eitaa logo
عکس فیلم( بایگانی نه تایید)
35 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
11.2هزار ویدیو
429 فایل
آنچه ارسال می شود صرفا جهت بایگانی است و صحت آنها نیازمند بررسی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شمیم ملکوت
روزها بی فایده می گذشت. پر از قوانین سخت و دست و پا گیر که ذهنم به هم ریخته بود. به زحمت ظاهرِ خانه را حفظ می کردم و اصطلاحا با سیلی صورتش را سرخ نگه می داشتم که مبادا مهمانی سرزده بیاید و... انگار اصالت را به اشیا داده بودم، خانه تمیز، ولی حالمان خوب نبود. زندگی روح نداشت، خشک و سرد ولی پر از زرق و برق. انگار نتیجه درست نبود و یکجا باید برای خدا این مسیر، سر به راه می شد. برای عقیده... برای مادری... من خدای فرزندانم بودم ! اما چه نقشی از خدا در ذهنشان حک می کردم؟ چه جریان سازی ای برای آینده انجام می دادم؟ چه نسلی از خودم، اخلاق و رفتارم به جا می گذاشتم؟ استاد می گفت؛ چه بسیار مادرانی که صفت مادری کردن ندارند، و چه بسا بانوانِ بی فرزندی که مادری می کنند! مادری صفت بود، نه صرفا فعلِ فرزند آوری. حتی لطیف تر، می گفت؛ جایی که بچه ها در حال بازی اند با وضو وارد شوید و به قول استاد فاطمی نیا، انسان های وارسته، با لطافت به مراتبِ بالا رسیدند، نه با تعدد نماز و رکوع و سجود! شاید خانه کمی از زرق و برق افتاده بود، ولی روح فرزندانم، خط و خشی نداشت. حالا دیگر حتی به خطوطِ در همِ روی دیوار به چشم نشانه های دوست داشتنی برای درک و تجربه ی دنیا، نگاه می کردم و تقلایی هم برای محوشان نداشتم. از هم پاشیدگی ها، به هم ریخته ام نمی کرد. حتی مالیدن قرمزیِ گوجه ی پخته روی سفیدی گل فرش، بی اغراق برایم جذاب بود. انگار فرزندم خلاقیت به خرج داده بود و با دنیای کودکانه اش رنگ و لعابی به آن بخشیده بود و خرجش تنها یک دستمال مرطوب بود. آرام شده بودم... خانه آرام بود و پر از شور زندگی... انگار خدا همین نزدیکی ها به ما لبخند می زد... گاهی فکر می کنم باید روی تابلویی بنویسم: « در این مکان کودکی زندگی می کند که دنیا را مانند شما، «نمی تواند» ببیند. لطفا اصالت انسانیت را خدشه دار نکنید!» ۷