✳️ اگه بنا بود آمریکا رو سجده کنیم، انقلاب نمیکردیم
🔻 گفت: «اهل سخنرانی و این جور چیزا نیستم.»
اصرار میکردند: «یه چیزی بگو.»
گفت: «اگه بنا بود #آمریکا رو سجده کنیم، #انقلاب نمیکردیم. ما بندهی خدا هستیم و فقط به اون سجده میکنیم. سر حرفمون هم ایستادهایم. اگه همهی دنیا ما رو محاصرهی نظامی و تسلیحاتی کنند، باکی نیست. سلاح ما #ایمان ماست. ایمان بچههاست که توی خلیج فارس با ناوهای غولپیکر میجنگن. حاضریم تموم سختیا رو قبول کنیم که فقط یه لحظه قلب #امام عزیزمون شاد بشه. همین.»
📚 برگرفته از کتاب #دلیل | روایت حماسهی نابغهی اطلاعات عملیات سردار #شهیدعلی_چیت_سازیان
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
@akhbarsiasirooz
✳️ حرف از دهان آقا خارج نشده بهدنبال انجامش بود
🔻 آقا و #امام_خمینی(ره) را خیلی قبول داشت. قسم جلاله میخورد که #امام_خامنهای در هیچ جای جهان نمونه ندارد. اعتقاد داشت آقا به بالا وصل است. میگفت من این را درک کردهام. مرید خاص آقا بود. در #ولایتمداری واقعا در خط #حضرت_زهرا(س) فدایی ولایت بود. حرف از دهان آقا خارج نشده، بهدنبال انجامش بود و به محض اینکه آقا میگفت فلان کار بشود، #حاج_قاسم تمام وجودش را برای تحقق همان حرف آقا میگذاشت.
👤 راوی: نصرالله جهانشاهی؛ راننده و یار همراه سردار رشید اسلام سپهبد شهید حاج #قاسم_سلیمانی
🌐 منبع: #هفتهنامه_صبح_صادق
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
@akhbarsiasirooz
✳️ فرمانده زیر کولر!
🔻 حاج حسین نشسته بود داخل قایق که چند تا از نیروها پریدند توی قایق و گفتند: «ببخشید برادر اگه میشه ما رو ببر اون طرف آب.» رسیدند به وسط آب که یکی از آنها گفت: «فکر میکنید الان توی این گرما فرمانده لشکر چه کار میکنه؟» بعد هم که جوابی نشنید ادامه داد: «من که مطمئنم با یه زیرپوش نشسته توی دفترش زیر کولر.» یکی از نیروها گفت: «بهتره حرف خودمون رو بزنیم.» ولی او ادامه داد: «آخه همهی سختیها مال ماست، اونها که کاری نمیکنند.» یکی دیگر از نیروها با عصبانیت گفت: «اگه ادامه بدی میاندازیمت تو آب، مگه نه برادر؟» حاج حسین اما با خندهی روی لبش هیچ جوابی نداد.
📚 برگرفته از کتاب #فرمانده؛ خاطراتی از سردار #شهید_حاج_حسین_خرازی
مجموعهی #ستارگان_درخشان ۱
📖 ص ۵۴
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
📌 پ.ن: عکس تزئینی است.
@akhbarsiasirooz
✳️ دنبال اسم و رسم باشیم باختیم!
🔻 وقتی حسین به خانه آمد، از درجه و این حرفها پرسیدم. گفت: «درجهی خوب و ممتاز رو #شهدا گرفتن. من و امثال من باید تلاش کنیم تا به درجهی اونا که یه درجهی خدائیه برسیم. اگه بخوایم برای خودمون اسم و رسم درست کنیم که باختیم!»
📚 برگرفته از کتاب #خداحافظ_سالار | خاطرات پروانه چراغ نوروزی؛ همسر سرلشکر پاسدار #شهید_حسین_همدانی)
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
@akhbarsiasirooz
✳️ ولایتپذیری تا پای جان!
🔻 بعد از عملیات خیبر، زمانی که جادۀ بغداد-بصره را از دست دادیم و فقط جزایر مجنون برای ما باقی ماند، حضرت امام(ره) اعلام
فرمودند که به هر قیمتی که شده باید جزایر حفظ شوند. من بلافاصله به شهید کاظمی فرمانده پَد غربی، شهید باکری و
زین الدین در پد وسط و شهید همت در پد شرقی اطلاع دادم.
🔸 چاههای نفت در پد غربی بود و در این نقطه مانند ابر انبوه،
گلوله، خمپاره و بمب از آسمان بر آن میبارید. شهید کاظمی در آن موقعیت، مقاومت بیسابقهای از خود نشان داد، انگشتش قطع شد و وقتی برگشت، سروصورتش
خاکی، سیاه و دودی بود و چند شبانهروز بود که نخوابیده بود. وقتی به او خسته نباشید گفتم و او را بوسیدم، گفت: «وقتی
دستور امام(ره) را به من
گفتی، دیگر نفهمیدم چه شد. بچهها را جمع کردم و گفتم که اینجا کربلاست، الآن هم عاشورا است و باید به هر قیمتی اینجا را
حفظ کنیم.»
📢 راوی: محسن رضایی
📚 برگرفته از کتاب «پرواز در پرواز» | زندگینامه سردار رشید اسلام #شهید_احمد_کاظمی
📖 ص ۹
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
پ.ن: سردار احمد کاظمی در دیماه ۱۳۸۴ در سانحه سقوط هواپیمای «داسو فالکن ۲۰» در نزدیکی ارومیه، به همراه شماری از فرماندهان سپاه، در ایام عرفه به شهادت رسید.
@akhbarsiasirooz
✳ درد مردم و درد دین آدم را میکُشد
🔻 - امان از این ترکشها؛ چه دردها که به جان حاجی نمیانداختند! مدام دردش را میخورد. یادم هست بعضی وقتها قرآن که میخواست بخواند، گردنبند طبی میبست. دائم بدنش را به هم فشار میداد تا شاید دردش کم شود. میخواستیم تنش را ماساژ بدهیم، نمیگذاشت. میگفت: «این درد مال من است. عادت میکنم.» میگفتم: «خوب، حاجی چرا این را همیشه نمیبندی به گردنت؟ دردت را کمتر میکندها!» میگفت: «من ببندم نیرو چه میگوید؟ نمیگوید حاج قاسم چهاش شده؟»
🔸 ناراحتیام را که دید، خندید و گفت: «این دردها یادگاری رفقای شهیدم است. اینها نباشد یادم میرود کی هستم. با این دردها یاد شهدا میافتم؛ یاد حسین یوسف الهی؛ یاد احمد کاظمی. اونها نمیدادند بدنشان را کسی ماساژ بدهد.» بعد مکثی کرد و گفت: «این درد خیلی مهم نیست؛ درد مردم و درد دین آدم را میکُشد.»
🎙 راوی: حجت الاسلام محمد کاظمی کیاسری
📚 از کتاب «سرباز قاسم سلیمانی»
📖 صفحات ۴۹۳ و ۴۹۴
✍ #مصطفی_رحیمی
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
@akhbarsiasirooz