#داستان
حسرت سلمان هنگام مرگ
✍ سلمان هنگام مرگ، حسرت مى كشيد و اظهار ناراحتى مى كرد، از او سوال شد: براى چه حسرت مى برى و تاسف مى خورى؟
سلمان گفت: حسرت و اندوهم به خاطر از دست دادن دنيا نيست، بلكه از اين جهت است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله با ما پيمان بست كه در دنيا به اندازه يك مسافر، زاد و توشه برداريم، ترس آن دارم كه بيش از آن از دنيا برداشته باشم،
سپس اشاره به اطراف خود كرد، و در اطرافش در آن خانه ی خشت و گلى او ،چيزى جز يك شمشير و يك نيام (غلاف شمشير) و يك متكا يا فرش ساده بيشتر نبود.
📚 استاد محمد مهدی اشتهاردی
داستان هایی از چهارده معصوم (ع)
#داستان
❌يك لقمه و فروختن دين
🏷فضل بن ربيع گفت : روزي شريك بن عبدالله نخعي بر مهدي عباسي سومين خليفه بني العباس وارد شد . مهدي گفت : بايد يكي از اين سه كار را بپذيري : يا منصب قضاوت را قبول كني يا اولاد مرا تعليم دهي و يا از غذاي ما بخوري .
شريك فكر كرد كه تعليم فرزندان خليفه مشكل و امر قضاوت سخت است ، خوردن غذا آسان است ، لذا سومي را انتخاب كرد . مهدي عباسي به آشپز دستور داد چندین نوع غذاي لذيذ تهيه كند .
وقتي غذا حاضر شد ، نزد شريك آوردند و او به مقدار كافي خورد . متصدي آشپزخانه به خليفه گفت : اي امير اين شيخ بعد از اين غذا خوردن هرگز رستگار نخواهد شد .
فضل بن ربيع گفت : بخدا سوگند شريك پس از آن طعام مجالست و هم نشيني با بني العباس را اختيار نمود و قضاوت و تعليم اولاد ايشان را هم پذيرفت . روزي حواله اي براي شريك از بابت حقوقش به صرافي نوشتند ، شريك به صراف مراجعه كرده سخت مي گرفت كه بايد نقد بپردازي . آن مرد گفت : كتان و لباس قيمتي نفروخته اي كه اين قدر سخت مي گيري .
شريك در جواب او گفت : بخدا قسم از كتان با ارزشتر يعني دينم را فروخته ام .
📚پند تاریخ ج۴ ص۸۶
📚مروج الذهب ج ۳ ص۳۲۰
#لقمه-حرام
موضوع:غفلت از یاد خدا
#آیه
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ
ﺍی ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ! ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺘﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻏﺎﻓﻞ ﻛﻨﻨﺪ،ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ[ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ] ﻏﺎﻓﻞ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ،ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭﻧﺪ.
📚سوره مبارکه #منافقون آیه ٩
وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ
ﻭ[ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ]ﮔﻮﻳﻨﺪ:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﺑﺮﻳﻢ،ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ[ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ] ﺩﻳﺪﺍﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺑﺮﺩﻳﺪ،ﻭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﺘﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﺎﺭ ﻭ ﻳﺎﻭﺭی ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.
📚سوره مبارکه #جاثیه آیه٣٤
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ.....َ
ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﺎنی ﻣﺒﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻧﺪ،ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﭼﺎﺭ ﺧﻮﺩﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻲ ﻛﺮﺩ.....
📚سوره مبارکه #حشر آیه ١٩
#حدیث
پیامبر #اكرم صلى الله عليه وآله وسلم
ما مِن ساعَةٍ تَمُرُّ بِابن آدَمَ لَم یُذکَر اللهُ فیها إلّا حَسِرَ عَلَیها یَومَ القیامَةِ
هر لحظه ای که بر فرزند آدم بگذرد و او به یاد خدا نباشد روز قیامت حسرتش را خواهد خورد.
📚نهج الفصاحه صفحه 707 حدیث 2677
امام #علی عليه السلام
مَن طالَت غَفلَتُهُ تَعَجَّلَت هَلَكَتُهُ
هر كه غفلتش به درازا كشد،هلاكتش شتاب گيرد.
📚 غرر الحكم حدیث ۸۳۱۸
امام #صادق عليه السلام
أَوحَى اللّه عَزَّ و َجَلَّ إِلى موسى عليه السلام يا موسى: لا تَنسَنى عَلى كُلِّ حالٍ وَ لا تَفرَح بِكَثرَةِ المالِ، فَإِنَّ نِسيانى يُقسِى القُلوبَ، وَ مَعَ كَثرَةِ المالِ كَثرَةُ الذُّنوبِ
خداى عزوجل به موسى وحى كرد:اى موسى در هيچ حالى مرا فراموش نكن و به ثروت زياد شاد نشو،زيرا از ياد بردن من دلها را سخت مى كند و همراه ثروت زياد،گناهان زياد است.
📚تحف العقول صفحه ۴۳۹
#داستان
حضرت سلیمان همسران متعددی برای خود انتخاب کرد و هدفش این بود که از آن همسران،دارای فرزندان متعددی شود تا در اداره مملکت و جهاد با دشمن،به او کمک کنند،بر همین اساس گفت:من با آنها همبستر میشوم و به زودی فرزندان متعددی نصیبم شده و همه آنها،یاران من و رزمندگان در جبهه جهاد خواهند شد.
او در این گفتار،تنها به همسران و خودش اتکا کرد،خدا را از یاد برد و [انشاءالله_اگر خدا بخواهد]نگفت و به این ترتیب بر اثر یک لحظه غفلت،لغزش پیدا کرد و تَرک اَوُلینمود،از این روی وقتی که به سراغ همسرانش رفت،تنها دارای یک فرزند از آنها شد،آن هم ناقص الخلقه بود،جسد مُرده آن فرزند را آوردند و روی تخت او افکندند.
سلیمان (ع) دریافت که در این آزمایش الهی،لغزیده است،توبه کرد و از درگاه خدا تقاضای بخشش نمود،و گفت:خدایا مرا ببخش،و به من حکومت بی نظیر عنایت کن،خداوند حکومت بسیار با اقتداری به او داد،باد را تحت فرمان او نمود،تا به فرمان او درآید،و او را دارای مقامات ارجمندی کرد.
📚قصه های قرآن به قلم روان،محمد محمدی اشتهاردی.....
💐🌷🌺🌹🌸💐🌷🌺🌹🌸💐
🌱🌱🌱🌱
🌱🦋🦋
🌱🦋
🌱
☘#داستان ☘
💥یك خواب عجیب از پسر عبدالباسط قاری قرآن💥
🌸ماجراى خوابى كه فرزند استاد عبدالباسط درباره پدر بعد از وفاتش دیده قابل تامل است، شایان ذكر است كه محبت و عشق مصری ها به حضرت على علیهالسلام، و خاندان اهل بیت علیهمالسلام، با وجود سنى مذهب بودن مصریان مشهوراست.
👈نقل مىكنند كه: فرزند استاد عبدالباسط چندین بار پدر را در خواب مىبیند در حالى كه از وى مىخواهد به شهر نجف برود و تذكره ولایت امیرالمؤمنین على علیهالسلام، را براى او از مراجع آن شهر تهیه كند. پسر در عالم خواب از او می پرسد كه چه نیازى به این تذكره دارد و او در جواب مىگوید:
🌹 قرآن مرا از رفتن به جهنم حفظ كرد. از این بابت نگران پدرت نباش، اما براى گذشتن از پل صراط و ورود به بهشت در حالى كه در آستانه آن قرار گرفته ام یك چیز كم دارم و آن تذكره ولایت على علیهالسلام است. برو و آن را برایم تهیه كن.
🌱فرزند استاد براى اجراى ماموریت پدر راهى نجف، مدفن امام على علیهالسلام، مىشود.
📖 منبع: هفته نامه عراقى « بدر» چاپ قم در تاریخ 27 رمضان سال 1418 برابر با 26 ژانویه 1999 در مقالهاى به قلم « لعیبى» با عنوان « پدرت را نجات بده» این ماجرا را به نقل از برخى خطباى عراقى از جمله خطیب معروف « سید عادلالعلوى» بازگو كرده است.
#خاطره
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2434269520C4baf9fc48f
🌱🌱🌱🌱
🌱🌸🌸
🌱🌸
🌱
#داستان
شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید، میخواهم در قبر در پایم باشد. وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمیشود!
ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید... در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه(وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند: پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و این همه امکانات حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم.
یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری، زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان اعمالت است.
🌿به قبرستان گذر کردم کم وبیش
🌿بدیدم قبر دولتمند و درویش
🌿نه درویش بیکفن در خاک رفته
🌿نه دولتمند برده یک کفن بیش.
بابا طاهر
#حکایت
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2434269520C4baf9fc48f