eitaa logo
عکس فیلم( بایگانی نه تایید)
28 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
13.2هزار ویدیو
472 فایل
آنچه ارسال می شود صرفا جهت بایگانی است و صحت آنها نیازمند بررسی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شمیم ملکوت
خانم اشرف سادات منتظری (مادر شهید بزرگوار محمد معماریان رحمة الله علیه): «یک سال و پنج و شش ماهش بود که بچه زبان بسته حالش عوض شد. دست و پایش بر می گشت به عقب. موقع شیر خوردن نمی توانست سینه را بگیرد؛ شیر را با قاشق غذاخوری می ریختم گوشه دهانش، از گوشه دیگر شره می کرد بیرون و می ریخت کنار گردنش. محمدِ من یک هفته وضعش این بود. یک شب گفتم دیگر تمام شد؛ چشم های محمدم رفت. بچه بی رمق افتاد توی بغلم و نفس نکشید و تکان نخورد. شش- هفت بیمارستان بردیم، پذیرش نکردند، ولی مادر مگر از بچه اش قطع امید می کند؟ بردم بیمارستانی نزدیک میدان امام حسین علیه السلام، بچه را در دستگاه گذاشتند و آزمایش گرفتند و بعد از آمدن جواب آزمایش ها گفتند: «بیماری بچه شما مننژیت مغزی است و برای زنده ماندنش فقط یک راه داریم؛ باید آب کمرش را بکشیم و به احتمال ٩۵ درصد بچه بعد از آن فلج می شود. زنده می ماند ولی فلج»! گفتند باید رضایت نامه را امضاء کنید، گفتم: «اجازه نمی‌دم. شما بگو ٩۵ درصد احتمال دارد، بچه خوب شود و ۵ درصد احتمال فلج شدن، محاله بذارم به کمر بچه ام دست بزنین. خدا خودش می‌دونه من نمی تونم از بچه فلج نگهداری کنم». دکتر گفت هر طور خودتان صلاح می دانید و دستور محمد را مرخص کنند و بچه را از دستگاه درآوردند و در بغلم گذاشتند! بچه عین یک تکه چوب خشک شده بود. بدنش یخ و صورتش مثل گچ دیوار سفید شده بود بدون اینکه قطره ای شیر بخورد فقط نصفه نیمه نفس می کشید. خدا نگهش داشته بود. پدرشوهرم خدا بیامرز یک تکه نور بود. اگر یک شب نماز شبش قضا می شد، صبح با چشم گریان قضایش را می خواند. نشد آب بخورد و موقع سلام به سیدالشهدا صلوات الله علیه، اشک از چشمش جاری نشود؛ آمد دستش را گذاشت رو پیشانی محمد و گفت: «باباجون! حمد مرده رو زنده می کنه، من میخونم شمام بخون. هر چه نباشه، تو مادری و نفست و سوزِ دلت توی این حال تا عرشِ خدا بالا می‌ره، الهی دستِ خالی برت نگردونن». نشست و هفتاد تا حمد خواند و به صورت محمد فُوت کرد، پدر شوهرم «حمد» می خواند و من یکی یکی گِره های دلم باز می شد. یکی از همسایه ها که حال و روزم را دید، حیرت زده نگاهم کرد و گفت: «این چه وضعیه برای خودت درست کردی؟ بچه ات رو دوباره ازشون بخواه؛ با یقین بخواه. مطمئن باش دست خالی ردت نمی کنن». بعد نمازی به نام نماز حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم یادم داد و رفت. چون می‌خواستم زیر سقف نباشم، رفتم پشتِ بام. آن دو رکعت نماز، زندگی مرا عوض کرد، چون حال دلم را عوض کرد! سلام نماز را که دادم، تسبیح را به دستم گرفتم، شاید هزار بار گفتم «صَلَّى اللَّهُ عَلَیكَ یا رَسُولُ اللَّه». گریه ی آرامِ من شدت گرفت، کارم از گریه گذشت و مویه می کردم و ضجه می زدم و می گفتم: «من بچه ام رو از شما میخوام، دکترا جوابم کردن، من بچه ام رو سالم می‌خوام» و ... . آرام آرام از پله ها آمدم پایین وضعیت بچه فرقی نکرده بود. یقین داشتم خدا و پیامبرش از دل شکستگیِ مادرانه ام نمی گذرند. دو ساعت طول کشید و همان شد، کم کم بدنش گرم شد و دست و پایش به شکل طبیعی برگشت و محمد آمد سمت من و بعد از ١۵ روز شیر خورد! صبح بچه را بردم بیمارستان و دکتر را پیدا کردم، محمد را رو میز گذاشتم. بچه دست و پا زد و سرش را تکان داد, دکتر چشمهایش گرد شده بود. بچه را معاینه کرد و جواب آزمایش ها رو دید و گفت: «این بچه سالمه»! جواب دادم: «رسول الله شفاش داد و ما بی صاحب نیستیم، خواستم بگم شما وسیله اید و هیچ مادری را از زنده ماندن بچه اش ناامید نکنید»! 📚تنها گریه کن، ص ۵٠-۶٠. (با تلخیص). 👇👇👇👇
هدایت شده از شمیم ملکوت
پنجاه ویژگی اخلاقی پیامبر اکرم (ص) براساس آيه‌‌کريمه «و لکم في رسول‌الله اسوه حسنه» باید به حضرت اقتدا کنیم . ۱-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت. ۲-در راه رفتن قدم ها را بر زمين نمی کشيد. ۳-نگاهش پيوسته به زير افتاده و بر زمين دوخته بود. ۴-در سلام کردن به همه سبقت می جست. ۵-وقتی با کسی دست می داد دست او را رها نمی کرد، تا وی رها کند. ۶-با مردم چنان معاشرت مي کرد که هرکس گمان می کرد عزيزترين فرد نزد آن حضرت است. ۷-هرگاه به کسی می نگريست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد. ۸-هرگز به روي مردم خيره نگاه نمی کرد. ۹-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با انگشت و چشم و ابرو. ۱۰-سکوتی طولانی داشت و در صورت نياز سخن می گفت. ۱۱-هرگاه با کسی هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد. ۱۲-چون با کسی سخن می گفت، با تمام بدن به سمت او بر می گشت. ۱۳-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست. ۱۴-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با ياد خدا. ۱۵-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزديک درب می نشست نه در صدر آن. ۱۶-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمي داد و از آن نهی مي کرد. ۱۷-هرگز در حضور مردم تکيه نمی زد. ۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود. ۱۹-اگر در محضر او چيزی رخ می داد که ناپسند وی بود ناديده می گرفت. ۲۰-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد. @shamimemalakut