eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - زیارت اربعین - میثم مطیعی.mp3
10.82M
🌷قرائت زیارت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) 🎤با نوای حاج @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
آمدم اینجا دوباره...لشگرت یادش بخیر قاسم و عون و زهیر و جعفرت یادش بخیر اولین باری که اینجا آمدم یادت که هست؟ شد رکابم ساقی آب آورت یادش بخیر اولین باری که اینجا پهن شد سجاده ام با اذان دلربای اکبرت یادش بخیر حال، من برگشته ام اما نه مثل بار قبل قامت مانند سرو خواهرت یادش بخیر از امانتداری ام دارم خجالت می کشم بچه های من فدای دخترت... یادش بخیر روضه ی دیروزمان این بود با بی بی رباب ای عروس مادر من اصغرت یادش بخیر من خودم اینجا به جسمت پیرهن پوشانده ام دستباف یادگار مادرت یادش بخیر رفتی و با اشک هایم بدرقه کردم تو را ای برادر آن وداع آخرت یادش بخیر مثل جدم می شدی در پیش چشمان همه وای من عمامه ی پیغمبرت یادش بخیر ساربان در پیش چشمان خودم حراج کرد گوشواره هام...نه انگشترت... یادش بخیر @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
بسوز ای دل که امروز اربعین است عزای پور ختم المرسلین است قیام کربلایش تا قیامت سراسر درس، بهر مسلمین است @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🏴🏴🏴
ای منتقم خون ادرکنی😔 حضرت مهدی(عج) فرمودند: «همانا من دعا می کنم برای هر مؤمنی که به یاد آورد مصیبت جد شهیدم را و سپس دعا کند برای تعجیل فرج و تاییدم.» (مکیال المکارم ، جلد۲ ، صفحه۷۵) @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
۶۵.mp3
8.74M
[تلاوت صفحه شصت و پنجم قرآن کریم به همراه ترجمه] @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
🥀عکس نوشته ایتا🥀
#در‌ازای‌مرگ‌پدرم🪴 #قسمت‌صدسی‌ام🦋 🌿﷽🌿 آیه چشم غره ای به سمت من حواله کرد و گفت :اصلاح حوصله ی
🪴 🦋 🌿﷽🌿 دِ میگم بیشعوری بهت بر میخوره نمیتونستی با ایمیل بفرستی الان بر فرض مثال بابای من خونه- بود اونوقت میخواستی چه گلی به سرت بزنی بگی اومدم چیکار ؟ -ای بابا حالا نمیخوای بگی کجایی چرا داد و قال راه میندازی کی میای خونه ؟وقت گل نی اصلا نمیخوام بیام پاشو برو رد کارت -ای بابا خداحافظ بی اعصاب خان گوشی رو با عصبانیت رو داشبورد پرت کردم آیه با تعجب بهم نگاه میکرد و من باز هم از سکوت بینمون کلافه شدم و این کلافگی وقتی به اوج میرسید که آیه نگاه خیره اش رو هم از من برنمیداشت دوباره دست به دامن آهنگی شدم که حداقل صدایی تولید میکرد تا سکوت مرگ آور داخل ماشین اندکی کم بشه *بعد تو با کسی قدم نمیزنم از کوچه ها بپرس سیگارای من ترکم نمیکنن باور نمیکنی از پاکتا بپرس من هنوز نگرانتم وقتی که بارون میباره نکنه اونکه باهاته یه روزی تنهات بذاره من هنوز نگرانتم رفتی تنهایی که چی شه یکی اینجاست که مردن واسه ی تو زندگی شه من هنوز نگرانتم ...من هنوز نگرانتم ....من هنوز نگرانتم ...* آخر این من هنوز نگرانتم ها مساوی شد با ترمز من جلو در خونه ی فرنوش اینا آیه به سرعت خداحافظی ای کرد و از ماشین پیاده شد و عین پرنده ای که مدتها توی یه قفس زندانی باشه و در قفس رو باز ببینه به سمت خونه ی فرنوش اینا پرواز کرد ..من هم ناچارا ماشین رو راه انداختم اما هنوز از پیچ خیابون نگذشته بودم که دلم طاقت نیاورد و مسیر رو دور زدم از دور دیدن آیه که اشکالی نداشت داشت ؟مطمئن بودم فرنوشی که تو همون دیدار اول پی به شیطنت ذاتی اش برده بودم و آیه ای هم که گوشه ای از هزارتوی شخصیت پیچیده اش رو برام رو کرده بود و این روزها من شاهد شیطنت های ریز و دخترانه و زبون درازی ها بلند و بالاش بودم توی خونه ساکت و خانم وار نمیشینن و حتما از خونه میزنن بیرون با دور زدنم و پارک کردن ماشین پشت یه سانتافه ی مشکی رنگ خودمو از دید آیه ای که هنوز جلوی در خونه ی فرنوش اینا یه لنگه پا وایستاده بود پنهان کردم با باز شدن در و پریدن فرنوش بغل آیه لبخندی به شیطنت دخترانه شون زدم اما با دیدن فردی که پشت سر فرنوش از در خارج شد ابروهام به هم دوخته شد و فکر نکنم که هیچ نخ باز کنی هم توانایی باز کردنش رو پیدا کنه و تنها سوال من این بود که فرهود برای چی باید همراه این دوتا دختر باشه آیه رو میدیدم که با شرم و معذب جواب سلام و احوال پرسی های فرهود رو میداد و من میدیدم که چهره ی فرنوش هی در هم میره و دخترک بیچاره سرخ و سرخ تر میشه با کمی دقت میتونستم بیشگون های ریزی رو که آیه از بازوش میگرفت رو ببینم و اندکی گره ی کور بین ابروهام رو به خاطر این نارضایتی آیه نسبت به حضور فرهود باز کنم... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻