و دیگر جایی برای اندیشهها و راهکارهای معارض نظیر «جریان مقاومت» باقی نمیماند. اما بهزودی در این کار هم گره افتاد و این روند پس از پیوستن لرزان سودان و مراکش متوقف گردید. کمی بعد، جهان با عملیات حیرتانگیز فلسطینیهای ساکن در غزه - طوفان الاقصی - مواجه گردید. اقدام فلسطینیها آنقدر مؤثر بود که صحنه منطقه را دگرگون کرد. اسرائیل که تا قبل از آن خود را در موقعیت «حکمران منطقه» میدید، به یک باره به موقعیتی نزول کرد که به گفته نتانیاهو مابین مرگ و حیات قرار گرفت. با واکنش خشن اسرائیل و شروع جنگ علیه غزه، جهان علیه اسرائیل به پاخاست، دولتهای غربی شکلگیری دولتی فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ را مطرح کردند تا بر جراحات ناشی از حملات وحشیانه رژیم، مرهم گذارند. دادگاه لاهه به بازداشت سران اسرائیل رأی داد. ارتباطات عربی - اسرائیلی از هم گسیخته شد و مقاومت در سطح جهان بهعنوان تنها گزینه ممکن، مورد تمجید قرار گرفت. پس در اینجا هم یک بار دیگر ورق برگشت.
🔸پس از این صحنه، آمریکا، اسرائیل و ترکیه به ابتکار جدیدی دست زدند؛ این ابتکار، تغییر دولت در دمشق بود. وضع داخلی سوریه طی ده سال گذشته به گونهای بود که شکلدهی به یک جبهه کوچک هم میتوانست به تغییر حاکمیت سیاسی منجر شود اما آمریکاییها و اسرائیلیها به دلیل نگرانیهایی که داشتند، تغییر دولت را اجرائی نکردند تا اینکه مشکلات شدید در مدیریت تحولات منطقه، آنان را بهشدت به آن نیازمند کرد. نخستوزیر اسرائیل در سخنرانی مرداد ماه گذشته در سازمان ملل، از ضرورت همکاری همگان برای تغییر در خاورمیانه صحبت کرد و گفت «اگر خاورمیانه تغییر نکند، ایران نقشه آینده آن را ترسیم خواهد کرد». این عبارات بیانگر آن بود که از نظر آنان باید کاری صورت گیرد تا همگان تغییر در خاورمیانه را لمس کرده و با اسرائیل در این مسیر همراه شوند.
🔸این کار نمادین، «تغییر نظام سیاسی سوریه» بود. در ایجا اسرائیل برای رها شدن از نگرانیهای امنیتی قبلی خود، به عملیات نظامی و تصرف بخشهایی از سوریه دست زد. از نظر رژیم اسرائیل سقوط یک دولت متعارف در دمشق در حالی که ماهیت دولت جایگزین آن مبهم و مخاطرهآمیز میباشد، ریسک بزرگ دارد چرا که رژیم غاصب هیچگاه از سمت جریانهای تکفیری از جمله «تحریرالشام» نگرانی نداشته است کما اینکه اظهارات اخیر مقامات این گروه هم نشان داد جایی برای نگران شدن اسرائیل وجود ندارد. پس نگرانی اسرائیل - و آمریکا، ترکیه و حوزه عربی - طبعاً چیزی دیگری است. چه چیزی بیش از دولت اسد در دمشق میتواند اسرائیل را تهدید کند؟ این چیزی غیر از سر برآوردن نهائی یک جریان مقاومت مردمی از نوع حزبالله لبنان یا از نوع حشدالشعبی عراق یا از نوع انصارالله یمن در سوریه نیست.
#یادداشت_روز
@Kayhan_online
🔰 مردم سوریه قیمومیت ترکیه را نمیپذیرند (۱)
👤 #سعدالله_زارعی
🔸دولت ترکیه از سال 1390/ 2011 که بحران امنیتی سوریه شروع شد تا امروز در این کشور نقش اساسی و منحصر به فرد ایفا کرده است و به نظر میآید این نقش امنیتی تا سالهای آینده استمرار داشته باشد. دولت ترکیه در این دوره ۱۵ ساله علاوهبر حمایت نظامی، اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی و مالی از همه گروههای نظامی مخالف دولت سابق سوریه، بخش زیادی از شمال این کشور را به اشغال نظامی خود درآورده و اخیراً بر حجم آن افزوده است. ترکیه از سال ۱۳۹۳ ـ دو سال پس از آغاز بحران امنیتی سوریه ـ به بهانه مقابله با تهدیدات گروههای مسلح کردی علیه ترکیه در حالی که توانایی تهدید این کشور را نداشتند، به خاک سوریه تجاوز کرد و حاکمیت این کشور را زیر پا گذاشت. این در حالی بود که سوریه و ایران بارها به اطلاع مقامات آنکارا رسانده بودند که عدم تعرض گروههای مسلح کردی به خاک ترکیه را تضمین میکنند. کمااینکه در طول این ۱۵ سال هیچ گزارشی مبنی بر تعرض کردهای سوریه به خاک ترکیه و حتی شلیک یک تیر به سمت آن منتشر نشده است. پس کاملاً پیداست که دولت ترکیه از آشوبهای سوریه برای در دست گرفتن بخشهایی از سرزمین آن استفاده کرده است. گزارشها بیانگر آن است که ارتش ترکیه در مناطق تحت اشغال خود در سوریه اقدام به راهاندازی دورههای آموزش زبان ترکی و جایگزین کردن لیر خود به جای پول رسمی سوریه کرده که از نیات ترکیه در اشغال دائمی سرزمینهای سوریه و الحاق آن به ترکیه خبر میدهد.
🔸براساس اسناد و مدارک فراوانی که از حمایت گسترده و طولانی دولت ترکیه از گروههای شبهنظامی معارض دولت سوریه حکایت میکند و شامل حمایت همهجانبه از «جیشالحر»، «داعش»، «النصره» و در سالهای اخیر از تحریرالشام و احرارالشام میشود، این دولت در همه جنایاتی که طی ۱۵ سال اخیر علیه مردم سوریه اتفاق افتاده، سهم اساسی دارد. رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه در طول این ۱۵ سال حتی حمایت رسمی از تروریستها را مخفی نکرده و در مواقع مختلف از جمله در جریان برگزاری نشستهای آستانه که از بهمن ماه ۱۳۹۵ شروع شد، بهطور رسمی نمایندگی جریانات مسلح سوریه را بهعهده داشته است.
🔸پس از آنکه دولت سوریه به همراه دوستان منطقهای خود توانست بر تروریسم غلبه کرده و اکثر مناطق تحت اشغال تروریستها را آزاد کند و در دهم دی ماه ۱۳۹۵ آتشبس برقرار نماید، نشستهای آستانه با مشارکت ترکیه شروع شد. در این میان دولت ترکیه تلاش کرد تا مانع فروپاشی کامل گروههای مسلح معارض سوریه شود. بهعنوان مثال در جریان نشستهای آستانه، ترکیه تضمین داد که بدون نیاز به درگیری نظامی، گروههای مسلح معارض در ادلب را خلع سلاح کرده و این استان را به دولت سوریه تسلیم میکند و برای این کار شش ماه زمان خواست اما در طول این مدت، دولت ترکیه امکانات نظامی و مالی بیشتری در اختیار تروریستها قرار داد و با استمهال پیدرپی، مانع بازگشت این منطقه به دولت سوریه شد. در طول این سالها، ادلب عملاً به صورت یک استان تحت اداره ترکیه درآمد در حالی که پایگاه اصلی حضور تروریستها بود.
🔸بر اساس اسناد، دولت ترکیه از اواسط ۱۳۹۸ درصدد برآمد تا طی یک برنامه دقیق چندلایه، الگوی ادلب را به کل سوریه سرایت دهد. این برنامه چندلایه شامل موارد زیر بود:
🔻۱ـ دولت ترکیه درصدد برآمد که از ادلب یک سوریه کوچک و مینیاتوری بسازد. بر این اساس گروههای مختلف شبهنظامی تروریست که تعداد آنان به ۱۵ گروه میرسید را تحت یک چتر قرار داده و مانع ادامه درگیریهای داخلی میان آنان شود. این در حالی بود که گروه النصره که بزرگترین گروه شبهنظامی سوری بود، رسماً در لیست تروریسم سازمان ملل قرار داشت و باید برچیده میشد. سرویس اطلاعاتی ترکیه که اداره ادلب و در واقع اداره گروههای تروریستی را برعهده داشت، النصره را وادار کرد تا با نام جدید فعالیت کند. براین اساس اکثر گروههای این «جبهه» ذیل نام جدید (تحریرالشام) قرار گرفتند و تحت فرماندهی یک قرارگاه مشترک درآمدند که بعدها به اتاق عملیات فتحالمبین موسوم گردید.
🔸سرویس اطلاعاتی ترکیه گروه جدید تحریرالشام را تحت آموزشهای مختلف قرار داد. این آموزشها شامل آموزشهای نظامی، اطلاعاتی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، رسانهای و فنآوری میشد و واضح بود که ترکیه از این آموزشها برای شکل دادن به یک دولت استفاده میکند. کمااینکه اندکی بعد در ادلب دولتی شکل گرفت که ریاست ظاهری آن با جولانی و ریاست واقعی آن با میت ترکیه بود. نخستوزیر این دولت «محمد البشیر» بود که امروز به عنوان نخستوزیر سوریه معرفی شده است.
🔻۲ـ همزمان با این روند در ادلب، دولت ترکیه از ضعف اقتصادی «سوریه در تحریم» استفاده کرد و کار روی ارتش سوریه و منفعل کردن آن را شروع نمود.
🔻ادامه دارد...
#یادداشت_روز
@Kayhan_online
🔰 مردم سوریه قیمومیت ترکیه را نمیپذیرند (۲)
👤 #سعدالله_زارعی
🔸در طول این سالها حقوق و درآمد یک جوان عضو شاخه نظامی تحریرالشام حدود ۱۴ برابر حقوق یک ژنرال در ارتش بشاراسد بود! فاصله ۵۰ دلار تا ۷۰۰ دلار حقوق ماهانه برای ارتشی که از ۱۳ سال جنگ خسته است و افقی داخلی برای بهبود وضعیت ندارد، طبعاً وسوسهانگیز بود. در این میان اردوغان از بعضی از خطاهای دولت سوریه هم استفاده کرد و نفوذ خود در ارتش سوریه را وسعت داد. یکی از این خطاهای راهبردی سربازگیری از مخالفان دولت بود که این اواخر تعداد آنان از ۳۰ هزار نفر فراتر رفت. دولت بشار اسد با این گمان غلط که سربازگیری از مخالفان، آنان را نسبت به سوریه دلبسته کرده و به رفع اختلافات منجر میشود، این امکان طلایی برای تسلط بر بخشهای مختلف ارتش را در اختیار دولت ترکیه و سرویس اطلاعاتی آن قرار داد. در واقع روز هفتم آذر ماه که عملیات تحریرالشام علیه حلب شروع شد و سپس به سرعت به استانهای دیگر سوریه رسید، ارتش عملاً از سوی ترکیه و تحریرالشام تسخیر شده بود. کمااینکه از همان روز هفتم آذر ماه درگیری در ارتش میان وفاداران به دولت سوریه و عوامل داخلی سرویس امنیتی ترکیه یعنی همین سربازان و عناصر جذبشده ارتش در گرفت و آن را متلاشی کرد. این در حالی بود که دولت سوریه به دلیل بار مالی، به کاهش شدید «نیروهای دفاع وطنی سوریه» که نقش اساسی در آزادسازی سوریه از سیطره گروههای تروریستی تحتالحمایه داشتند، اقدام نمود و عدد آنان را از حدود 120 هزار نفر به حدود 12 هزار نفر رساند و از سیستم نظامی به بخش خدماتی منتقل نمود و عدد نیروهای سپاه تحت امر «سرلشکر سهیل حسن» که نقش اول در مهار گروههای تروریستی داشت و وجود آنان لرزه بر اندام گروههای تروریستی میانداخت از حدود ۳۰ هزار نفر به کمتر از ۵۰۰۰ نفر تقلیل داده بود. این یگان نیز در زمان حملات هفتم تا هجدهم آذر ماه دچار درگیری داخلی شد و عدد فعال آنان به حدود ۵۰۰ نفر! کاهش یافت. این اشتباهات که توجیه مالی داشت، عملاً به فرش قرمز پیش پای سرویس ترکیه و گروه تحریرالشام تبدیل شد تا کل سوریه را بدون درگیری و با سرعت به تصرف درآورند.
🔻۳- دولت ترکیه در حالی که دولت سوریه را به رسمیت نمیشناخت و بر براندازی آن اصرار داشت و برنامههای مختلفی را برای تحقق آن تنظیم کرده بود، تلاش کرد تا در جامعه تحت محاصره اقتصادی رسوخ کند و چهره خود را از یک دولت متخاصم به دولتی که درصدد بهبود وضعیت اقتصادی مردم این کشور است، تغییر دهد. سوریه بدون صادرات کشاورزی و واردات کالاهای اساسی قادر به ادامه حیات نبود. وقتی بحران امنیتی در سوریه شروع شد، این کشور تحت تحریم شدید غرب قرار گرفت و مرزهای ترکیه و اردن روی آن بسته شد. کشورهای عراق و لبنان هم که با سوریه هممرز بودند خود درگیر بحران شدید امنیتی یا اقتصادی بودند و عملاً قادر به حمایت مالی از دولت دمشق نبودند. این هم در حالی بود که طولانی شدن جنگ در سوریه هزینههای این کشور را به شدت افزایش داده بود و آمریکا، ترکیه و شبهنظامیان تروریست بر منابع اندک اقتصادی سوریه در شمال شرق این کشور تسلط پیدا کرده و دولت را از دستیابی به درآمدهای نفتی محروم کرده بودند. بدینصورت سوریه که در دهه اول حکومت بشار ـ 1379 تا 1390 ـ بهترین دوران اقتصادی خود را در مقایسه با دهههای پیش از آن تجربه کرده بود، به فلاکت افتاد که ترکیه در این دو موضوع ـ یعنی افزایش هزینههای دولت سوریه و به صفر رساندن درآمدهای آنـ نقش اساسی داشت.
#یادداشت_روز
🔻ادامه دارد...
@Kayhan_online
🔰 مردم سوریه قیمومیت ترکیه را نمیپذیرند (۳)
👤 #سعدالله_زارعی
🔸در این میان آنکارا برای جداسازی مردم سوریه از دولت چهره جدیدی از خود به نمایش گذاشت. دولت ترکیه بهصورت مدیریت شده و محدود در بازار اقتصادی سوریه رسوخ کرد تا نشان دهد تنها کشوری است که غم مردم را میخورد و در صدد کمک به آنان برآمده است. حتماً شما هم بارها شنیدهاید که چطور ایران که روابط راهبردی با دولت سوریه دارد از ترکیه که هیچ رابطهای با دولت این کشور ندارد و در حال جنگ با آن است، سهم کمتری در بازار سوریه دارد. پاسخ به این سؤال در آن زمان دشوار بود و چون واقعیت روشن نبود، گفته میشد این از خاصیت تجارت محور بودن ترکیه در مقایسه با ایران است که به دلیل اتکاء به نفت، واردات محور میباشد. در حالی که گسیل کردن کنترل شده کالاهای غذایی ترکیه به بازار سوریه با هدف انتفاع اقتصادی ترکیه صورت نمیگرفت. نشانه آن هم این بود که مواد غذایی ترکیه با قیمتی بسیار کمتر از قیمتی که این کالاها در کشورهای دیگر به فروش میرسید، در سوریه عرضه میشد و این از یک هدف مهم غیراقتصادی خبر میداد.
هدف دولت ترکیه اثرگذاری بر جامعه سوریه، جداسازی آن از دولت و سفیدسازی چهره ترکیه نزد مردم سوریه بود که به دلیل سوابق در دوره عثمانی و پس از آن، دشمن خود میدانستند.
🔸اما نقش ترکیه در سوریه در سالهای پیشرو ضرورتاً تغییر میکند. ترکیه درصدد ایجاد یک دولت وابسته به خود در سوریه است و در عین حال به دلیل شکننده بودن اقتصاد آن، برداشتن بار دولتی که هماینک به یک دهان باز تبدیل شده و به همه چیز احتیاج دارد، برای آنکارا به شدت دشوار است و بازگشت ذهنیت مردم سوریه از همسایه شمالی خود که اصرار دارد هم بخشهایی از سوریه را در اشغال داشته باشد و هم به عنوان قیم آن ایفای نقش کند، چندان دور نیست.
#یادداشت_روز
@Kayhan_online
🔰 دروازهای که به روی پیروزی باز شد (۱)
👤 #سعدالله_زارعی
🔸«حماس تعیین میکند که چه اسیری و در چه زمانی آزاد شود.... موازنه جنگ با حماس اصلاً رضایتبخش نیست و اسرائیل در یک موقعیت افتضاح قرار دارد» این بخشی از مقاله «عاموس هرئیل» در روزنامه هاآرتص است و عینیترین روایت از اتفاقی است که عصر روز یکشنبه گذشته و پس از 471 روز جنگ در غزه اتفاق افتاده است. این شرایط برای رژیم جنایتکاری که این جنگ طولانی را به راه انداخت، آنقدر شکننده و افتضاح است که وزیر امور خارجه رژیم غاصب (گدعون ساعر) ادعا کرد آتشبس در نوار غزه موقت است! و این در حالی است که براساس مفاد توافقی که میان اسرائیل و جنبش انقلابی حماس صورت گرفته است، آتشبس دائمی است کما اینکه روز پنجشنبه هفته پیش، کاخ سفید طی بیانیهای اعلام کرد «توافق غزه، جنگ را متوقف میکند». از این گذشته چه این توافق به این جنگ خاتمه دهد و چه اسرائیل به بهانه یا بیبهانه جنگ را پس از آتشبس مرحله اول یا دوم یا سوم از سربگیرد، تغییری در این معادله راهبردی نمیدهد که «اسرائیل نتوانست با جنگ به آزادی اسرای خود دست پیدا کند و بعد از 470 روز جنگ در یک باریکه، ناگزیر شد با نماینده جنبشی که از بین رفتن کامل آن یکی از اصلیترین اهداف اعلامی اسرائیل از راهاندازی این جنگ سنگین بوده است، دور یک میز در کشور حامی حماس، بنشیند و ورقه تبادل نابرابر اسیران را امضا کند و به اجرای آن تن دهد. بیش از این نیاز نیست تا طرف شکستخورده در جنگ معلوم باشد. جالب این است که در روز اول دی یعنی همین یک ماه پیش، بنیامین نتانیاهو که شعله جنگ غزه را روشن نمود، برای چندمین بار اعلام کرد «جنگ در غزه بدون نابود کردن حماس، پایان نخواهد یافت». اما وقتی نخستوزیر رژیم جنایتکار اسرائیل از بایدن «بهخاطر تلاش برای توافق» تشکر میکند به این معناست که توافق با بمبارانها و تخریبهای اسرائیل به دست نیامده است. و زمانی که «برت مگ گرک» فرستاده ویژه بایدن در روز یکشنبه یعنی روز آغاز اجرای آتشبس میگوید «ما به شدت و با پشتکار با اسرائیلیها کار کردیم تا اینکه به آنچه امروز دست یافتیم، برسیم و این تنها راه توقف جنگ بود» به این معناست که بیش از 120 هزار تن سلاح اهدایی آمریکا و آلمان به رژیم جنایتکار در حین جنگ، نتوانسته سرنوشت جنگ غزه را تعیین کند و کاملاً هم پیداست که کسی که این حجم از سلاح را در اختیار طرف متجاوز قرار داده، اعتقاد داشته که باید از این طریق یعنی با شیوه نظامی بر طرف مقابل پیروز شد. پس این گزاره که این اراده آمریکا بود که «جنگ» را متوقف کرد، کاملاً نادرست است. این مثل این است که بگوییم اراده اسرائیل مبتنی بر توقف جنگ بوده است. توقف جنگ یک ابتکار فلسطینی ـ مقاومتی بود چرا که از اول، استراتژی آن توقف جنگ بود و استراتژی طرف مقابل از اول تا آخر خاتمه دادن به موجودیت طرف مقابل از طریق جنگ بوده است.
🔸یک نکته مهم دیگر این است که سادهلوحانه است اگر تصور کنیم آمریکاییها برای نجات فلسطینیها طرح توقف جنگ را دنبال کردهاند چرا که در این صورت کافی بود آمریکا ارسال پیدرپی محولههای نظامی به اسرائیل را متوقف میکرد، در حالی که حتی در یک مقطعی که بگو مگو میان بایدن و نتانیاهو بالا گرفت، کاروان ارسال سلاحهای پرقدرت آمریکایی به تلآویو استمرار داشت و کاخ سفید رسماً اعلام کرد به حمایت نظامی از اسرائیل در جنگ ادامه میدهد و در این میان سخنگوی کابینه رژیم صهیونیستی در روز یکشنبه همزمان با آغاز اجرای توافق آتشبس رسماً اعلام کرد ترامپ و بایدن از حق اسرائیل برای از سرگیری جنگ غزه حمایت کردهاند و شبکه 14 رژیم اسرائیل که به حزب لیکود به رهبری نتانیاهو تعلق دارد (در بیان نوام آمیر) گفت آمریکا تعهد صریحی داده است که موجهای جمعیتی فلسطینیها پس از حرکت آنها از جنوب به شمال ـ از طریق جاده الرشید ـ را کنترل میکند و مانع استفاده حماس از موج جمعیتی جهت دستیابی دوباره به شمال غزه میشود، البته کمی بعد این کانال با نشان دادن موج جمعیتی همراه با جمعی که سلاحهای سبک نظیر کلاشینکف در دست داشتند، نومیدانه گفت «چگونه میتوان این موج گسترده از مردم را کنترل کرد چه رسد به اینکه بتوان آنها را بازرسی نمود... این واقعیت که بتوان مانع از عبور افراد مسلح فلسطینی در مناطق شمال نوار غزه شد، امری در هاله ابهام میباشد». پس کاملاً واضح است که نه آنچه آمریکا و اسرائیل را به استفاده از شیوه توافق متقاعد کرده، اعمال قدرت نظامی اسرائیل بوده و نه آنچه در غزه بعد از شکلگیری آتشبس رخ داده در اراده و یا توان کنترل آمریکا و اسرائیل بوده است. حماس در صحنه آتشبس نشان داد، ابتکار عمل دست آن است. کما اینکه از آغاز طوفانالاقصی در 15 مهر 1402 تا روز توافق در 30 دی ماه 1403 هم ابتکار عمل نظامی در دست حماس بوده است.
🔻ادامه دارد...
@Kayhan_online
🔰 دروازهای که به روی پیروزی باز شد (٢)
👤 #سعدالله_زارعی
🔻در سوریه ارتشی که قدرتمند بود و نزدیک به 300 هزار نیرو داشت، در برابر یک موج کم فشار ـ با حداکثر 20 هزار نیرو ـ و طی 11 روز در کشوری در اندازه 185 هزار کیلومتر مربع و 23 میلیون نفر جمعیت زانو زد و مضمحل شد و در غزه ارتشی بزرگ با نزدیک به 500 هزار نیرو و علیرغم 16 ماه جنگ در برابر یک جمعیت نزدیک به 2/5 میلیون نفر مقاوم زانو زد و پیروزی غزه را پذیرفت. در لبنان پنج لشکر ارتش رژیم غاصب بعد از یک ماه جنگ زمینی و دو ماه بمباران تنها توانست بهطور میانگین ۳/۵ کیلومتر به داخل لبنان نفوذ کنند و ناگزیر تن به آتشبس دادند و برای تخلیه اراضی اشغالشده آماده شدهاند. غزه و لبنان به بارزترین وجه ثابت کردند، مقاومت پیروز میشود و دشمن را هر چند قدرتمند باشد، عقب میزند.
#یادداشت_روز
@Kayhan_online
🔰 خوابی سادهلوحانه یا برخوردی مزدورانه؟! (۱)
👤 #سعدالله_زارعی
🔸ادبیات دیروز و امروز مقامات ارشد آمریکا درخصوص ایران، بهطور کلی مبتنی بر یکی از این دو گزاره بوده است؛ «نظام سیاسی ایران باید برچیده شود» و «جمهوری اسلامی باید مهار گردد». از آن طرف ادبیات دیروز و امروز جمهوری اسلامی ایران درخصوص آمریکا، بهطور کلی مبتنی بر این دو گزاره بوده است؛ «آمریکا باید از دخالت در امور منطقه ـ غرب آسیا ـ دست بردارد» و «آمریکا نباید در امور داخلی ایران دخالت کند.» در واقع دو گزاره آمریکا در مواجهه با ایران دو گزاره ایجابی هستند یعنی اتفاقاتی باید علیه ایران رخ دهد و دو گزاره ایران در مواجهه با آمریکا، دو گزاره سلبی هستند یعنی آمریکا در مواجهه با ایران و منطقه باید از اقداماتی دست بکشد.
🔸آمریکاییها دنبال موضوعاتی علیه ایران هستند که واقعاً ارتباطی با آنها ندارد در حالی که ایران مطالباتی از آمریکا مطرح میکند که به آن ربط دارد. پس مشخص است که ایران در مورد آنچه دنبال میکند در جایگاه مستحکم حقوقی قرار دارد و آمریکا نمیتواند به خواستههای خود علیه ایران، وجاهت حقوقی بدهد. آمریکا از ایران میخواهد برنامه هستهای خود را که بر صلحآمیز بودن آن از سوی مجامع تخصصی حقوقی تأکید شده است، متوقف کند و یا تحت رژیمهای سخت بازرسی قرار دهد. این موضوع ارتباطی به آمریکا ندارد و حقوقی را برای آن ایجاد نمیکند. آمریکا از ایران میخواهد قدرت نظامی خود را محدود کند و به سمت تولید سلاحهای راهبردی نظیر موشکهای بالستیک نرود، این موضوع هم هیچ ارتباطی به آمریکا نداشته و حقی برای آن در مقابل ایران ایجاد نمیکند. آمریکا از ایران میخواهد به ارتباط راهبردی ـ نفوذ ـ در منطقه پایان دهد و در درون مرزهای خود محدود باشد. این موضوع هم هیچ ارتباطی با آمریکا ندارد و حقی برای آن به وجود نمیآورد و قس علیهذا در مورد مسایل داخلی ایران.
🔸ایران از آمریکا میخواهد از مداخله در منطقه غرب آسیا خودداری کند. این موضوع واقعاً به ایران ربط دارد چرا که از یک سو ایران بخشی از این منطقه است و از سوی دیگر مداخلات آمریکا در منطقه از یک طرف بر مبنای برهم زدن و تضعیف روابط طبیعی ایران استوار میباشد و از طرف دیگر بر مبنای تحکیم سلطه رژیم متجاوز صهیونی بر منطقه قرار دارد که با امنیت ایران هم در تضاد میباشد. پس پیگیری سیاست مداخله در منطقه از سوی آمریکا، ایران را ذیحق میکند که با آن مخالفت نماید. ایران از آمریکا میخواهد از مداخله در امور کشور دست بردارد. این حق طبیعی هر کشور است که چنین مطالبهای داشته باشد. مداخلات آمریکا چنین حقی را برای ایران ایجاد میکند که بر مبنای قطع مداخلات آن در امور خود، سیاستهای اجرائی خویش را تنظیم نماید.
🔸از ابتدای انقلاب اسلامی و شروع مناقشات میان آمریکا و ایران، یک عدهای در ایران بدون توجه به واقعیت مطالبات ایران از آمریکا و واقعیت مطالبات آمریکا از ایران، وانمود میکنند ایران باید از طریق حل و فصل مسایل با آمریکا به خصومت جاری میان دو کشور پایان دهد و این در حالی است که در طول
46 سال گذشته، هیچ دولتی در آمریکا بر مبنای حل و فصل خصومات با ایران به صحنه نیامده است و بلکه همه دولتها بر مبنای به کرسی نشاندن مطالبات راهبردی خود که هیچ وجاهت حقوقی ندارد به ایران فشار وارد کرده و بهطور پیاپی به آن خسارت زدهاند. در چنین فضائی، ایران اگر بخواهد بهطور واقعی به فصل خصومت با دولت آمریکا برسد باید به مطالبات غیرقانونی و ظالمانه آمریکا تمکین کند یعنی از هر آنچه از نظر آمریکا ممنوع است، دست بکشد و این در حالی است که همانطور که ذکر شد، جناحهایی ـ از دو حزب ـ در آمریکا حتی پا را از مطالباتی که ذکر شد فراتر گذاشته و برچیده شدن نظام جمهوری اسلامی را مدنظر دارند که البته گفتهاند شتر در خواب بیند پنبهدانه!
🔸براساس یک محاسبه ساده ریاضی کاملاً واضح است که ایران نمیتواند به هوای فصل خصومت به سمت کشوری برود که به فصل خصومت نمیاندیشد. از نظر آمریکا جرم اول ایران، تأسیس نظام مستقل جمهوری اسلامی است. بعد پای موضوعات دیگری از قدرت ایران به میان میآید که منبعث از برپایی این نظام دینی میباشد. بله ایران میتواند مثل چندین مورد سابق ـ از جمله در موضوع هستهای با دولت آمریکا وارد مذاکره شود اما اولاً حسب تجربه مکرر نباید توقع دستاورد داشته باشد و ثانیاً نباید گمان کند که هر توافق، آن را یک گام به سمت فصل خصومت با آمریکا نزدیک میکند. وقتی آمریکاییها در گذشته، علیرغم عمل ایران به سهم خود در توافقات، اساس توافق را زیر سؤال برده و آن را نقض کردهاند، در آینده هم همین کار را میکنند پس در چنین فضائی مذاکره با آمریکا نه تنها بر باددهنده فرصتهای کشور است بلکه به وجودآورنده فضای مطالبات جدید آمریکا علیه ایران خواهد بود.
🔻ادامه دارد...
@Kayhan_online
🔰 خوابی سادهلوحانه یا برخوردی مزدورانه؟! (۲)
👤 #سعدالله_زارعی
🔸در این میان بعضی از چهرههای سیاسی علیرغم آنکه از یکسو در ظاهر مطالبات آمریکا از ایران را نادرست میدانند و از سوی دیگر ظاهراً دولت آمریکا را غیرقابل اعتماد میخوانند، جمهوری اسلامی را به انجام مذاکره برای توافق جامع ـ در همه موضوعات ـ توصیه میکنند! درخواست ایران برای توافق جامع در واقع تن دادن به همه خواستههای غیرمشروع آمریکاست چرا که آنان همواره به دنبال کشاندن ایران به سمت توافق جامع با خود و نه توافق جامع میان طرفین بودهاند. آمریکا در این مواجهه خواستههای اعلام شده مشخصی از ایران دارد که برای فهم آنچه میخواهد به مذاکره و مکاتبه نیاز نیست. ما وقتی از لزوم مذاکره و توافق جامع حرف میزنیم در واقع برای عدول از نقاط قدرت و قوت خود اعلام آمادگی کردهایم و در این صورت مذاکرهای اتفاق نمیافتد بلکه قبول تحمیلهای آمریکا اتفاق میافتد.
🔸وقتی تجربه ما در مذاکره پیرامون یک سوژه و یا مذاکره پیرامون یک محور با شکست مواجه گردیده است چطور میتوانیم به موفقیت در تحصیل منافع خود در مذاکره پیرامون همه آنچه آمریکاییها از ما میخواهند چشم بدوزیم؟ بحث آمریکا با ما همین الان معلوم است؛ ساخت سلاحهای مؤثر را متوقف کنید، از حمایت ملتهایی که با دفاع از استقلال و حریت خود، مزاحم ما هستند، دست برداشته و آنها را وارد معادلات منطقهای خود نکنید. برنامه هستهای خود را در حد غیرصنعتی و صرفاً نمادین و آموزشی نگه داشته و به رژیمهای سخت بازرسی برای عدم عبور از این محدوده تن دهید و نُرمهای بینالمللی را بدون استثنا در اداره داخلی ایران به کار بگیرید که این به معنای قبول یک تحول اساسی در ماهیت مردمسالارانه و عزتمدارانه نظام سیاسی کشور است. توافق جامع دقیقاً به همین معانی است. بنابراین ما باید قبل از ورود به مذاکره جدید، در داخل تکلیف این موارد را مشخص کنیم. آن وقت پاسخ ما به این مطالبات آمریکا چه منفی باشد و چه مثبت باشد، ورود به مذاکره معنا و مفهوم ندارد. چرا که اگر پاسخ مثبت باشد، مذاکره درباره آنچه قبول کردهایم، بیمعنا میشود و اگر هم منفی باشد و در عین حال وارد مذاکره شویم، تجربه به ما میگوید آمریکا تمام ظرفیت و توان خود را بر تحمیل آنچه او میخواهد و ما نمیخواهیم پای کار میآورد، آنگاه ما مثل گذشته، در مذاکره یا به بنبست میرسیم و یا ناچار میشویم به توافقی تن دهیم که از حالا میدانیم از یکسو تضمینی برای اجرای تعهدات طرف آمریکایی آن وجود ندارد. و از سوی دیگر این توافق مبنای آغاز فشارهای تازه و افزودن بر حجم فشارها از سوی آن میشود.
🔸شرایط ایران، شرایط اضطراری هم نیست که بخواهیم برای رفع اضطرار به چیزهایی که با منافع و مصالح ملی ما در تضاد است، تن دهیم. شرایط بینالمللی و شرایط منطقهای هم نسبت به یک دهه قبل ـ زمان انجام توافق برجام ـ تغییرات اساسی کرده است. جهان در دو سوی یک نزاع اروپایی ـ جنگ اوکراین ـ ایستاده و شورای امنیت به دو بخش تقسیم شده و هر بخش در یک سوی ماجرا و روی در روی هم قرار گرفته است. روابط منطقهای تحت تأثیر جنگ خونین غزه تغییر کرده و تنش جدید ـ حتی اقتصادی و سیاسی ـ با ایران در منطقه جایگاه خود را از دست داده است. هر تنش جدید منافع همه کشورهای منطقه را تحت تأثیر جدی قرار میدهد. روابط اقتصادی و سیاسی درون منطقه که تا ده سال پیش در انحصار آمریکا و یکی ـ دو دولت اروپایی بود، دستخوش تغییر و مرتبط با شرق شده است. فضای مناسبات منطقهای ایران در شمال، جنوب، شرق و غرب کشور به نسبت دهه قبل بهبود پیدا کرده، حضور ایران در بلوکهای اقتصادی قدرتمند بینالمللی ـ شانگهای، بریکس و مشترکالمنافع ـ موقعیتهای جدید پایداری برای کشور ما رقم زده است. ایران از حیث اتکاء اقتصادی به داخل و ایجاد زیرساختهای اقتصادی و فنآوریهای نوین هم به نسبت ده سال پیش رشد زیادی کرده است.
🔻ادامه دارد...
@Kayhan_online
🔰 خوابی سادهلوحانه یا برخوردی مزدورانه؟! (۳)
👤 #سعدالله_زارعی
🔸یک نکته مهم دیگر این است که بحث مذاکره و توافق ایران با آمریکا در فضای دوقطبی کنونی جهانی که حاصل موضوعات مختلف از جمله جنگ اوکراین میباشد، باعث بدبینی یکی از دو جریان بینالمللی به ایران میشود که در آن فرصتهای مهمی دارد و این در حالی است که حسب تجربه تقلای ایران در باز کردن راه از مسیر آمریکا در وضعیت بنبست میباشد. بحث مذاکره با آمریکا که قطعاً به نتیجه نمیرسد، سبب میشود دولتهای قدرتمندی که جریان مقابل آمریکا را شکل دادهاند در مورد جدی بودن عزم ایران در همکاریهای دو و چندجانبه اقتصادی و... به تردید افتاده و وارد شراکتهای بزرگ با جمهوری اسلامی نشوند. بنابراین مذاکره با آمریکا یک بازی دو سر باخت برای ما و دو سر منفعت برای آمریکاست.
🔸آنان که امروز ما را به توافق ـ و توافق جامع ـ با آمریکا فرامیخوانند نوعاً در دو دهه گذشته سردمدار مذاکره با آمریکا بوده و در این راه اختیارات کافی هم داشتهاند، آنان باید قبل از هر چیز پاسخ دهند که تا اینجای کار، از مذاکره و توافق با آمریکا چه بهره قابل قبولی به کشور رساندهاند؟ و آیا تلاشهای آنان به اندازه یک گام به رفع خصومت آمریکا علیه ایران منجر شده است؟ قطعاً پاسخ این سؤالات برای آنان از دیگران روشنتر است. اما چرا علیرغم آن بر آن تأکید میورزند؟ پاسخ این هم چندان دشوار نیست. اگر به مقالات فراوان آنان نظر بیندازیم میبینیم که اصولاً هیچ اعتقادی به اینکه ایران باید در جایگاه یک قدرت بینالمللی یا منطقهای بایستد ندارند. آنان براساس مقالاتشان هیچ اعتقادی به اینکه نباید زیر بار تحمیلهای آمریکا رفت، ندارند. آنان به اینکه مردم ایران حق دارند علیرغم آمریکا، نظامات مورد نظر خود را برای اداره کشور انتخاب کنند، اعتقادی ندارند. امام راحل عظیمالشأن چه زیبا فرمودند
«خداوند آنان را که خواب آمریکا میبینند، بیدار کند.»
#یادداشت_روز
@Kayhan_online