eitaa logo
🚩اصحاب آخرالزمانی سیدالشهداء علیه السلام
236 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
175 فایل
کانالی متفاوت جهت رضایت شماخوبان گلچینی از آیات قرآن کریم احادیث جواب شبهات داستان‌های آموزنده خنده حلال یاداوری B2n.ir/z22172 وات ساپ کانال ۱ https://chat.whatsapp.com/J981kpT9ida5BG6Nax9IU9 کانال۲ https://chat.whatsapp.com/K71uEJ6ov51Lmobothge8y
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 زندگی و شهادت کریم اهل بیت (علیه السلام) ◼️شهادت امام حسن مجتبی(ع) در روز هفتم و یا بیست و هشتم ماه صفر سال 50 هجری و در سن 47 سالگی رقم خورده است. ▪️امام پیش از شهادت چندبار مسموم شده بود، اما هر بار شفا می‌یافت. همسر بی‌وفای حضرت، یعنی جعده دختر اشعث بن قیس، زهری را که معاویه برایش فرستاده بود، با شیر مخلوط کرد و زمان افطار حضرت ایشان را مسموم کرد. معاویه به او وعده داده بود که صد هزار درهم پاداش او خواهد شد و او را به همسری یزید درخواهد آورد که البته به این وعده عمل نکرد. ▪️جناده بن ابی‌امیه می‌گوید: به محضر امام حسن علیه‌السلام رفتم؛ در حالی که تشتی مقابل ایشان بود و پاره‌های جگر آن حضرت میان تشت می‌ریخت. عرض کردم: چرا مداوا نمی‌کنید؟ فرمود: ای بنده خدا! مرگ را به چه چیز می‌توان علاج کرد؟ گفتم:انا لله و انا الیه راجعون. پس فرمود:رسول خدا (ص) به ما خبر داد که بعد از اودوازده امام خواهند بود. یازده نفر از آنان از فرزندان علی و فاطمه‌اند وهمه باشمشیر یا زهر شهید می‌شوند. و بعد گریست. ▪️از ایشان موعظه خواستم و ایشان مشغول سخن شد تا اینکه نفسش به شماره افتاد و رنگش زرد شد. در این حال، امام حسین وارد شد و برادر را در آغوش گرفت و او را بوسید. ایشان گریه می‌کرد و می‌فرمود: گریه‌ام از دو چیز است؛ فراق دوستان و هول زمان حساب. نقل است که امام حسن فرمود: گرچه فراق تو و دوستان و برادرانم بر من سخت است، اما خواهان رفتنم که جد خود رسول خدا و پدرم امیرالمومنین و مادرم زهرا و دو عموی خود حمزه و جعفر را ملاقات می‌کنم. ▪️سپس برای برادر خود وصیت کرد و سفارش اهل بیت و فرزندانش را به ایشان فرمود که برای ایشان پدری مهربان باش و وصیت فرمود که مرا در کنار رسول خدا(ص) دفن کن که من نسبت به آنان که بی‌اجازه در آنجا دفن شده‌اند اولی‌ترم و اگر آن زن مانع شد، نگذاری خونی بر زمین ریخته شود تا از آن چه بعد پیامبر از مردم کشیدم به ایشان شکایت کنم و بعد از این وصایا جان به جان آفرین تسلیم کرد. ▪️امام حسین(ع)، بدن برادر را غسل داد و کفن کرد و به سمت حرم رسول خدا برد. مروان بن حکم سراغ آن زن رفت و اورا تحریک کرد که مانع ازدفن امام شود. سپس او راسوار براسب خود کرده به نزد قبر پیامبر آمد و در حالی که بنی‌امیه و آل ابوسفیان همراهی‌اش می‌کردند، مردم را تحریک بر جنگ می‌کرد و می‌گفت: اجازه نمی‌دهم کسی را که دوست ندارم در خانه من دفن کنید. ▪️بعد از این، خود را از اسب به زیر انداخت و فریاد زد: بخدا تا یک مو در سر من است، اجازه نمی‌دهم او را اینجا دفن کنید. ▪️ابن عباس گفت: یک روز بر شتر سوار می‌شوی، یک روز بر استر و می‌خواهی نور خدا را خاموش کنی و با دوستان خدا بجنگی و بین رسول خدا و حبیبش حایل شوی. ▪️ناگهان آن زن دستور داد جنازه امام(ع) را تیرباران کردند؛ به طوری که گفته‌اند تا 70 تیر از جنازه ایشان بیرون کشیدند. بنی‌هاشم دست به شمشیر بردند که امام حسین(ع) با وجود وصیت برادر، مانع شد و فرمود: اگر وصیت برادرمم نبود، می‌دیدید چگونه بینی شما را بر خاک می‌مالیدم و او را نزد پیامبر دفن می‌کردم. ▪️سپس بدن مطهر را به بقیع بردند. امام حسین(ع)، بدن برادر را درقبر گذاشتند ▪️پیامبر اکرم فرمود: «وقتی فرزندم حسن را با زهر شهید کنند، ملائکه هفت آسمان بر او گریه می‌کنند و همه چیز حتی مرغان هوا و ماهیان دریا بر او می‌گریند. هرکه برای او گریه کند چشمش در روزی که همهء چشم‌ها کور می‌شوند ـ روز محشر ـ نابینا نمی‌شود و هرکس بر مصیبت او غمگین شود، روزی که همه دل‌ها اندوهگین است، غمناک نمی‌شود و هر که او را در بقیع زیارت کند، روزی که همه گام‌ها بر صراط می‌لرزد، قدمش استوار می‌ماند.» ▪️جلوه‌های مظلومیت حضرت بی‌شمار است. به عنوان نمونه در قضیه نبرد ایشان با معاویه، پس از اینکه برخی یاران ایشان و فرماندهان و سران قبایل به امام مجتبی(ع) خیانت کردند در ساباط مدائن لشکریان، در حالی که حضرت را متهم به مماشات با معاویه می‌کردند به خیمه ایشان حمله کردند، سجاده از زیر پایش و ردا از دوشش کشیدند و با عصایی که تیغ تیز مسموم داشت بر ران مبارکش زدند و ایشان را مجروح کردند. بعد از آن که راهی جز صلح برایش نماند، همان‌ها زخم زبان می‌زدند که تو مسلمین را خوار و ذلیل کرده‌ای. ▪️امام حسن (ع)بعد از صلح به مدینه رفت و در میان نکوهش اطرافیان، زخم زبان دوستان، عداوت دشمنان، از دست دادن بسیاری از یاران قدیم و شهادت ایشان به دست عمال معاویه، ناسزاگویی خطبا به امیرالمومنین(ع)، دوران سختی را سپری فرمود 📚منابع:ارشاد جلد 2/ شیخ مفید مقاتل الطالبین/ ابوالفرج اصفهانی منتهی‌الآمال جلد اول/ شیخ عباس قمی
🔴 گرفتارِ یاران ♦️امام خمینی(ره): « (سلام‌اللَّه‌علیه) آن قدر گرفتاری که از این دوستان و اصحابش داشت از دیگران نداشت.» اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🚩اصحاب آخر الزمانی 🆔 @akherozzmani
▪️28 صفر 3 ـ آغاز غصب خلافت اوّلین روز غصب ظالمانه ی خلافت و خانه نشین کردن امیر المؤمنین علیه السلام و شکستن بیعت روز غدیر توسط اهل سقیفه ی بنی ساعده است. (14) 📚 منابع : 14. الهجوم علی بیت فاطمة علیها السلام : ص 84. و ... . ▪️28 صفر 4 ـ اجبار مردم بر بیعت کردن (15) 📚 منابع : 15. کتاب سلیم بن قیس هلالی : ج 2، ص 572. و ... . اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🚩اصحاب آخر الزمانی 🆔 @akherozzmani
🌹28 صفر 2 _ آغاز امامت امیر المؤمنین علیه السلام اوّلین روز امامت حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است، و زیارت آن حضرت در این روز مستحب است. (13) 📚 منابع : 13. بحار الأنوار : ج 97، ص 384. تحفة الزائر : ص 142. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🚩اصحاب آخر الزمانی 🆔 @akherozzmani
Shab04Safar1393[03]_420528790641312216.mp3
5.51M
🏴نوحه در سوگ نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص)/ میثم مطیعی ▪️نصیب ما یا رسول الله! پس از تو اندوه و بیم است ▪️نه تنها شیعه، که بعد از تو تمام عالم یتیم است... اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🚩اصحاب آخر الزمانی 🆔 @akherozzmani
@Delgram-می میرم از بی قراری_170283612061566252.ogg
3.36M
🏴می میرم از بی قراری /که تو هنوز حرم نداری ... اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🚩اصحاب آخر الزمانی 🆔 @akherozzmani 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
🌹 نه می‌بخشیم، نه فراموش می‌کنیم
الهی فدای امام حسن (ع) بشم... قربون این آقای نازنین بشم... 🌺 آقا میفرماید: اگه یه چیزی از دنیا رو خواستی و بهش این رو اینجوری توی ذهن خودت در نظر بگیر که "انگار اصلا تا حالا چنین خواسته ای به ذهنت خطور نکرده..." مسالش رو توی ذهن خودت حل کنه بره... 🔶 این کلام رو بذاری پیش روان شناس ها مست میشن... مست... میگن کی این حرف رو زده؟ 🌷 بگو یه آقایی 1400 سال پیش گفتن... بِمَنْزِلَةِ مَا لَمْ يَخْطُرْ بِبَالِكَ ✅ اصلاً به ذهنم نرسیده بود یه همچین چیزی می‌خوام، ریشه‌ش رو بکَن از ذهنت خلاص میشی. 🔹 کشف الغمه، جلد ۱، ص ۵۷۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماه صفر برفت و عزای مصطفی شد مسموم زهر کینه امام مجتبی شد مدینه شور و شین است خونین دلِ حسین است گرم عزا ملائک در سوگ مصطفایند ارض و سما به گریه از داغ مجتبایند (ص)🥀 (ع)🥀 🥀 👈 اصحاب آخرالزمانی https://eitaa.com/akherozzmani
رسول خدا مثل امروز دیگر روز آخر عمرش هست این ۱۸ ، ۲۰ روز مریضی پیغمبر که در بستر افتاده خودش یک فصل از زندگی پیغمبر هست یک فصل جداست که اگر آدم بداند در این دوران بیست روز مریضی پیغمبر چه حوادثی رخ داد یک فصل جدا و کتاب جدا در زندگی پیغمبر هست . شنیدید یک روز پیغمبر با اینکه خیلی رنجور بود تکیه داد به بعضی از اصحابش و تا مسجد رفت به بلال گفت اذان بگو که مردم جمع شوند مردم جمع شدند و پیغمبر اکرم بلند شد تکیه داد به عصا و چوبی که داشت فرمود مردم! یک خطبه خواند که همه گریه کردند فهمیدند مرگ پیغمبر نزدیک شده فرمود که مردم: من برای شما چه جور پیغمبری بودم؟ همه اشک ریختند گفتند خدا به شما بهترین جزایی که به یک پیغمبر از طرف امتش می دهد از طرف ما به شما بدهد. پیغمبر اکرم فرمودند که مردم دیگر مرگ من نزدیک شده فرمود شما را به خدا قسم می دهم و به حقی که بر شما دارم قسم می دهم اگر کسی حقی بر ذمّه ی من دارد و من حقی از او را ضایع کردم بیاید حقش را از من بگیرد. هیچ کسی بلند نشد و چیزی نگفتند پیغمبر برای بار دوم قسم داد فرمود اگر من حقی به گردن کسی دارم بیاید بگیرد بیاید در همین عالم دنیا تقاص کند . کسی بلند نشد بار سوم پیغمبر با اصرار مردم را قسم داد یک پیرمردی از گوشه ی مسجد بلند شد به نام عَکاشه، مردم را کنار زد و آمد جلو ایستاد گفت یا رسول الله اگر قسم نمی دادی و این همه اصرار نمی کردی من چیزی نمی خواستم بگویم ولی چون خودتان قسم دادید و اصرار کردید چیزی می‌خواهم بگویم که حقی به گردن شما دارم . پیغمبر فرمود بگو ، عکاشه گفت در یکی از جنگ ها وقتی می رفتیم من همراه شما بودم در برگشت شتر من در کنار شتر شما بود شما با چوبتان وقتی می خواستید شتر را برانید و سرعت بهش بدهید چوبتان به من خورد عمدی نبود ولی به من خورد این حق را من بر شما دارم . پیغمبر فرمود همین الان من را قصاص کن. صدای گریه و شیون از همه بلند شد، در یک نقلی هست امیرالمومنین به عَکاشه گفت عکاشه من از بچگی محافظ پیغمبر بودم و کنار پیغمبر بودم چندین برابر من را بزن و قصاص کن و از قصاص کردن این بدن رنجور و ناتوان پیغمبر بگذر. خود پیغمبر فرمود علی جان شما بایست کنار خدا از نیت شما آگاه است اینجا چیزی هست که خودم باید قصاص شوم عکاش گفت یا رسول الله من آن زمانی که چوبتان به من خورد لباس تنم نبود شما لباستان را بزنید بالا پیغمبر پیراهنش را زد بالا همه گریه می‌کردند که این می خواهد چه کار کند تا پیغمبر پیراهنش را زد بالا چوب در دست عکاش بود انداخت چنان چسبید به بدن پیغمبر و سینه پیغمبر را بوسید صورتش را می مالید به سینه ی پیغمبر گفت یا رسول الله من کی هستم شما را قصاص کنم ؟ من فقط آمدم صورتم را مالیدم که از عذاب جهنم راحت شوم آتش جهنم من را نگیرد من کی هستم شما را قصاص کنم؟ رسول خدا فرمود اگر کسی می خواهد یک نفر از اهل بهشت را ببیند عکاشه را ببینید. 🔷 برگشت منزل با همان بدن رنجور جبرئیل نازل شد پیغمبر سوال کرد که جبرئیل چه خبر ؟ گفت یا رسول الله ملکوتیان صف به صف منتظر قدوم شما به عالم بالا هستند پیغمبر رحمت گفت جبرئیل اینها را بگذار کنار برای امت من چه آوردی ؟ در آخر هم به فکر امتش بود جبرئیل این آیه را بعضی ها می گویند این جا آورد، وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ، انقدر خدا در عالم آخرت ببخشد از امت تو بگذرد به خاطر تو که راضی بشوی هر چیز به تو بدهد که بخشش امت است که تو راضی شوی . پیغمبر اینجا راحت شد. لحظات آخر گاهی موقع بیهوش می شد سنگین شده بود بدن مبارک ، بعضی گفتند به خاطرو مسمومیتی بوده که در یکی از جنگهای با یهودی ها داشت مسموم شده بود . دختر بزرگوارشان فاطمه زهرا که از دار دنیا همین دختر برایشان باقی مانده بود چند بچه دیگر هم داشت پیغمبر ولی همه از دنیا رفته بودند فقط فاطمه زهرا بود که زنده بود صوررتش را انداخت رو سینه پیغمبر انقدر گریه کرده بود که روی لباس پیغمبر خیس شده بود و وقتی چشم باز کرد به هوش آمد دید زهرایش اینجوری گریه می‌کند دست انداخت گردنش کشید به سمت خودش دختر مظلومش را زیر گوشش یک چیزی گفت یک مرتبه دیدند در اوج گریه، حضرت زهرا لبخند زد که بعدها از او پرسیدند که زهرا جان شما آن جور گریه می کردی چی پیغمبر بهت گفت که لبخند زدی؟ آنجا بود که زهرای مرضیه فرمود بابایم به من گفت دخترم چرا انقدر گریه می کنی اول کسی که به من ملحق می شود تویی خیلی طول نمی کشد که خوشحال شدم فراق پدرم خیلی در این عالم دنیا طول نمی کشد. بعد هم پیغمبر فرمود به برادرم بگویید بیاید امیرالمومنین که همان جا بود آمد نزدیک پیغمبر کنارش نشست زهرای اطهر این طرف امیرالمومنین آن طرف دست امیرالمومنین را گرفت دست زهرایش را گذاشت در دستش گفت علی جان هذه ودیعهُ الله و ودیعه الرَّسول، این امانت خدا و رسول را به تو می سپارم علی جان من همین یک زهرا را دارم. یا رسول الله خوب ا
حترامت را گذاشتند پیغمبر دوشنبه از دنیا رفت تا چهارشنبه بدن مطهرش در زمین ماند رفتند سقیفه به پا کردند و رفتند دنبال کارهای دیگر جز امیرالمومنین و یک تعدادی از خاندانش این جنازه مطهر را رها کردند رفتند دنبال غصب خلافت و کارهای دیگر تا چهارشنبه پیغمبر را دفن کردند خوب احترام او را گذاشتند دستش را به دست علی داد این امانت را به تو سپردم یا رسول الله امیرالمومنین حفظش کرد امیرالمومنین تا جایی که می توانست حفاظت کرد اما دیگر از دستش چیزی بر نیامد بهش نگویید دخترم آن شب که در دست علی دادم تو را جای پنج انگشت سیلی در رخت پیدا نبود؛ آن شبی که دستت را به دست علی دادم اینجوری نبودی امیرالمومنین علیه السلام حاضر بود بارها بمیرد و بر زهرایش چیزی وارد نشود اما نتوانست یا رسول الله . فردا این یک هتکی بود نسبت به پیغمبر اتفاق افتاد که دیگر هم نسبت به امام مجتبی اتفاق افتاد مثل فردا روزی شهادت امام مجتبی وقتی این بزرگوار را به سمت مرقد پیغمبر امام حسین برای دفن می برد بدنش را تیرباران کردند وجود مقدس اباعبدالله و ابوالفضل که داشتند جنازه برادر را به سمت مرقد پیغمبر می‌بردند طبق وصیت امام مجتبی، دیگر نرفتند و آمدند به سمت بقیع. امام حسین علیه السلام این بدن مطهر را در قبر گذاشت صورتش را از کفن باز کرد روی زمین گذاشت یک اشعاری به امام حسین منسوب است که در این هنگام فرمود: 💠 فَلَیْسَ حَریباً مَنْ اُصیبَ بمالِه و َلكِنَّ مَنْ واری اَخاهُ حَریبٌ،می گویند غارت زده برادر آن کسی است که اموالش را بردند اما غارت زده چون منی هستم که مثل تو برادری را از دست دادم غارت زده منم . نمی دانم امام حسین اینجا بیشتر شکست یا آن موقعی که ابوالفضلش آن برادرش افتاد توی علقمه یک مرتبه گفت الآن انکَسرَ ظَهری و قلَّت حیلتی. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🚩اصحاب آخر الزمانی 🆔 @akherozzmani