eitaa logo
🥀عکس نوشته ناب🥀مذهبی❄
24.9هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
6.2هزار ویدیو
91 فایل
🌸 متن های زیبا 🌸 🌸 عکس های زیبا و خاص و مناسبتی 🌸 شما بهترین هستید که بهترین را انتخاب کرده اید 🌸 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات بلامانع است😍 ارتباط با مدیر👈🏻 @ya_Ali110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷ســـــــــــــلام 🌷هـفته زیباتون بخیر 🌷امیدوارم 🌱هفت روز هفته تون ️🌷یکی از یکی زیباتر 🌱و دوست داشتنی تر و پر 🌷از عشق و دوستی باشه 🌷شروع هفته تون عالی @akse_nab 🌷🍃
خدایا🙏 به دوستانم در اولین روزهفته به وجودشان سلامتی به رفاقتشان وفا به زندگیشان عشق به عشقشان پاکی و به لحظه هاشان شادی و ارامش عطا فرما🙏 @akse_nab 🌸🍃
هر دو خار چشم دشمن😞 یکی با سلاح جنگی دیگری با سلاح علم هر دو ترور شدند 😭 یکی بامداد جمعه دیگری غروب جمعه @akse_nab 🥀🍃
🌷🍃صبح عالیتون متعالی 🍃🌷روزتـون خوش و خرم 🌷🍃دلاتـون مملو از عشـق 🍃🌷صبح شنبه تون زیبا @akse_nab 🌷🍃
دلی را نشڪن... شاید خانه خداباشد. ڪسی را تحقیر نكن شاید محبوب خداباشد. از هيچ غمی ناله نڪن... شاید امتحاني ازسوی"خدا"باشد⭐ @akse_nab 🌸🍃
🍹عصرتون پرازآرامش 🧁دلتون پرازطراوت 🍹دستتون پرازسخاوت 🧁شادیتون بی نهایت 🍹زندگیتون پرازبرکت 🧁روز وروزگارتون پرازشادی 🍹عصر تون دلچسب و گوارا @akse_nab 🌸🍃
آورده اند که روزی ابوریحان بیرونی به همراه یکی از شاگردانش جهت مطالعه و بررسی ستارگان از شهر محل سکونتش بیرون شد و در بیابان کنار یک آسیاب بیتوته نمود تا اینکه غروب شد و کمی هم از شب گذشت که آسیابان بیرون آمد و خطاب به ابوریحان و شاگردش گفت که میخواهد درب آسیاب را ببندد اگر میخواهید داخل بیایيد همین الان با من داخل شوید چون من گوشهایم نمیشنود و امشب هم باران می آید شما خیس میشوید و نصف شب هم هر چقدر درب را بزنید من نمیشنوم و شما باید زیر باران بمانید! ناگهان شاگرد ابوریحان سخنان آسیابان را قطع کرد و گفت مردک چه میگوئی ؟ اینکه اینجا نشسته بزرگترین دانشمند و ریاضیدان و همچنین منجم حال حاضر دنیاست و طبق محاسبات ایشان امشب باران نمی آید! آسیابان گفت به هر حال من گفتم كه گوشهايم نمیشنود و شب اگر شما درب را بزنید من متوجه نمیشوم. شب از نیمه گذشت، باران شدیدی شروع به باریدن کرد و ابوریحان و شاگردش هر چه بر درب آسیاب کوفتند آسیابان بیدار نشد که نشد تا اینکه صبح شد و آسیابان بیرون آمد و دید که شاگرد و اُستاد هر دو از شدت سرما به خود میلرزند و هر دو با هم به آسیابان گفتند که تو از کجا میدانستی که دیشب باران ميآيد؟ آسیابان جواب داد من نمیدانستم سگ من میداند! شاگرد ابوریحان گفت آخر چگونه سگ میداند که باران میآید؟ آسیابان گفت چون هر شبی که قرار است باران بیاید سگ به داخل آسیاب میاید تا خیس نشود! ناگهان صدای ابوریحان بلند شد و گفت خدایا آنقدر میدانم که میدانم به اندازه یک سگ، هنوز نمیدانم. ─┅─═इई 🍁🍂🍁 ईइ═─┅─ @akse_nab