eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
....عصبی نگاهش کردم چنگی به یقه اش زدم و همانطور که یقه ي سفید پیراهنش را در چنگ می ....فشردم گفتم: رودباش بگو پسرم کجاست تا یه کاري دستتون ندادم فکش منقبض شد، با خشم یقه اش را از اسارت دستانم خلاص کرد و گفت: اوووووي یارو اینجا چاله میدون نیستا که دهنتو باز کردي هرچی به دهنت در می یاد می گی....اگه یه بار دیگه داد بزنی باید حسرت دیدن پسرتو با خودت ...به گور ببري با جدیت نگاهش کردم...دستم را روي سینه اش گذاشتم و به سمت عقب ....هولش دادم از شدت ضربه ي من به سمت عقب پرت شد... گلدان کریستال پایه بلندي که ....روي میز بود به زمین افتاد و چند تکه شد صبر نکردم تا عکس العملش را ببینم ... با قدم هاي تند خودم را به پله ها ...رسوندم و به سمت بالا رفتم ...خیلی وقت بود که پام رو اینجا نذاشته بودم بوي خاطرات خوش گذشته رو حتی از یک قدمیش هم می شد حس کرد .....نگاه در بزرگ اتاق کردم ..قطره ي اشکی از گوشه ي چشمم پایین چکید و برروي گونه ام لغزید پاهایم را به سستی حرکت دادم و دستهاي لزرانم را به سمت دستگیره ي در ....بردم با باز شدن در اتاق خاطرات گذشته یک به یک جلوي چشمانم جان ...گرفتند نگاه ماتم را دور تا دور اتاق چرخاندم...حتی یک قوطی کبریت از وسایل اتاق ....جا به جا نشده بود و همه چیز درست و سرجاي خودش قرار گرفته بود ...نگاه حسرت بارم از روي مبل هاي چرمی به میز شطرنج داخل تراس افتاد ....پنجره ي اتاق باز بود و هاله اي نور از پنجره به بیرون افتاده بود ....باد وحشی پرده ي حریر آویزان بر جلوي پنجره را تکان می داد ...صداهاي آروم و درهم و برهمی را کنار گوشم می شنیدم حس می کردم کسی صدایم می زند ...یه لحظه نگاهم به تراس افتاد ...سایه اي را پشت پرده حس می کردم،انگار کسی داخل تراس بود ....چشم هایم را کمی تنگ تر و با دقت بیشتري نگاه کردم چهره اش مشخص نبود اما هیکل و هیبتش بی نهایت شبیه عمو منصور ....بود ....قدم هایم را کمی تند تر کردم و به سمت سایه حرکت کردم ...پرده را کنار کشیدم ....با کنار رفتن پرده سایه هم خودبخود محو شد سرم را با گیجی تکان دادم و تمام اتفاقات چندثانیه پیش را یک به یک در ....ذهنم مرور کردم حتما خیالاتی شده بودم و الا کدوم آدم عاقلی باور می کرد که روح دیده ...باشم 🌼🌼🌼🌼🌼🍃🍃🍃🍃🍃 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa